بخش هشتاد و هشتم
نه «صلح آمریکایی» نه «صلح چینی» - ۳۱ مرداد ۹۶
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل به دیدگاه رهبران نسل اول چین اشاره و گفته شد که از زمان آغاز عصر هستهای، رهبران چین باور کردهاند که بمبهای اتمی نهتنها «ببر کاغذی» نیستند، بلکه «ببر واقعی»اند. از یکسو، آنها تسلیحات کشتار جمعی هستند و درصورتیکه کشوری فاقد آن باشد، میتواند به «ببری واقعی» تبدیل شود. از سوی دیگر، در صورتی که یک کشور از آنها نترسد و دارنده آنها باشد، میتواند به «ببری کاغذی» تبدیل شود.
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل به دیدگاه رهبران نسل اول چین اشاره و گفته شد که از زمان آغاز عصر هستهای، رهبران چین باور کردهاند که بمبهای اتمی نهتنها «ببر کاغذی» نیستند، بلکه «ببر واقعی»اند. از یکسو، آنها تسلیحات کشتار جمعی هستند و درصورتیکه کشوری فاقد آن باشد، میتواند به «ببری واقعی» تبدیل شود. از سوی دیگر، در صورتی که یک کشور از آنها نترسد و دارنده آنها باشد، میتواند به «ببری کاغذی» تبدیل شود. مائو مدتها پیش از اولین آزمایش اتمی موفقیتآمیز چین نشان داد که این کشور ممکن است در آینده چند بمب هستهای تولید کند؛ اما بنای استفاده از آنها را ندارد و این دقیقا به این خاطر بود که وی کاملا نقش تسلیحات هستهای را درک میکرد.
در میان این معیارها، آن معیاری که بیشترین تاثیر را داشته است ساختوساز صنعتی مرتبط با «جنبش جبهه سوم» (Third Front Movement) بود که بر نیازهای بالقوه چین - چنانکه از سوی جنگهای آینده در برابر تهاجم دیکته میشد- متمرکز بود. این پروژه که مائو شخصا هدایت و ترویج آن را بر عهده داشت، در سال 1964 شروع شد و هدف اصلیاش چند چیز بود؛ توسعه مناطق غرب چین، تنظیم محل تاسیسات صنعتی این کشور و ایجاد پایگاههای استراتژیک پشتیبان (strategic rear bases). بیش از 200 میلیون «رنمینبی» سرمایهگذاری شد و این پروژه 16 سال طول کشید. مائو تاکید میکرد که پایگاههای پشتیبان در عصر بمب اتم ضروری هستند.
پیروزی در برابر تجاوز، عمدتا با تسلیحات متعارف
چین صرفنظر از اینکه آیا دشمنانش از تسلیحات هستهای استفاده میکنند یا خیر همچنان به شکل عمدهای بر تسلیحات متعارف، پیاده نظام، شبهنظامیان [میلیشیا] و جنگ طولانی برای پیروزی در جنگهای آینده علیه تجاوز اتکا دارد. پیش از اعزام ارتش داوطلب خلق چین به خارج برای نبرد با نیروهای آمریکایی و کمک به کرهشمالی، مائو گفت: «شما میتوانید از بمب اتم خود استفاده کنید و من از نارنجکهای دستیام استفاده خواهم کرد.» پس از آن، او به تکرار نشان داد که «مایلم همچنان به پیاده نظام در جنگ امیدوار باشم» و همچنین گفت «اگر وارد جنگ بشویم، ما با تسلیحات متعارف وارد خواهیم شد زیرا نبرد با تسلیحات متعارف - لااقل- شکلی از هنر رزم است.» به همین دلیل مائو سپس پیشنهاد کرد که هر استان با ساخت کارخانههای نظامی، تولید تسلیحات سبک و تسلیح شبهنظامیان یک «جبهه سوم» بسازد. چنانکه روزگاری میگفت: «نهتنها باید یک ارتش منظم قدرتمند داشته باشیم، بلکه باید یگانهای میلیشیای خلق را در مقیاس بزرگ سازماندهی کنیم. این باعث میشود تحرک یک اینچی امپریالیستها در کشور ما در صورت تهاجم دشوار شود.
اصل استفاده از تسلیحات هستهای فقط برای تلافی
پیش از دستیابی چین به تسلیحات هستهای، مائو آشکارا اعلام کرد که بمبهای اتم نباید به شکلی بیتوجه بهکار گرفته شود: «حتی اگر بمب اتمی هم داشته باشیم اما نباید آن را بیحساب و کتاب بیندازیم چراکه استفاده بیحساب و کتاب جرم است.» او با دیدگاه خروشچف مبنی بر تلافی فوری در پاسخ به استفاده دشمن از تسلیحات هستهای موافق نبود. مائو از شوروی خواست که اگر وضعیت به گونهای شد که آمریکا با سلاح هستهای به چین (و نه شوروی) حمله کرد، وارد جنگ اتمی تمامعیار نشود. پس از اولین انفجار بمب اتمی چین، دولت چین اعلام کرد که این کشور «هرگز در هیچ زمانی یا تحت هیچ شرایطی در استفاده از تسلیحات هستهای آغازکننده نخواهد بود.» حتی اگر دشمنان آغازکننده استفاده از تسلیحات هستهای علیه چین باشند اما این کشور در جستوجوی تلافی متقابل برنخواهد آمد. دنگ شیائوپینگ روزی در یک سخنرانی عمومی اعلام کرده بود که «اگر میخواهید ما را نابود کنید، مجبور به تلافی اندکی (little retaliation)هستید.» به لحاظ تاریخی، رهبران چین باور داشتهاند که انتقامی «کوچک» برای دستیابی به هدفشان که همان ترساندن دشمن است، کافی است. اگرچه زرادخانه هستهای چین کوچک است اما در نهایت همچنان یک نیروی محدودگر (restraining force) است که میتواند مانع جسارت ابرقدرتها برای اقدام تند و تیز علیه این کشور شود. داشتن دست برتر آن هم با ضربه وارد آوردن فقط پس از حمله و ضربه دشمن- وقتی در مورد تسلیحات هستهای قابل کاربرد باشد- همانا تداوم اصل استراتژیک کمونیستی در چین است؛ اولین تیر در کشمکشهای بینالمللی را شما نیندازید. این نهتنها به این معنا است که چین در صورتی که متحمل صدماتی عظیم شود دست به ضدحملهای هستهای میزند بلکه تصریحکننده این حقیقت است که استفاده از تسلیحات هستهای در ضربه دوم دشوارتر از ضربه اول است.
نیروهای هستهای چین ابتدا باید از حمله هستهای دشمن جان بهدر برند و سپس قادر به انجام ضدحمله هستهای موثر باشند. در آن نقطه، چین هم به لحاظ سیاسی و هم استراتژیک دست برتر را خواهد داشت. چین آگاهانه و فعالانه نقش تسلیحات هستهای را محدود کرده و آنها را در وضعیت هشدار پایین(low-alert status) نگه داشته است و این کاملا بازتاب اعلامیه مائوست که «اینها تسلیحات دفاعی ما خواهند بود.» با این حال، عزم چین در استفاده از تسلیحات متعارف برای پیروزی در برابر تجاوز بازتاب اعتمادبهنفس استراتژیک این کشور است که دشمنانش نمیتوانند برای غلبه بر او از تسلیحات هستهای استفاده کنند. دقیقا بهخاطر همین اعتمادبهنفس استراتژیک است که چین از جرأت استفاده از نیروهای نظامی متعارف برای دفاع از حاکمیت سرزمینی خود در صورت لزوم برخوردار است و دست خود را در پاسخ به زرادخانه هستهای سهمگین رقیب نمیبندد. در ژانویه 1949، کمیته مرکزی حزبکمونیست چین آشکارا اعلام کرد که این شامل مداخله مستقیم مسلحانه ایالاتمتحده در برنامه جنگی (battle plan) این حزب برای جنگ داخلی چینی میشود. چین با تسلیحات هستهای قدرتمند در شبهجزیره کره، در تنگه تایوان در دهه 50، در ویتنام، در مرز چین و شوروی و در کشمکش نظامی برای دفاع از حریم هواییاش در دهه 60 پاسخ نظامی سختی به رقبایش داد. «مک گورگ باندی»، متخصص هستهای آمریکایی در کتاب «خطر و بقا» که در سال 1988 چاپ شد جسارت چین در دهه 50 را به مثابه «دولتی بدون تسلیحات هستهای که جرأت داشت دوبار آمریکاییها را در کموی (Quemoy) و ماتسو (Matsu) به چالش بکشد» مورد تصریح قرار داد.
ارسال نظر