بخش شصتو نهم
نه «صلح آمریکایی» نه«صلح چینی» - ۹ مرداد ۹۶
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که واشنگتن باید برای پکن روشن کند که هرگونه اصلاح و تغییری که در آینده از دل توافقات بیرون آید، باید در نهایت قابل تایید باشد و زمانی اعتبار خود را از دست میدهند که هر طرف به دنبال «دبه کردن» باشد. در این مرحله، بهعنوان نشانهای از حسننیت، واشنگتن باید ابتکاری محدود را در نظر بگیرد مانند توقف موقت یا کاهش چشمگیر «تعداد» و «نزدیکی» عملیاتهای ISR که در امتداد سواحل چین انجام میشود.
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که واشنگتن باید برای پکن روشن کند که هرگونه اصلاح و تغییری که در آینده از دل توافقات بیرون آید، باید در نهایت قابل تایید باشد و زمانی اعتبار خود را از دست میدهند که هر طرف به دنبال «دبه کردن» باشد. در این مرحله، بهعنوان نشانهای از حسننیت، واشنگتن باید ابتکاری محدود را در نظر بگیرد مانند توقف موقت یا کاهش چشمگیر «تعداد» و «نزدیکی» عملیاتهای ISR که در امتداد سواحل چین انجام میشود. در عینحال، واشنگتن و احتمالا ژاپن، میتوانند پیشنهاد انجام مانورهای نظامی مشترک را با پکن در مناطق جدید بدهند مانند گشتزنی دریایی یا سایر اقدامات اعتمادساز مشابه. اگر پکن نسبت به این ابتکارات آغوشی باز نشان دهد و به شکل سازنده در گفتوگو برای بهبود محیط امنیتی بلندمدت در منطقه مشارکت کند، واشنگتن نیز در همکاری با توکیو میتواند اشتیاق پکن برای کاهش بلندمدت عملیاتهای ISR آمریکا و ژاپن را در امتداد سواحل چین بررسی کند.
در عین حال، هرگونه توافق که میان پکن و واشنگتن در مورد ساختارهای کلی نیروی دفاعی بازدارنده محورشان برقرار شود باید بدون تردید توافق بر سر این مسائل حساس را با کاهش تهدید یک حمله تهاجمی بالقوه از سوی هر طرفی به تایوان یا به مناطق دریایی مورد مناقشه تسهیل سازد. نسخه معکوس این فرآیند هم میتواند درست از آب درآید؛ کاهش نوسان پیرامون تایوان و مسائل دریایی مورد مناقشه میتواند پیش شرط یا حداقل انگیزهای قوی برای پکن جهت کنار گذاشتن تسلیحات تهاجمی و قابلیتهای آبی- خاکیاش باشد. همچون فرآیند اولیه مشورت و CBMها، گذار به «ساختار نیروی متقابل بازدارنده»، از جمله عناصر یک مذاکره متعارف چندجانبه کنترل سلاح، ماهها- اگر نگوییم بیشتر- زمان میبرد. بسیاری از موانع پیچیده - از جمله مساله راستیآزمایی، تعریف مولفههای در صحنه و خارج از صحنه، تعیین آنچه سطوح مکفی قابلیتهای محدود را تشکیل میدهد، مشکلات سیاسی و بوروکراتیک و البته همکاری با متحدان و دوستان- رودرروی این مذاکره قرار خواهند گرفت. برخی سرویسهای نظامی بیتردید در برابر محدودیتها، کاهشها و اصلاحات در ساختار نیرویشان مقاومت خواهند کرد و تا جایی پیش خواهند رفت که حوادث وخامت باری را خلق کنند و سیاستمداران هر دو طرف احتمالا به این فرآیند بهخاطر وزن بیش از حد دادن یا طرف خود را در معرض خطر روزافزون قرار دادن حمله میکنند. این مشکلات ضروری میسازد که مشورتهای قبلی در آمریکا، با دوستان و متحدان و با پکن در کنار تلاشها برای تعمیق CMMها و CBMها، همگی تا بیشترین حد ممکن به موفقیت برسند، به تعهدی قوی برای حرکت رو به جلو منجر شوند، انتقاد از مسیر رو به جلو را کاهش دهند و سطحی از اعتماد در هر دو طرف کافی است تا توسعه یک محیط نظامی مبتنی بر بازدارندگی متقابل را تداوم بخشد. اگر تلاشهای اولیه شکست بخورند، در این صورت بعید است که پکن و واشنگتن مایل یا قادر به بحث جدی در مورد گذار به «ساختار نیروی بازدارنده متقابل» باشند. حتی اگر این تلاشهای اولیه موفقیتآمیز باشد، بسیاری از موانع ذکر شده در اینجا باقی خواهد ماند، هرچند به شکلی قابل مدیریتتر. حتی در بهترین شرایط هم مشکلات، «نیرومند» باقی خواهند ماند که تا حد زیادی ماهیت مشروط اما ضروری توافق دست یافته شده را بازتاب میدهد. حتی اگر هر دو طرف بر انجام تغییرات ضروری موافقت کنند، راستیآزمایی اقدامات اتخاذ شده (یا نشده) برای دوره زمانی نامحدودی ضروری باقی میماند. اما با وجود این مشکلات و نگرانیها، ایجاد یک وضعیت نیروی بازدارنده متقابل در غرب پاسیفیک بسیار امکانپذیر است. اگرچه این مساله مستلزم تغییر مسیر چشم انداز نظامی - جدا از رویکردهای برترمحور پیروز در جنگ- است اما تمام ارتشهای مربوطه کاملا، به لحاظ مالی و سازمانی و غیر آن، میتوانند گذار مرسوم در دستیابی به نیرو و آرایشهای نظامی را ضروری سازند. این مستلزم خواست، تعهد، اعتماد به نفس و «دوز» مطلوبی از تردید و حساسیت در مورد تقلب احتمالی خواهد بود. اما مذاکرات موفقیتآمیز گذشته در مورد کنترل تسلیحاتی- برای مثال- میان دو دشمن شوروی و آمریکا نشان داده که این ویژگیها در روابط آمریکا و چین و میان متحدان قطعا قابل دستیابی است. جایگزین برقراری عمدی «وضعیت نیروی متقابل بازدارنده» و «دکترین نظامی» بیتردید و بینهایت بیثبات از کار در خواهد آمد، زیرا هر طرف در جستوجوی دستیابی به مزیتهای قابلتوجه است.
مناقشات جدی سرزمینی- دریایی را از حالت نظامی خارج کردن
به میزانی قابلتوجه، گذار به «ساختار نیروی متقابل بازدارنده» در غرب پاسیفیک و موازنهسازی در مسائل دریایی پرمناقشه مانند مساله تایوان همگی به هم مرتبطند. اعتماد در تمام طرفها در حرکت به سوی یک ساختار نیروی دفاعی محور محدودتر، لااقل به انتظار قابلتوجه در کاهش چشمگیر پتانسیل رقابت نظامی در بیشتر بخشهای منطقه بستگی دارد. از اینرو، بحث در میان تمام طرفها برای حرکت بهسوی یک «وضعیت نیروی بازدارنده» باید شامل تلاشهای اولیه برای محدود کردن ساخت و سازهای نظامی در مناطق دریایی مورد مناقشه و تعهدات مطروحه در مورد جزیره تایوان بشود. این هدف حداقلی باید گام اول در توسعه یک محیط باثباتتر در دریاهای چین جنوبی و شرقی باشد و همچنین در موازنهسازی در وضعیت «میان تنگهای» هم حیاتی است.
انگیزه برای حرکت رو به جلو در یک چنین روش به هم پیوستهای تا حد زیادی منوط است به پذیرش کلی مزیتهای برقراری یک منطقه حائل بیطرف و تا حد زیادی دوفاکتوی چینی- آمریکایی در امتداد پیرامون دریایی چین از سوی رهبران سیاسی تمام طرفها که - با این وجود- حافظ منافع امنیتی حیاتی بوده و احتمال حلوفصل نهایی مسائل حاکمیتی برای هر طرف را باز میگذارد. بنابراین، بحثها و مشورتهای اولیه بیتردید ضروری هستند. حرکت رو به جلو احتمالا مستلزم اقدامات کوچک و یکجانبه حسن نیت با انتظار عمل نهایی متقابل است (شبیه یکجانبهگرایی متقابل). این میتواند شامل تحرک بیشتر در مورد یک یا چند مورد از CBMهای مذکور در بخشهای قبل باشد، میتواند شامل تعلیق موقت عملیات FON باشد، میتواند شامل از میان بردن امکانات ظاهرا نظامی در جزایر مصنوعی باشد، میتواند شامل اعلام یکجانبه تعهد مشروط برای عدم کاربرد زور در منطقه بدون تحریکات آشکار باشد و ... (با این فرض که مدعیان دیگر هم تعهدی مشابه به دست دهند). بسیاری از این اقدامات محتمل است. نکته مهم همانا قرار دادن این اقدامات در متن بزرگتر یک حرکت مطلوب بهسوی یک غیرنظامی کردن کلی مناقشات دریایی به حداکثرترین شکل ممکن باشد.
ارسال نظر