آرمان سلیمی (پژوهشگر مسائل خاورمیانه)
بخش اول

با گذشت 7 سال از آغاز بحران سوریه در سال 2011 همچنان بحران در این کشور، کانون بحران‌های منطقه خاورمیانه را تشکیل می‌دهد. گستره بحران در سال‌های گذشته علاوه بر درگیر کردن بازیگران داخلی، منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای متعدد، سناریوهای مختلفی را نیز در ارتباط با پایان بحران در سوریه مطرح کرده است. در سال‌های گذشته در سطح داخلی بحران سوریه، حکومت مرکزی، نیروهای اپوزیسیون موسوم به ارتش آزاد، کردها و در نهایت گروه‌های افراط‌گرای غیرمشروع از سوی تمامی ناظران یعنی داعش و جبهه النصره حضور داشته‌اند.

در سطح منطقه‌ای، قدرت‌های منطقه‌ای همچون ایران، عربستان، ترکیه و حتی کشورهایی همانند قطر و امارات متحده عربی در بحران سوریه درگیر بوده‌اند اما بحران تنها در این دو سطح یعنی داخلی و منطقه‌ای محدود نشده، بلکه دو بازیگر بزرگ عرصه بین‌المللی یعنی ایالات‌متحده آمریکا و روسیه نیز در قامت دو بازیگر مهم درگیر در قلب بحران خاورمیانه شده‌اند. مجموع این روند، موجب شده که بحران در سوریه از پیچیدگی و ظرافت‌های خاصی برخوردار باشد که پایان درگیری‌های نظامی در این کشور را نتوان به‌عنوان پایان ماجرا دانست؛ بلکه می‌توان تحولات چند ماه اخیر را که تقریبا طرف‌های پیروز در معادلات میدانی در آن مشخص شده‌اند همچون آغازی برای دور جدیدی از بحران در این کشور دانست.

بحران جدید یا مرحله نوین بحران را می‌توان به‌طور حتم در ارتباط با آینده سیاسی سوریه یا سناریوهای پیش‌روی این کشور دانست. آنچه در این میان محتمل به نظر می‌رسد، این است که بازگشت سوریه به وضعیت پیشین تقریبا ممکن نیست و نخواهد بود؛ زیرا تمامی روند و معادلات نشان می‌دهند که سوریه آینده احتمالا متفاوت از سوریه قبل از 2011 خواهد بود.

با تمام این تفاسیر، برای ترسیم سناریو‌های پیش‌روی سوریه به‌عنوان هدف کانونی نوشتار حاضر ضروری است در ابتدا به دو موضوع بسیار مهم توجه داشت. از یکسو، باید این واقعیت پذیرفته شود که بازگشت به وضعیت سوریه قبل از 2011 دیگر ممکن نیست و از سوی دیگر، باید معادلات میدانی چند ماه اخیر را برای تحلیل سناریوهای پیش‌روی بحران سوریه بسیار مهم و جدی تلقی کرد. واقعیت آن است که از ابتدای سال 2016 شاهد پیروزی‌های چشمگیر نیروهای حکومت مرکزی و کردها در عرصه میدانی بوده‌ایم. متعاقب ورود روس‌ها به بحران سوریه در سپتامبر 2015، روند پیروزی‌های بزرگ ارتش سوریه بر معارضان آغاز شد.

در ابتدا محاصره شهرک‌های نبل و الزهرا شکسته شد و سپس فتح بزرگ با فتح حلب رقم خورد.

در نهایت، طی چند ماه اخیر پیشروی‌های ارتش سوریه در مناطق شرق و جنوب سوریه نیز تداوم پیدا کرد و با شکسته شدن محاصره نیروهای حکومت مرکزی در دیرالزور، تقریبا حکومت مرکزی در قامت پیروز معادلات میدانی مطرح شد. در طرف دیگر، نیروهای کرد سوریه نیز با تصرف منطقه تل ابیض «گری‌ سپی» در شمال استان رقه و متعاقبا تصرف شهر منبج به‌عنوان نیرویی فاتح در جنگ ظاهر شدند. همچنین، در چند ماه گذشته آغاز عملیات آزادسازی رقه را می‌توان بزرگ‌ترین اقدام این نیروها ارزیابی کرد. اما آنچه در وضعیت اخیر اهمیت دارد تقسیم شدن استان دیرالزور میان نیروهای حکومت مرکزی و نیروهای دموکراتیک سوریه به‌عنوان نماینده کردها و بخشی از اعراب است. هر چند در آینده امکان تغییر مجدد این معادلات بسیار محتمل است اما با وجود این در شرایط کنونی می‌توان دو سناریوی جدی را در ارتباط با آینده سیاسی کشور سوریه ترسیم کرد که یکی سناریوی تجزیه به‌عنوان امکان «بدبینانه و غیرمحتمل» بوده و دیگری سناریوی انتقال دموکراتیک و تدریجی قدرت در سوریه به‌عنوان امکان «محتمل» است. سناریوی دوم همان سناریویی است که جمهوری اسلامی ایران نیز بارها بر آن تاکید کرده و گفته که هر زمان دوران ریاست جمهوری بشار اسد پایان یابد، از آن پس تصمیم راجع به آینده سوریه در اختیار مردم خواهد بود.

سناریوی بدبینانه: تجزیه سوریه در بستر زمینه‌های موجود برای واگرایی

اولین سناریوی مطرح در ارتباط با آینده سیاسی سوریه را می‌توان سناریوی تجزیه و واگرایی دانست. این سناریو را براساس مولفه‌ها و زمینه‌های موجود می‌توان تا حدودی ایده‌آل نامید. برای تبیین این ادعا ضروری است که ظرفیت‌ها و محدودیت‌های این سناریو به شکل دقیق مورد تحلیل و واکاوی قرار گیرد. در همین راستا، می‌توان در ارتباط با ظرفیت‌ها و محدودیت‌های سناریوی بدبینانه یا سناریوی تجزیه سوریه به موارد زیر اشاره کرد:

ظرفیت‌های موجود برای سناریوی تجزیه

۱- بحران چندپار‌گی سیاسی و هویتی سوریه: در ارتباط با این موضوع می‌توان استدلال کرد که در نتیجه بحران در سوریه این کشور با بحران چندپار‌گی سیاسی و هویتی مواجه شده که در آن هر یک از کردها و اعراب سنی و اعراب شیعی و حتی دیگر اقلیت‌های موجود در این کشور همچون ترکمن‌ها، کلدانی‌ها و آشوری‌ها به سمت واگرایی رفته‌اند و دیگر در نتیجه بحران‌های موجود امکان یکپارچگی و اتحاد میان آنها وجود ندارد.

۲. بحران آوارگی و مهاجرت‌های گسترده در سوریه: در این ارتباط می‌توان اظهار کرد که بعد از سال 2011 بخش عمده‌ای از شهروندان سوری به سمت اروپا آواره شده‌اند یا در داخل کشور به سمت مناطق امن مهاجرت اجباری داشته‌اند. همین مساله در آینده موجب خواهد شد که زمینه برای واگرایی و تجزیه سوریه مهیا باشد.

۳. تبدیل تنش به‌عنوان قاعده و امری روزمره: در ارتباط با این شاخص به‌عنوان یکی از مولفه‌های تقویت سناریوی تجزیه در سوریه می‌توان ابراز کرد که خشونت و منازعه در میان شهروندان سوری به امری روزمره تبدیل شده است به این معنی که روانشناسی جمعی و ناخودآگاه ذهنی این مردمان دچار نوعی واگرایی شده که امکان سازش میان آنها را کاهش داده است. از این‌رو، امکان سازش میان جناح‌های سیاسی سوریه در آینده دشوار
است.

4. طرح پنهانی قدرت‌های خارجی برای سوریه: در ارتباط با این مولفه برخی از نظریات مطرح است که می‌توان آنها را نظریات پارانویایی و توهم‌آلود ارزیابی کرد. این رویکرد معتقد است که طرح‌هایی از سوی رژیم صهیونیستی و قدرت‌های غربی برای تجزیه سوریه وجود دارد که البته تا حدودی می‌توان آن را غیرواقع‌بینانه ارزیابی کرد.