بخش هفتاد و نهم
آفتابپرستهای چشم آبی
اگرچه تمام پاسخدهندگان SDP و CIFRCمان مدافع برابری جنسیتی از نظر حقوق برابر و فرصتهای برابر هستند اما این دومی (فرصتهای برابر) در نگاه آنها نباید مداخلهای در نقشهای جنسیتی سنتی و روابط جنسیتی داشته باشد که مکمل هم تلقی میشوند. همانطور که جنسها به لحاظ بیولوژیک متفاوت هستند، نقشهای اجتماعی متفاوتی هم بازی میکنند و هرگونه دخالتی در این سیستم دو تایی به منزله یک آزمایش اجتماعی (ناخواسته) دیده میشود. به گفته یک حامی CIFRC، نقش خاص زنان عمدتا به خاطر این حقیقت است که آنها فرزند آوری کرده و آنها را بزرگ میکنند. این حامی CIFRC ادعا میکند که مردان باید در این امر مشارکت کنند؛ برای مثال، با مراقبت و فراهم کردن تامین اجتماعی برای خانوادههایشان. با این حال، به گفته او، یک مرد نباید در امر بزرگ کردن و پرورش کودکان «به قیمت هویت مردانه خود» مشارکت کند. درک جنسیتها و روابطشان بهعنوان مسالهای طبیعی در تفسیر مخالفان از ازدواج نمود مییابد: پاسخدهندگان ما باور دارند که ازدواج امری است میان یک زن و یک مرد. به همین دلیل است که آنها هیچ تضادی را در شرایط نمیبینند آنگاه که همزمان ادعا میکنند که نباید هیچ تبعیضی علیه اقلیتها در جامعه وجود داشته باشد و اینکه حقوق انسانی آنها باید محترم پنداشته شود. یکی از اعضای RCC میگوید: «وقتی از ازدواج و خانواده سخن میگوییم، باور ما این است که... وحدت در ازدواج فی نفسه وحدتی است میان یک زن و یک مرد.»
در مورد ازدواج زوجهای همجنس نباید به آنها هیچ اجازهای برای فرزند خواندگی داده شود چراکه این امری طبیعی نیست. سردبیر مجله اخبار کاتولیک «Družina» معتقد است که خانواده محیطی طبیعی برای پرورش فرزندان با عناصر زن و مرد به دست میدهد: «هر دو لازم هستند. مرد و زن یا زن و شوهر در خلقیات و طبیعت متفاوت هستند....» حزب SDP وقتی در فاصله ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ در قدرت بود اولین حزب سیاسی در اسلوونی بود که قانونی کردن ازدواج همجنسگرایان را پذیرفت و در سال ۲۰۰۵ به اولین کشور در جهان تبدیل شد که در آن چنین ازدواجهایی در سطح ملی از سوی ائتلاف دولتی دست راستی- محافظهکار پذیرفته شد.
استراتژیهای تقابلی در برابر پوپولیسم
کار میدانی ما شامل تحلیل این مساله است که چگونه کنشگران علیه تبعیض، نفرتپراکنی و نژادپرستی چشمانداز پوپولیستی در اسلوونی را درک میکنند و بهطور خاص، چه استراتژیهایی را در عمل برای مخالفت با گفتمان پوپولیستی مورد استفاده قرار میدهند. بیشتر مصاحبهشوندگان ما فعالانه در کارزارهای همهپرسی در مورد زنان مجرد، بیسرانجامان و ... مشارکت داشتند. همچنین با قربانیان گفتمان و عمل پوپولیستی هم مصاحبه کردیم که فعالانه برای حقوق خود مبارزه میکنند. پوپولیسم از سوی مصاحبهشوندگانمان بهعنوان تفسیری سادهانگارانه و گمراهکننده از مسائل و واقعیتها تلقی میشود که بهطور موفقیتآمیزی به احساسات بسیاریها میپردازد. به گفته مصاحبهشوندگانمان بلوک پوپولیست در اسلوونی مشتمل است بر چند حزب سیاسی دست راستی که در آن SDP و کلیسای کاتولیک که نقش مهمی در «فاشیسمسازی» جامعه ایفا میکنند. آنچه در مقایسه با یافتههای تحقیقی در دهه ۹۰ ظاهرا جدید مینماید ظهور «ابتکارات مدنی» تاثیرگذار (مانند CIFRC) است که این حس را میدهد که مخالفت با حقوق برابر هماهنگ نیست اما از اراده «مردمان عادی» بر میخیزد. در چارچوب این مثلث، کلیسا از جایگاهی خاص بهرهمند است: یکی از مصاحبهشوندگان به وضوح از انتقاد علنی از این نهاد میترسید درحالیکه نمایندگانش [نمایندگان کلیسا] انتقادات روانه شده بهسوی آنها را به منزله «مسیحی هراسی» [christianophobic] تصور میکنند.
درحالیکه دارد به امری عادی تبدیل میشود که مسائل حقوق بشری از سوی احزاب پوپولیست به همهپرسی گذاشته شوند اما موافقان و مخالفان به تکرار و در تلاش برای اعمال نفوذ بر افکار عمومی ائتلافهایی میسازند. مصاحبهشوندگان تاکید میکنند که بازیگران دست راستی با دسترسی به منابع مالی و دیگر منابع به خوبی سازماندهی شده هستند اما سازمانهای مردم نهاد باید کار یومیهشان را به تعویق اندازند تا در کارزارهای همهپرسی مشارکت کنند. کنشگران گزارش میدهند که در اوج کارزارهای همهپرسی در چند مباحثه، مصاحبه، میزگرد و دیگر حوادث عمومی هر روزه مشارکت میکنند و در این وضعیتها، آنها با پرسشهایی در این مورد مواجه میشوند که وقتی از اهدافی که ممکن است به آن نرسند حمایت میکنند، تا چه حدی از سوی احزاب سیاسی (دست چپی) مورد استفاده ابزاری قرار میگیرند. به این ترتیب، کنشگران به انتقاد از دفاع ناسازگار و بیعلاقهوار حقوق بشر از سوی احزاب در طیف چپ سیاسی میپردازند. تمام مصاحبهشوندگان موافق بودند که همراهی و همکاری با پوپولیسم دست راستی بینهایت دشوار است؛ استراتژیهای ارتباطی عمدتا حول استفاده از استدلال منطقی و تحقیق ادله محور ساخته میشود. گفتمان پوپولیستی هم یک چالش است زیرا بهدنبال برانگیختن واکنشهای احساسی از طریق حملات شخصی و تفاسیر دستکاری شده است. تاکتیک «کنشگران» اجتناب از واکنش احساسی و نفی بازی «قربانی» است. آنها همچنین منکر استفاده از تاکتیکهای پوپولیستی هستند وقتی عموم را مورد خطاب قرار میدهند حتی اگر به آنها توصیه شود که چنین کنند. اگر گفتمان بازیگران سیاسی پوپولیست با این کنشگران مقایسه شود میتوان «اتهامات آینهوار» [mirror accusations] را مشاهده کرد. هر دو طرف ادعا دارند که از حقوق بشر و دموکراسی حمایت میکنند درحالیکه یکدیگر را به پوپولیست بودن و استفاده از نفرتپراکنی تهدید میکنند. این بر دشواری گفتمان پوپولیستی میافزاید که میتواند «دال»های خالی متفاوت را با محتوایی پر کند که اغلب نه سازگار است و نه منطقی.
ارسال نظر