بخش هفتاد و چهارم
آفتابپرستهای چشم آبی
پرسشنامهها برای «بدنها» [bodies: منظور از «بدن» نهادها یا سازمانهایی است که همچون ستون فقرات برای طرح تحلیلی بهکار میروند] یا «نهادها» (اعضای SDP و حامیان CIFRC) و سازمانهای مدافع قربانیان و خود قربانیان در دامنه و محتوا متفاوت بود. در این پرسشنامهها، پرسشهای عمومی در مورد درک و شناخت پوپولیسم، دیگرسازی و برابری جنسیتی و سوالاتی در مورد اتحادیه اروپا هم گنجانده شده بودند درحالیکه از سازمانهای مدافع قربانیان و خود قربانیان سوالات خاصی در مورد تجربیاتشان و فعالیت ضدنژادپرستیشان پرسیده میشد. تمام مصاحبهها برای این دو مورد مطالعاتی با نوشتههای میدانی [field diaries] تکمیل و با استفاده از رویکرد تحلیل گفتمانی رونویسی شده و تحلیل شدند.
پوپولیسم ناسیونالیستی قومی: ادعای اسلوونیزه شدن در برابر بالکانها
همانطور که در بالا بحث شد، پوپولیسم ناسیونالیستی قومی به چارچوبی مسلط تبدیل شد که در درون آن دیگرسازی در اسلوونی در ۲۵ سال گذشته توانمند شده و تحلیل مصاحبهها این نظر را تایید میکند. اینبار تلاشهایی برای تمایزگذاری و خالص کردن هویت ملی اسلوونی از هرچیزی که بالکانی تصور میشود پیوند دارد. فاصله گرفتن از بالکان با فرآیندهای دیگرسازی در درون ملت (یعنی جدایی «اسلوونیهای راستین» از جنوبیها، مسلمانان و رومانیاییها) و در ارتباط با تمایزگذاری «ما» (ملت) از «آنها» (خارجیانی مانند مهاجران) پیوند دارد. در سیاستهای پارلمانی، دیگرسازی ناسیونالیستی قومی امروزه بیشتر از سوی SDP و «اسلوونی جدید محافظهکار مسیحی» [Christian Conservative New Slovenia] نمایندگی میشود. تا این اواخر، «حزب مردم اسلوونی» [Slovenian People’s Party]، که همچنین مسوول دیگرسازی است، در پارلمان نماینده دارد درحالیکه هر سه به «به اصطلاح» احزاب «بهار اسلوونی» [Slovenian Spring parties] تعلق دارند که میراثاش روی جنبش دموکراسیساز- ناسیونالیستی [nationalist- democratisation movement] ساخته میشود قدمت آن به اواخر دهه ۸۰ بازمیگردد. آنچه آنها را به هم پیوند میدهد همانا برساختن گروههای «دیگران» از سوی آنها است بهعنوان گروههایی که: ۱- ملت اسلوونی را به خطر میاندازد و ۲- تبعیضی که آنها از طریق مکانیسم رایدهی مردمی مانند همهپرسی به آن دامن میزنند.
با اینحال، پوپولیسم و بهطور خاص پوپولیسم ناسیونالیستی قومی، فقط یک خصلت یا ویژگی سیاست یا گفتمان حزبی دست راستی نیست. نخستوزیر «میرو سرار» از «حزب مرکزی مدرن» لیبرال بارها از مسائل فعلی و دائمی مهاجرت و سهمیههای آوارگان سخن گفته و ادعا میکند که «قابلیتهای بینالمللی کشور ما و مولفههای امنیتی باید» پیش از هرگونه تصمیمی در مورد سهمیهها «در نظر گرفته شود». این استدلال بهطور چشمگیری به گفتمان راست افراطی پوپولیستی نزدیک است که به تاکید از استدلالهای امنیتی استفاده کرده و به «آستانه تحمل» مردم عادی اشاره دارد و ایدهها و سیاستهای نونژادپرستانه را تقویت میکند.
ایده خلوص ملی به شگفتآمیزترین و پررنگترین روشی با حذف مخفی نام بیش از ۲۵ هزار نفر از ساکنان اسلوونی از ثبت دائمی در فوریه ۱۹۹۲ ترسیم شد. این اقدام غیرقانونی و غیرحقوقی اداری بعدها بهعنوان «بیسرانجامی» یا «پاکشدگی» [erasure] معروف شد. بیشتر بیسرانجامان- یا لااقل یکی از والدین شان- در جمهوریهای دیگر یوگسلاوی سابق زاده شدند که نشان میدهد پاک کردن آنها مبتنی بوده است بر منشأ قومیشان. این بیسرانجامان یا پاکشدگان همچون بدون وضعیت و جایگاه قانونی هستند، بدون سند و مدرک یا دسترسی به مراقبتهای بهداشتی و امنیت اجتماعی هستند. بدون هیچ حقی برای کار، آنها مجبور به توسل به کارهای غیرقانونی و اعلام نشده هستند. بنابراین، در وضعیت ترس دائمی از آزار و پیگرد و در معرض استثمار قرار گرفتن هستند. این پاکشدگی وضعیت این ساکنان را که روزگاری ساکنان دائمی بودند به مهاجران غیرقانونی تغییر داد. این نقض سیستماتیک حقوق بشر بود که با استراتژی توجیه دنبال میشد. این پاکشدگی تنها بهخاطر خودسازماندهی پاکشدگان و حضورشان در رسانههای عمومی به دانشی عمومی تبدیل شد. در سال ۱۹۹۹، دادگاه قانون اساسی «اقدام به پاکشدگی» را غیرقانونی اعلام کرد، اما در عمل، این مساله تا سال ۲۰۱۲ حل نشده باقی ماند آنگاه که دادگاه اروپایی حقوق بشر (ECHR) تصمیم گرفت لطمات وارد آمده به این پاکشدگان باید جبران شود. این قضاوت بیان داشت که جبران غرامتها باید تضمین کند که تمام این پاکشدگان/ بیسرانجامان باید وضعیت اقامت قانونی خود را داشته باشند و محق به درمان و حقوق خاص (مانند تعمیم اجازه اقامت به تمام اعضای خانواده برای جلوگیری از «از هم گسستن» خانوادهها در خارج) شوند. یک قانون ویژه برای اجرای قضاوت تصویب شد اما جبران غرامت بسیار کمتر بود و احقاق حقوق در مقایسه با حکم ECHR محدودتر بود. ترس از سطح بالای غرامتی که این بیسرانجامان ممکن است از «ما» دریافت کنند یکی از استدلالهای مهم احزابی است که مخالف تلاشها برای احقاق حقوق آنها هستند درحالیکه اراده سیاسی احزاب باقی مانده برای حل این مساله قوی نیست. بیشتر خصومت نسبت به این پاکشدگاه/ بیسرانجامان از «حزب ملی اسلوونی» بر میخیزد. طی یک اعتصاب غذا از سوی این بیسرانجامان در سال ۲۰۰۵، نشانهای روی درهای دفتر این گروه پارلمانی حک شده بود که میگفت: «تمام بیسرانجامان به یک رقص دعوت شدهاند، جلینچیچ همچون مسلسل برای شما بازی خواهد کرد». با اینحال، مهمترین ترویجکننده دیگرسازی این بیسرانجامان SDP بود که به شکلی پر انرژی برای جلوگیری از تصویب قانون ترمیمی احقاقی تلاش میکرد. در سال ۲۰۰۴، وقتی قانونی که احقاق حقوق میکرد در پارلمان پیشنهاد شد، حزب SDP امضایی از ۳۰ عضو نماینده خود جمع کرد و درخواستی برای همهپرسی در مورد این قانون ارائه کرد. شرکتکنندگان بسیار کم بودند- حدود ۵/ ۳۱ درصد- اما ۷/ ۹۴ درصد علیه تصویب این قانون رای دادند. این نمونهای روشن از اندیشه پوپولیستی راست افراطی با دولتی به منزله یک مفهوم بومی است که «صدای مردم» بر حقوق قانونی (اقلیتها) پیشی میگیرد.
ارسال نظر