بخش صد و پنجم
نه «صلح آمریکایی» نه «صلح چینی» - ۲۱ شهریور ۹۶
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
پس از جنگ سرد، چین پیشرفت چشمگیری در مسائل اقتصادی بهدست آورد، به سرعت منابع مادی و مالی را افزایش داد و بهطور چشمگیری معیارهای دانش و تکنولوژی را بهبود بخشید. در این چارچوب، برای چین دشوار نبود که زرادخانه هستهای خود را توسعه دهد. با این حال، چین این مسیر را به سوی برتری در راستای ساخت تسلیحات هستهای اتخاذ نکرد. همانطور که نخستوزیر اسبق چین «چوئن لای» خاطرنشان کرد: «ما تسلیحات هستهای میسازیم تا انحصار و باجگیری هستهای را بشکنیم و دو ابرقدرت را محدود کنیم.
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
پس از جنگ سرد، چین پیشرفت چشمگیری در مسائل اقتصادی بهدست آورد، به سرعت منابع مادی و مالی را افزایش داد و بهطور چشمگیری معیارهای دانش و تکنولوژی را بهبود بخشید. در این چارچوب، برای چین دشوار نبود که زرادخانه هستهای خود را توسعه دهد. با این حال، چین این مسیر را به سوی برتری در راستای ساخت تسلیحات هستهای اتخاذ نکرد. همانطور که نخستوزیر اسبق چین «چوئن لای» خاطرنشان کرد: «ما تسلیحات هستهای میسازیم تا انحصار و باجگیری هستهای را بشکنیم و دو ابرقدرت را محدود کنیم. اگر موفق شدیم، خواهیم توانست جنگ هستهای را متوقفسازیم... ما از این تسلیحات برای ترساندن مردم استفاده نمیکنیم. بنابراین قصد نداریم مقادیر زیادی از آن را تولید کنیم اما همچنان باید کمیت، کیفیت و مقدار مشخصی از آن را داشته باشیم» .
احتیاط و اخلاقیات در فرهنگ استراتژیک چین
رهبران چین نگرش فوقالعاده دقیقی در مورد تسلیحات کشتار جمعی دارند؛ در واقع، این ارتباط نزدیکی با کشمکشهای مداوم آنها در برابر جنگهای تهاجمی دارد. این موضع بازتاب فرهنگ استراتژیک این کشور در مورد محتاط بودن در جنگ و ایدئولوژی ربودن دلهای مردم از طریق ابزارهای اخلاقی است. در ابتدا، «سونتسو» در «هنر رزم» بیان میدارد که «هنر رزم اهمیت فراوانی برای دولت دارد. این مساله مرگ و زندگی است، راهی به سوی امنیت یا ویرانی است.» با این حال، این موضوعی مورد بررسی است که نمیتواند نادیده گرفته شود. «لائو تسو» در «تائو ته چینگ» تاکید میکند که «اسلحهها ابزارهای بد شگون هستند و ابزارهای آدمهای خوب نیستند. از آنها باید فقط بهعنوان آخرین راهحل استفاده کرد.» بالاترین هدفی که ازسوی استراتژیستهای نظامی باستانی دنبال میشد همواره توقف جنگ بود نه پیروزی در جنگ. در صورت نبرد، نظریهپردازان نظامی و کهن چینی بر «خرد» تاکید میکردند، بر برنامهریزی استراتژیک اهمیت قائل بودند و تا حد امکان تلاش میکردند تا از ضررهای ناشی از تقابلهای نظامی که کشور و مردمانش متحمل آن میشوند اجتناب ورزند. «هنررزم» سون تسو بهخاطر این نقل قول بسیار معروف است: «عالیترین شکل رهبری نظامی عقیم کردن برنامههای دشمن است؛ شکل بهتر دیگر همانا جلوگیری از اتحاد و ائتلاف نیروهای دشمن است؛ شکل بعدی حمله به ارتش دشمن در میدان جنگ است؛ و بدتر از همه محاصره شهرها است» و نیز ایده «شکستن مقاومت دشمن بدون جنگ.» این تفکر، که مملو از خرد و ذکاوت بشری است با استراتژی هستهای آغازگر نبودن ارتباط دارد که مائو برقرار کرد.
تجهیز دوباره برای ایجاد محیط دیپلماتیک فعال
سیاست آغازگر نبودن همچنین بازتاب خواستهایی است که وضعیت دیپلماتیک بینالمللی بر سیاست خارجی چین میگذارد. تا امروز، بسیاری از متخصصان و دانشمندان غربی تصمیم چین مبنی بر آغازگر نبودن را غیرقابل درک یافتهاند و از اینرو، آنها درک نمیکنند که چرا چین بهطور یکجانبه خود را در مواجهه با رقبای برتر محدود کرده و از ارتش و مزیتهای سیاسی که تسلیحات هستهای برایش به ارمغان آورده استفاده نمیکند. اما آغازگر نبودن در واقع یک اقدام فعال است که از سوی مائو و سایر رهبران چین اتخاذ شده است. همانطور که «هنر رزم» بیان میدارد «مبارزان هوشمند به تاثیر انرژی ترکیبی مینگرند» که به این معنا است که برای یک جنگ خوب، فرد باید فعالانه وضعیت مطلوبی ایجاد کند تا براساس محیطهای واقعی که در آن طرفهای رقیب در حال عملیات هستند به پیروزی دست یابد. بهطور خاص مهم است که وقتی به تسلیحات هستهای دست یافته شد، آغازگر نبودن یک استراتژی فعالانه میشود که هدفش ایجاد محیطی مثبت است. در نیمه دهه 60، چین آنگاه که اولین آزمایش هستهای موفقیتآمیز خود را انجام داد قابلیتهای هستهای خود را نشان داد. با این حال، جایگاه کلی چین بهعنوان طرفی ضعیف علیه دشمنانی قوی تغییر نکرد و وضعیت استراتژیک همچنان «سخت» باقی ماند. نیروهای هستهای چین همچنان در مرحله شکننده و نوپا هستند درحالی که ایالاتمتحده که در آن زمان دشمن مستقیم چین بود برتری هستهای بینظیری داشت. افزون بر این، جامعه بینالملل چیز اندکی از توسعه تسلیحات هستهای چین میدانست و وضعیت استراتژیک جهانی به نفع چین نبود. در این شرایط، چین به موقع اعلامیه خود را برای نفی آغازگر بودن در استفاده از تسلیحات هستهای بدون قید و شرط اعلام کرد. در آن زمان، پکن، واشنگتن را به چالش کشید تا سیاست آغازگر بودن را ترک کند و از کشورهای مختلف خواست تا برای خلعسلاح هستهای از طریق ممنوعیت و نابودی تمام تسلیحات هستهای فشار وارد آورند. تمام این مواضع به شکل ماهرانهای فشارهای وارده بر چین را که در آن زمان با آن مواجه بود کاهش داد. چگونه؟ با اثبات صداقت جهانی خود چین در راستای تضمین صلح جهانی و قصد و نیتی دفاعی که در پس تصمیم به توسعه تسلیحات هستهای این کشور قرار دارد. اقدامات چین به کاهش حدس و گمان و تردید جامعه بینالمللی از جمله آمریکا کمک کرد. این امر افکار عمومی و نسبتا مطلوب بینالمللی را برای چین به همراه آورد و باعث شد وضعیت ثبات یابد.
مائو پس از دستیابی به تسلیحات هستهای مسیر شروع مسابقه تسلیحاتی با آمریکا یا جستوجوی هژمونی جهانی با استفاده یا تهدید به استفاده از تسلیحات هستهای را دنبال نکرد. مائو همچنین در تقابل میان کشورهای همتراز با چین، رقابت با آمریکا از نظر توانایی یا تکنولوژی یا مبارزه نفر به نفر با آمریکا وارد مشارکت و تعامل با این کشور نشد. برای او، این شبیه به رقابت میان شاه و گدا بود؛ ایالاتمتحده همواره از بالا به چین نگاه میکرد و چین هم همیشه اعتماد به نفس و ابتکار عمل خود را از دست میداد. در عوض، بهدنبال راهنمایی سون تسو برای «مبارزه با دشمنتان به شکلی منظم، اما پیروزی در برابر آنها با تحرکی شگفتانگیز» مائو مسیری غیرقابل پیشبینی اتخاذ کرد. تعهد او به آغازگر نبودن غیرمشروط چنین بهنظر رسید که گویی چین بهطور یکجانبه خود را محدود کرده است. اما این تعهد در واقع چین را قادر کرد که به ریشههای بالای اخلاقی دست یابد، همدردی و حمایت جهان را بهدست آورد. مائو ابتکار آغاز جنگ هستهای را به آمریکا داد؛ تصمیمی آنقدر دشوار که آمریکا هرگز نمیتوانست آن را به اجرا درآورد. او پیشبینی کرده بود که اگرچه تسلیحات هستهای بسیار مخرب هستند اما محدودیتهایشان بهکارگیری آنها را دشوار میسازد. او یکبار گفته بود که «یک احتمال هست که قدرتهای جهانی مبادرت به آغاز جنگی جهانی کنند؛ درست به همین دلیل بسیاری از کشورها میترسند به دلیل همین بمبهای هستهای جنگ جهانی را شروع کنند.»
ارسال نظر