میان‌مدت

چین از مدتی پیش سیاست‌هایی را شروع کرده که می‌تواند به تغییرات اساسی در نظم بین‌المللی طی ۱۰ سال آینده منجر شود. دست‌کم چهار نوع اقدام قابل شناسایی است:

 اول، چین در حال ترویج مجموعه‌ای از ارزش‌ها، اصول و هنجارها است که آنها را برای نیازهای بین‌المللی مناسب‌تر می‌بیند و مشخصه‌اش برابری بیشتر در قدرت میان کشورهای غربی و غیرغربی است. مقام‌ها و محققان حمایت منفعل و غیرتقابلی ارزش‌ها، هنجارها و آرمان‌ها را توصیه می‌کنند که سطح پایینی از اجماع بین‌المللی بر سر مسائل مناقشه‌برانگیز مانند حقوق بشر و دموکراسی را می‌پذیرد؛ درحالی‌که توانمندی قدرت‌های غربی برای مداخله در امور داخلی دولت‌های ضعیف‌تر را محدود می‌سازد. این هنجارها، اصول و ارزش‌ها در آرمان‌هایی نظیر «۵ اصل همزیستی مسالمت‌آمیز» نمود می‌یابد که حاکمیت دولت، ثبات و توسعه بر حقوق بشر و نیز تحمل تمام اشکال دولت را مورد تاکید قرار می‌دهد. در دسامبر ۲۰۱۴، «شی» مقام‌ها را به‌سوی «داشتن صداها و نمایندگانی چینی‌تر در فرمول‌بندی قواعد بین‌المللی» و «تزریق عناصر چینی‌تر» به‌منظور «حفظ و توسعه منافع توسعه‌ای کشورمان» هدایت کرد. به همین ترتیب، کمیته حزبی وزارت امورخارجه دستورالعمل‌هایی را در سال ۲۰۱۳ برای «پیشرفت پیوسته و تدریجی در ترویج و هدایت در دگرگونی و تحول نظام بین‌المللی» مبتنی بر چنین اصولی اعلام کرد.

دوم، چین همچنان درحال ساخت «قدرت سخت» نظامی و اقتصادی و «قدرت نرم» ایدئولوژیک و فرهنگی است تا حدی به این‌ دلیل که اعتبار خود به‌عنوان رهبری بین‌المللی را ارتقا بخشد. با وجود کاهش رشد اقتصادی اما این کشور همچنان دومین اقتصاد بزرگ دنیا است و دومین ارتش بزرگ دنیا را نیز دارد. چین وعده صدها میلیون دلاری برای طرح‌های «کمربند و جاده» و «بانک زیرساختی آسیا» یا (AIIB) را داده است؛ طرح‌های عظیم طراحی شده برای بهبود اتصال و گسترش بازارها در سراسر حوزه اوراسیا و آفریقا. در سال ۲۰۱۲، کنگره هفدهم حزبی اولین کنگره در راستای تلاش‌های مستقیم برای توسعه «قدرت نرم» این کشور بود؛ در سال ۲۰۱۷، رهبران چین در کنگره نوزدهم حزبی وعده دادند که چین «به رهبری جهانی از لحاظ ترکیب قدرت ملی و نفوذ بین‌المللی» تا نیمه قرن تبدیل خواهد شد. این کشور از آن زمان مبالغ کلانی را در رسانه‌ها و دیگر ابزارهای گسترش نفوذ چین سرمایه‌گذاری کرده است. سیاست‌های طراحی شده برای نشان دادن اراده و تمایل پکن در راستای به دوش کشیدن مسوولیت بین‌المللی نیز به این هدف کمک می‌کند. محققانی مانند «یان شوتونگ» (Yan Xuetong) و دیگران از این ایده پشتیبانی کرده‌اند که چین باید ساخت «اعتبار استراتژیک» از طریق برقراری و شکل دادن به شرکای بین‌المللی و اعمال رهبری بین‌المللی را در اولویت قرار دهد.

سوم، چین همچنین سازمان‌های آلترناتیوی را خلق کرده که برای اعمال قدرت این کشور تابع‌تر هستند. این روند به‌طور خاص در دوران زمامداری «شی» ظهور و بروز بیشتری داشته؛ دورانی که شاهد استقرار یا توسعه AIIB، SCO و کنفرانس تعامل و اعتمادسازی (CICA) و بانک توسعه جدید برای بریکس بوده است. بسیاری از اینها، سازمان‌ها و نهادهای موجود به رهبری آمریکا و متحدانش را تکثیر می‌کنند اما به اولویت‌ها و ترجیحات چین پاسخگوتر هستند زیرا در وهله اول از سوی مقام‌های چین سازمان یافته یا مشتمل بر رهبری این کشور هستند.

چهارم، چین درحال ساخت ائتلاف‌های بین‌المللی برای حمایت از اصلاحات خود در سازمان‌ها و نهادهای موجود و برقراری سازمان‌ها و نهادهای جدید است. به‌طور خاص، چین اهمیت روابط خود با جهان درحال توسعه به‌ویژه کشورهای بزرگ درحال توسعه مانند برزیل، روسیه، هند، اندونزی و آفریقای جنوبی را بالا برده است. در حقیقت، چین و روسیه اظهارات و مواضع خود در مورد ضرورت اصلاح نظم بین‌المللی را مطرح کرده‌اند.  تحلیلگران چینی تخمین می‌زنند که طی ۱۰ سال آینده یا حتی بیشتر، این تلاش‌ها وضعیت پیچیده‌ای را خلق خواهد کرد که شامل همزیستی سازمان‌ها و نهادهای تحت رهبری غرب و چین است که منجر به ترکیب مغشوش ارزش‌ها، هنجارها و آرمان‌های متفاوت خواهد شد. محققی به نام فومنگزی (Fu Mengzi) «همزیستی سازمان‌های چند کارکردی و چندبخشی» را پیش‌بینی کرد. توصیه او علیه تلاش‌ها برای ادغام تمام وضعیت‌ها و سازوکارها بود و استدلال کرد که بهتر است اجازه «تکامل طبیعی» به تقویت «مفیدتر»ها و غربال کردن «کم اهمیت‌ها» را داد.

 بلندمدت

به‌نظر می‌رسد پکن درک روشنی از این نداشته باشد که نظم بین‌المللی در ۱۰ سال آینده (یا پس از آن) چگونه خواهد بود. در درون حلقه‌های فکری یک بحث زنده‌ای در مورد شایستگی‌های نسبی حفظ سیستم فعلی در برابر جست‌وجوی آلترناتیوها درگرفته است. درحالی‌که برخی متخصصان از اصلاح نظم بین‌المللی موجود حمایت می‌کنند اما بخش بزرگی از انجمن‌های علمی درحال بررسی ایده‌هایی در مورد این هستند که چگونه نظم بین‌المللی غربی پساغربی را سازمان دهند. در سال ۲۰۰۵، محقق مشهور «ژائو تینگ‌یانگ» (Zhao Tingyang) آنگاه که کتاب خود با عنوان «سیستم تیانشیا: فلسفه‌ای برای نهاد غربی» (Tianxia: یک مفهوم سنتی، تاریخی و مطلقا چینی است به معنای «همه در بهشت». «تیان» به معنی آسمان، بهشت یا ماوراء است و «شیا» به معنای زیر، تابع و زمین است. مفهوم تیانشیا به معنای یک نظم جهانی یا همه زیر سیطره بهشت است. این یک نظم چینی است که چین بر اساس آن خود را قلب جهان و کشورهای دیگر را پیرامون می‌دانست) را منتشر کرد به بحث و جدل‌های چشمگیری دامن زد.