امروز اما وضعیت در روسیه به‌شدت فرق کرده است و شواهد نشان می‌دهد که دولت و حکومت فردی دیگر نه می‌توانند روسیه را نوسازی و نه وضع موجود را حفظ کنند. نظام روسیه نمایانگر نمونه‌ای شگفت‌انگیز از ماندگاری پارادایم سنتی قدرت با کمک ابزارهای متنوع انطباق است. این نظام مبتنی است بر سه اصل اساسی که از گذشته به عاریت گرفته شده است: «قدرت فردی»، «امتزاج قدرت و پول» و «ادعای جایگاه قدرت بزرگ و حوزه‌های نفوذ» در فضای پساشوروی و حتی فراتر از آن را داشتن.

دو چهره از رژیم پوتین

رژیم ولادیمیر پوتین ماهیت نسبتا خاصی به دست آورده است که برای بقای او حیاتی است. برای اولین بار در تاریخ روسیه، نمایندگان نهادهای امنیتی حاکم بلامنازع در کشور هستند. تاکنون، نهادهای امنیتی آشکارا در راس هرم قدرت قرار نگرفته‌اند بلکه همواره در پشت‌پرده و زیر کنترل مقام‌های غیرنظامی فعالیت می‌کرده‌اند. افزون بر این، دولت فقط در دستان افرادی از مخفی‌ترین نهاد امنیتی روسیه یعنی FSB نیست (نهادی امنیتی که به‌خاطر روش‌های تردید برانگیزشان و ساختار فکری مشکوک‌شان شناخته شده هستند) بلکه در دست افرادی از سطوح میانی و استانی هم هست که همواره به کهنه بودن و داشتن نگرش سرکوب محور معروفند. قبیله «بوروکرات‌های امنیتی حاکم» – securocrat- موفق شدند که به‌طور تدریجی کنترل دارایی‌های کلان دولتی را در دست بگیرند و این «ینی چری»‌های [Janissaries] سابق به حاکمان مطلق العنان تبدیل شده‌اند. این رژیم هیچ اشتراکی با رژیمی که فرانسیس فوکویاما آن را «رئالیسم پرتوری» می‌نامد (Praetorian Realism: رژیمی که سناریویی برای وضع نظم و انتظام امور بر هرج‌ومرج مدنی در سرزمین‌های درحال نوسازی تعریف می‌کند) یا آنچه رابرت اسپرینگ بورگ [Robert Springborg] و کلمنت‌ام. هنری [Clement M. Henry] آن را «رئالیسم ماتریکسی» [Matrix Realism] می‌نامند، ندارد (رئالیسمی که به شکل مشابهی بر نقش نوسازی ارتش در ترتیبات نهادین دولت‌های عربی تاکید می‌کند). بوروکرات‌های امنیتی حاکم روس نتوانسته‌اند هیچ‌گونه تمایلی حتی به اصلاحات جزئی نشان دهند؛ اصلاحاتی که موجب می‌شود اقتصاد هوای تازه استنشاق کند و خونی تازه در رگ‌هایش جاری شود.

البته نباید در بررسی رژیم روسیه به‌عنوان یک پدیده منحصرا «چکیستی» [chekist: عضو چکا (Cheka: نخستین سازمان امنیتی شوروی) است که در سال ۱۲۹۶ خورشیدی به دستور لنین رهبر وقت آن کشور، تاسیس شد. این سازمان به منزله پلیس مخفی سیاسی شوروی بود که حوزه‌های اجتماعی را به‌شدت تحت کنترل داشت] راه اغراق پیمود. رژیم روسیه ملغمه و نسخه‌ای روسی از «پسران شیکاگو» [Chicago boys: گروهی از اقتصاددانان شیلیایی که در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی صاحب نام بودند. اکثر آنها در دپارتمان اقتصادی دانشگاه شیکاگو زیرنظر میلتون فریدمن و آرنولد ‌هاربرگر تحصیل کرده بودند. آنها به محض بازگشت به کشور خود پست‌های بالایی در دولت گرفتند. آنها به‌عنوان مشاوران اقتصادی به بالاترین رده‌های شغلی و حکومتی هم رسیدند. همان‌ها بودند که از شیلی فقیر یک کشور ثروتمند در منطقه آمریکای لاتین ساختند؛ کشوری که ‌هاربرگر در توصیف آن چنین می‌گوید: «شیلی در سال ۱۹۹۵ یک الماس نبود اما امروز تبدیل به یک جواهر شده است»] و نمایندگان سرویس‌های ویژه است: پسران شیکاگو بر اساس درک خود از قواعد و قوانین روسیه درحال ساخت بازار روسیه بودند و آن را در سطح عملیاتی مدیریت کردند و «سکیوکرات‌ها» (بوروکرات‌های امنیتی حاکم) سایر کارویژه‌های دولت را انجام می‌دادند از جمله مراقبت از ثبات و امنیت درحالی‌که همزمان مخالفت‌ها را منکوب و جریان‌های مالی را کنترل می‌کردند. نمایندگان دیگر گروه‌ها و دسته‌های اجتماعی و سیاسی هم بودند که نقش حامی ایفا می‌کردند. این دسته از نمایندگان حتی شامل کمونیست‌ها هم می‌شدند که به قول معروف «حریف تمرینی» [sparring partners] کرملین در مواقع انتخابات بودند و به کرملین مشروعیت ضد کمونیستی می‌دادند و در فواصل میان انتخابات طوطی‌وار ابراز مخالفت می‌کردند. با این حال، این محور «چکیست‌ها- لیبرال‌ها»ست که برای بقا و کارآمدی نظام روسی حیاتی است. نقش «لیبرال‌های سیستمیک» [systemic liberals] که در دولت یا برای دولت کار می‌کنند برای کارکرد سیستم بس مهم است: آنها نه تنها یک مسیر اقتصادی عملگرایانه را ضمانت می‌کنند بلکه قدرت فردی را در انظار اقلیت لیبرال روس و دولت‌های غربی مشروعیت می‌بخشند.

ژست، دیدگاه‌ها و شخصیت پوتین - «رهبر ملی» و نماینده گروه چکیست‌ها- تاثیری جدی بر ماهیت، اصل و سبک کار رژیم داشته است. با این حال، کسی نباید قدرت فردی پیچیده امروز در روسیه را اشتباه درک و در مورد اهمیت فرد در راس اغراق کند. «فرد محور»- رهبری که کلاه اَبَر رئیس‌جمهور بر سر می‌گذارد- منابع عمده قدرت را در کنترل دارد اما همزمان گروگان بوروکراسی دولتی و نماینده کلیدی‌اش است.