در همان زمان، در آینده، چین قویا تلاش‌های خود برای تضعیف قدرت آمریکا و اجزای نظم آمریکایی را افزایش خواهد داد. این تلاش‌ها شامل گام‌هایی برای از میان بردن اتحادهای امنیتی آمریکا می‌شود؛ برای مثال، کشاندن کره‌جنوبی در مدار چین، سرعت بخشیدن در روند تبدیل «رنمینبی» به یک ارز جهانی و استفاده از ابزارهای مالی و سایبری برای بی‌ثبات کردن اقتصاد آمریکا. پکن فعالانه تلاش دارد تا جایگزین آمریکا در سازمان‌ها و فرآیندهای بین‌المللی شود. این کشور همچون گذشته سازمان‌های موازی خواهد ساخت- به‌ویژه در حوزه‌های اقتصادی- تا نفوذ سازمان‌های بین‌المللی آمریکا محور پس از جنگ جهانی دوم را خنثی سازد. بنابراین، تا حدودی این آینده انگیزه‌هایی را برای حمایت فعال چین از فرآیندها و نهادها جدا از نهادهای تحت رهبری آمریکا به‌وجود خواهد آورد. همچون امروز، تلاش فعال چین برای نفوذ جهانی برخی محدودیت‌ها را در توانایی یا تمایلش برای تخریب چندجانبه‌گرایی در جهان به‌وجود می‌آورد.

چنین رویکردی بسیاری از کشورها را به آغوش آمریکا می‌اندازد و پکن از این آگاه است.  با توجه به ادعاهای چین در مورد حقوق سرزمینی‌اش در دریاهای چین جنوبی و شرقی، این آینده فرض می‌کند که پکن یک جورهایی تهاجمی‌تر خواهد شد و این حقوق را به منزله محصول قدرت‌رو به فزون خود خواهند طلبید. با این حال، از آنجا که این آینده، چینی را فرض می‌کند که به جای تصاحب یکجانبه قدرت، رهبری چندجانبه را دنبال می‌کند، همچنان بر سیاست چین محدودیت‌هایی اعمال می‌کند: اگر چین در مسیر مالکیت سرزمینی به شکل خشن تری فعالیت کند، بیشتر کشورها در منطقه آسیا-پاسیفیک را هم از خود بیگانه خواهد کرد و تلاش‌هایش برای کسب جایگاه یا موقعیت رهبری را تضعیف خواهد کرد.

به‌طور کلی، این آینده، چینی را پیش‌بینی می‌کند که مصمم است برای کسب حقوق خود به‌عنوان قدرتی بزرگ اعمال فشار کند و در برابر هر قاعده یا هنجاری که می‌خواهد سر تعظیم فرود آورد، اما و اگرهایی بیاورد و استثنائاتی قائل شود، درست همان‌طور که آمریکا از سال ۱۹۴۵ به این‌سو چنین کرده است. خطر بزرگ این «آینده اول» [first future] این است که این آینده به دوره‌ای رو به رشد از تقابل مستقیم میان آمریکا و چین و رقابت آشکار برای یک حوزه ژئوپلیتیک غالب دلالت دارد. همچنین به چینی اشاره دارد که مایل و قادر است اقدامات مستقیم تر و خصمانه تری برای پیروزی در آن رقابت اتخاذ کند. در حقیقت، یک سوال مهم در مورد چنین آینده‌ای این است که آیا چنین «برخورد آشکاری» [open clash] با بقای رژیم‌های چندجانبه‌گرا در همه جا انطباق دارد یا خیر.