به معنایی بلندمدت، این [نظم] همچنین تاثیرات اجتماعی‌پذیری و هنجارهای رفتاری را که در ارتباط با نظم نهادین به‌وجود می‌آید، در هم می‌آمیزد. براساس تعریف «جان راجی»، نظم چندجانبه «تجلی قواعد رفتاری است که معمولا – به‌جای آنکه به شکل تبعیض‌آمیز اعمال شود- برای تمام کشورها قابل اجرا و کاربرد هستند.» این نظم منافع مشترک میان دولت‌ها را به رسمیت می‌شناسد و سازوکارهایی برای «اقدام مشترک» به‌دست می‌دهد.

شواهد بررسی شده در فصل‌های بعد تفاوت مهم میان رویکرد چین به چهار خرده‌نظم اولی و آخری را نشان می‌دهد. همچون تمام قدرت‌های مهم، رویکرد چین به هر یک از این خرده‌نظم‌ها پیچیده بوده و درجاتی از تضاد را نمایش می‌دهد. به‌طور کلی، مسیر مشارکت این کشور با چهار خرده‌نظم اول تا حد زیادی مثبت بوده درحالی‌که نگرش این کشور به نظم امنیتی آمریکایی (و نشانه‌هایی از غلبه آمریکا در نظم‌های دیگر) به‌طور فزاینده‌ای رقابتی بوده است. مدیریت این تنش در زمره مهم‌ترین چالش‌ها در شکل دادن به تعامل آینده چین با نظم بین‌المللی است.

روش‌شناسی و رویکرد

به منظور ارزیابی سابقه، وضعیت فعلی و مسیرهای آینده بالقوه نگرش و رفتار چین در مورد نظم بین‌المللی پساجنگ، ما به تحلیل کیفی چندین شکل از داده‌ها دست زده‌ایم: تحلیل تاریخی، اظهارات مقام‌های چینی و اسناد رسمی، شواهد تجربی رفتار چین و مطالعات تخصصی موجود در مورد موضوع نگرش چین به نظم پساجنگ. ما داده‌های فراوانی را در مورد رفتار ملی مورد بازنگری قرار دادیم. در نهایت، دریافتیم که پرسش‌ها در مورد استراتژی چین را نمی‌توان بدون تحلیل کمی پاسخ داد. داده‌ها می‌توانند شواهدی در مورد نکاتی خاص به‌دست دهند اما هیچ تحلیل آماری از مجموعه داده‌ها تصویری روشن از وضعیت گذشته، حال یا آینده چین به‌دست نخواهد داد. بنابراین، نتیجه‌گیری ما نمایانگر تفسیری استنباطی، کیفی و آگاهانه از داده‌های موجود است.  اول، ما منافع ملی اصلی را که چین از طریق تعاملش با نظم بین‌المللی آن را دنبال می‌کند بررسی کردیم. این منافع، برآورد چین از سودمندی و کارآیی بالقوه اجزای نظم را شکل می‌دهد. یک موضوع مهم، در مجموع، برای این مطالعه این است که یک دولت می‌تواند راه‌های بسیاری برای دنبال کردن اهدافی که در منافع ملی‌اش بازتاب می‌یابد کشف کند و یک نظم بین‌المللی «درست کارکرد» [well-functioning] می‌تواند به شکل‌گیری تصمیمات دولت درخصوص کارآمدترین/ موثرترین روش‌های انجام آن کار یاری رساند. برای مثال، یک نظم مالی و تجاری بین‌المللی کارآمد می‌تواند راه‌هایی برای رفاه ملی ارائه دهد که می‌تواند به آلترناتیوها قابل ترجیح باشد و ممکن است بدون اجزای آن نظم وجود نداشته باشد. از سوی دیگر، برخی دولت‌ها منافع خود را به شیوه‌هایی درک می‌کنند که در مجموع یا تا حدودی نافی درخواست‌های یک نظم چندجانبه است، از این رو، مانع آنها در بهره‌بردن از مزیت‌های بالقوه چنین نظمی می‌شود. بنابراین، تعریف منافع ملی شاهد روشنی برای چگونگی درک نظم بین‌المللی از سوی یک دولت ارائه نمی‌دهد اما یک نقطه شروع مهم است.

دوم، ما شواهدی در مورد نگرش صریح چین به نظم پساجنگ و چگونگی تغییر آن را بررسی کردیم. این شواهد شامل اسناد رسمی چین، اظهارات مقام‌های ارشد در دولت و باورهای ابراز شده غیررسمی اما انتشار یافته در رسانه‌های دولتی می‌شود. ما هم منابع انگلیسی و چینی را برای این شواهد بررسی کردیم.

سوم، ما رفتار واقعی چین نسبت به عناصر نظم بین‌المللی را از سال ۱۹۴۵ ارزیابی کردیم. این موارد عبارت بودند از: مشارکت چین در هدایت و پیشبرد موسسات و رفتارش در ارتباط با هنجارهای کلیدی نظم. ما این رفتار را براساس معیارهای عینی‌ بررسی کردیم که به هر یک از این پنج خرده‌نظم ذکر شده در بالا قابلیت کاربرد دارند. تحلیل‌های برخاسته از آن همچنان کیفی هستند، هرچند ریشه در داده‌هایی در مورد رفتار چین دارند.

چهارم، ما بحث‌های مربوط به مسیر آینده سیاست‌ها و نقش بین‌المللی چین و چهار آلترناتیو برای نظم بین‌المللی – که در بخش‌های قبل توصیف شد- را بررسی کردیم. از این منابع، ما طیفی از رویکردهای احتمالی چین به نظم را استخراج و احتمالات‌شان را بررسی کردیم و آنها را به چهار سناریوی محتمل آینده و جایگزین فروکاستیم. ما تبعات هریک را برای سیاست آمریکا ارزیابی و مراحلی را شناسایی کردیم که برای محافظت در برابر طیفی از احتمالات مفید هستند.  پنجم، ما این یافته‌های موقت را در میزگردی که در دفتر RAND در ارلینگتون، ویرجینیا، برگزار شد با متخصصان امر به بحث گذاشتیم. اظهارنظرهایی دریافت کردیم و در فرآیند کار و در تحلیل نهایی، پرسش‌های مهم در مورد اقدامات چین را شفاف‌سازی کردیم و این بازخوردها را در این تحلیل‌ها بازتاب دادیم. یافته‌های این تحقیق در چهار بخش و شش فصل ارائه می‌شوند. فصل دوم تحلیلی از منافع ملی چین و نیات استراتژیک به‌عنوان راهی برای درک اهدافی که این کشور احتمالا دارد آنگاه که با نظم بین‌المللی تعامل می‌ورزد به‌دست می‌دهد. فصل سوم با استفاده از گزارش‌های غیررسمی و نشریات نگرش‌های چین در مورد نظم غالب را بررسی می‌کند. فصل چهارم هم رفتار چین با توجه به اجزای متفاوت آن نظم را بررسی می‌کند. فصل چهارم ارزیابی می‌کند که آیا چین نسبت به موسسات، هنجارها و اقدامات خاص بین‌المللی رویکردی حامیانه یا خصومت‌ورزانه یا بی‌تفاوت داشته است. فصل پنجم این مساله را بررسی می‌کند که چگونه این رفتار می‌تواند تغییر کند. این فصل گرایش‌ها و چشم‌اندازها در مورد رویکرد چین به نظم را بررسی می‌کند. فصل ششم از گزارش‌های پیشین چهار مسیر احتمالی را برای رویکرد چین به نظم بین‌المللی و تبعات سیاسی هر یک از این مسیرها برای آمریکا مطرح می‌کند. فصل هفتم هم نتیجه‌گیری کلی و توصیه‌هاست.