بخش هشتاد و سوم
نه «صلح آمریکایی» نه «صلح چینی» - ۲۵ مرداد ۹۶
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل چند نکته مورد بحث قرار گرفت: اگر سلاحهای هستهای یک کشور فقط نقش بازداشتن و ممانعت از حملات هستهای داشته باشد، ژست هستهای آن کشور «بازدارندگی هستهای حداقلی» نامیده میشود. چین نیازی ندارد که تعداد زرادخانه هستهایاش از این بازدارندگی حداقلی فراتر رود. همچنین اشاره شد که تعداد تسلیحات هستهای استراتژیک آمریکا مدتها است از این مقیاس و معیار فراتر رفته است و این مربوط است به کارکردهای مضاعف تسلیحات هستهای آمریکا که هدفش پیروزی در جنگ هستهای، حفظ هژمونی آمریکا یا هر دو است.
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل چند نکته مورد بحث قرار گرفت: اگر سلاحهای هستهای یک کشور فقط نقش بازداشتن و ممانعت از حملات هستهای داشته باشد، ژست هستهای آن کشور «بازدارندگی هستهای حداقلی» نامیده میشود. چین نیازی ندارد که تعداد زرادخانه هستهایاش از این بازدارندگی حداقلی فراتر رود. همچنین اشاره شد که تعداد تسلیحات هستهای استراتژیک آمریکا مدتها است از این مقیاس و معیار فراتر رفته است و این مربوط است به کارکردهای مضاعف تسلیحات هستهای آمریکا که هدفش پیروزی در جنگ هستهای، حفظ هژمونی آمریکا یا هر دو است. آمریکا کمیت تسلیحات هستهای خود را نمادی از رهبری جهانیاش میپندارد و این کشور ایده داشتن تسلیحات هستهای کمتر از روسیه را غیرقابل تصور میپندارد. به همین ترتیب، داشتن تسلیحاتی کمتر از چین نیز برای آمریکا غیرقابل پذیرش است.
انواع متفاوتی از مسابقه تسلیحاتی وجود دارد. محرک یک نوع آن «معضلات امنیتی» است. کشوری که درگیر چنین مسابقه تسلیحاتی میشود مجبور است تسلیحات خود را توسعه دهد زیرا نگران میشود که توسعه تسلیحاتی کشور دیگر امنیت او را تضعیف کند. براساس مدل معضلات امنیتی، دو کشور به واسطه نگرانی در مورد امنیتشان وارد مسابقه تسلیحاتی میشوند. برای مثال، اگر آمریکا همچنان سیستم دفاع موشکی خود را با قابلیتهای استراتژیک توسعه دهد، چین نگران میشود که مبادا قابلیت تلافی هستهایاش تضعیف شود. پاسخ چین همان تقویت اقدامات متقابل مربوطه است که شامل گزینه بهکارگیری موشکهای تهاجمیتر خواهد بود. براساس مدل معضلات امنیتی، اگر چنین رقابتی بر سر تعداد موشکهای درگیر موجب مسابقه تسلیحاتی میشود، وعده چین در عدم مشارکت در مسابقات تسلیحاتی این نوع پاسخ به معضلات امنیتی را از میان نمیبرد. محرک نوع دیگری از مسابقه تسلیحاتی «تلاش برای هژمونی» است. اگر دو کشور خود را رهبران جهانی بپندارند و تعداد تسلیحات هستهای که دارند را به مثابه نشانهای از رهبری خود تلقی کنند، یک مسابقه تسلیحاتی براساس اندازه زرادخانهشان و بهویژه براساس تعداد تسلیحات هستهای استراتژیکی که هر یک در اختیار دارند، درمیگیرد. طی جنگ سرد، مسابقه تسلیحاتی هستهای میان آمریکا و شوروی عمدتا به دلیل تلاش برای هژمونی درگرفت، هرچند گاهی محرک آن معضلات امنیتی نیز بود. هر دو کشور تلاش میکردند تا به واسطه تعداد کل تسلیحات هستهای خود بر دیگری فائق آیند؛ وقتی این کار غیرممکن شد، هر طرف سعی کرد تا زرادخانه خود را بهگونهای حفظ کند که کوچکتر از طرف مقابل نباشد. آن نوع مسابقه تسلیحاتی که از تلاش برای هژمونی درمیگیرد بسیار متفاوت از مسابقهای است که محرک آن معضلات امنیتی است. دومی ضرورتا به مثابه رقابتی کمی (quantitative competition) جلوهگر نمیشود.
حتی اگر یک کشور تسلیحات هستهای به مراتب کمتری نسبت به دیگری داشته باشد، تا زمانی که این تسلیحات امکان بالایی از بقا داشته باشد، بازدارندگی هستهای که به دست میدهند به شکلی مکفی موثر است. بنابراین، کشورهایی که تسلیحات هستهای را فقط بهخاطر بازداشتن و ممانعت از حمله هستهای [طرف مقابل] در اختیار دارند میتوانند بپذیرند که نسبت به رقیب تعداد کمتری داشته باشند. افزون بر این، برای یک کشور ضرورتی ندارد که به دستیابی رقیب به تسلیحات جدید- در صورتی که کشور اول ابزارهای فنی برای پاسخ موثر و هوشمندانه را داشته باشد- با افزایش تعداد تسلیحات هستهای که در اختیار دارد واکنش نشان دهد. برای مثال، «کلاهک گمراهکننده» [Decoy Warhead: وسیلهای که موشک در حال پرواز را شبیهسازی میکند تا توجه رادار و آتش دشمن را به خود جلب کند و امکان نفوذ بمبافکنها یا سایر سلاحها را افزایش دهد] روشی هوشمندانه برای رسوخ در سیستمهای دفاع موشکی است. اگر کارآمدی چنین اقداماتی مورد پذیرش وسیع قرار گیرد، چین نیازی ندارد که تعداد زرادخانه هستهای خود را در پاسخ به تلاشهای دفاع موشکی آمریکا افزایش دهد.
با این حال، وضعیت در صورت مسابقه تسلیحاتیای که محرک آن تلاش برای هژمونی است، متفاوت میشود؛ هر دو طرف در مورد تعداد تسلیحات هستهای استراتژیک که طرف دیگر دارد فوقالعاده حساس هستند. حتی اگر قابلیت بازدارندگی هستهای خاص یک کشور تحت تاثیر افزایش تعداد زرادخانه هستهای رقیب قرار نگیرد، کشور اول بیتردید با افزایش تعداد تسلیحات هستهای که در اختیار دارد، پاسخ میدهد. این وضعیتی بود که میان آمریکا و شوروی طی جنگ سرد وجود داشت. وقتی چین اعلام میکند که وارد هیچ نوع مسابقه تسلیحاتی نخواهد شد، به این معنا است که وارد آن نوع مسابقه تسلیحاتی که محرک آن تلاش برای هژمونی است، نخواهد شد. یعنی اینکه چین - در تلاش برای هژمونی- با کشورهای دیگر بر سر تعداد زرادخانه هستهایشان رقابت نخواهد کرد. ثبات استراتژیک مستلزم این نیست که این دو کشور باید تعداد برابری از تسلیحات هستهای داشته باشند بلکه فقط ملزم میدارد که زرادخانه هستهای هر دو کشور از قابلیتهای کافی تلافی برخوردار است. افزایش یا تقویت ثبات استراتژیک میان چین و آمریکا بهبود پایداری تسلیحات هستهای چین و توانایی آنها برای رسوخ در سیستمهای دفاع موشکی را ضروری میسازد؛ تعادل کمی (quantitative equivalence) شرط لازم نیست. اگرچه چین هرگز برابری کمی (quantitative parity) در تسلیحات هستهای را دنبال نکرده است اما بسیار نگران این است که در زمینه توسعه تکنولوژیکی تسلیحات استراتژیک به پای آمریکا و روسیه برسد. چین از زمانی که برنامه تسلیحات هستهای خود را شروع کرد توجه خاصی به کاهش شکاف میان خود و کشورهای پیشرفته در زمینه فناریهای هستهای مختلف معطوف داشته است. در مساله توسعه تکنولوژیک، چین این فرض را میپذیرد که عقب ماندن او را در برابر حمله آسیبپذیر میسازد. براساس تئوری ثبات استراتژیک، اگر کشوری مستعد حمله باشد، دیگر ثبات استراتژیک میان این کشور و رقیبش وجود ندارد. در اندیشه چین، علت عقبماندگی تکنولوژیک بهویژه شکاف تکنولوژیک نسلی (generational technological gap) این است که ثبات استراتژیک بسیار کم است و اینکه آن کشورهای عقبمانده احتمالا در برابر حمله آسیبپذیر هستند. براساس این منطق، اگر کشوری فناوریهای جدیدی را توسعه دهد و آنها را در امور نظامی بهکار گیرد در حالی که رقیبش فاقد این فناوریها باشد، ثبات استراتژیک میان این دو کشور کاهش خواهد یافت.
ارسال نظر