نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش قبل به 4 عنصر در ایجاد ثبات در مناقشات دریایی اشاره و گفته شد که دستیابی به این عناصر ثبات‌ساز مستلزم صرف زمانی چشمگیر و اعتبار دیپلماتیک - حتی در زمینه حرکت به‌سوی توازن کلی در منطقه- است. همچنین به عملیات‌های ISR و FON نیز اشاره شد. واشنگتن فعالیت‌های نزدیک و آشکار ISR نزدیک سرزمین یک دولت خارجی - اگر خارج از آب‌های سرزمینی و حریم هوایی کشور مربوطه باشد- را امری کاملا قابل قبول می‌شمارد اما پکن به‌طور سنتی چنین رفتاری را - لااقل به‌صورت لفظی- اقدامی خصمانه و ارعاب‌گرانه تلقی می‌کند و آن را توهین به غرور چینی‌ها می‌پندارد. چین به‌عنوان کشوری صاحب غرور، عملیات‌های نزدیک و آشکار ISR و FON ازسوی آمریکا را ابراز کاملا آشکار قلدری یک ابرقدرت و نادیده گرفتن عمدی حساسیت‌های چین تلقی می‌کند.

برخی ناظران تصور می‌کنند که پکن مخالفت خود با عملیات‌های ISR و FON آمریکا را - اگر نگوییم خاتمه اما- در صورتی کاهش خواهد داد که ظرفیت هوایی و دریایی خود و مجموعه‌ای از نیازهای امنیت ملی‌اش را به‌گونه‌ای توسعه دهد که همین نوع عملیاتی که واشنگتن انجام می‌دهد را بتواند انجام دهد. این میسر است اما اجتناب‌ناپذیر نیست. دیدگاه پکن کاملا مبتنی بر حس آسیب‌پذیری و ضعف در ارتباط با ایالات‌متحده نیست.

این دیدگاه بازتاب مقاومت عمیق و ریشه‌دار در برابر چیزی است که این کشور رفتار قلدرمآبانه و ارعاب‌آمیز- به‌ویژه در ارتباط با مسائل حاکمیتی‌اش- از سوی هر قدرت بزرگی می‌پندارد. افزون بر این، بعید است پکن ضرورت انجام فعالیت‌های مکرر، قابل رویت و نزدیک ISR را که آمریکا نزدیک سواحل چین انجام می‌دهد، در امتداد سواحل آمریکا افزایش دهد با توجه به اینکه باید فقدان ضرورت آشکار جهت به‌کارگیری نیروهای ارتش خلق چین (PLA) نزدیک آمریکای قاره‌ای را با توجه به مثلا مساله‌ای تایوان‌گونه در نظر بگیرد (که آمریکا فاقد آن است). اگرچه پکن ممکن است این عملیات را نزدیک سرزمین‌های آمریکایی در منطقه آسیا- پاسیفیک (مانند گوام یا هاوایی) انجام دهد اما بعید است آن را به تکرار و همان‌گونه که آمریکا انجام می‌دهد، انجام دهد. اگر هم چنین کند، کاملا محتمل است که آمریکا با این عملیات مخالفت خواهد کرد.

بنابراین، توازن با ثبات قدرت در غرب پاسیفیک به احتمال زیاد درکی دقیق‌تر میان واشنگتن و پکن بر سر حل‌وفصل مساله عملیات ISR و FON در غرب پاسیفیک را می‌طلبد. تا حدی، این دو قدرت با توافق بر فرآیندهایی برای حل‌وفصل حوادث دریایی و هوایی بنیانی برای چنین درکی نهاده‌اند. با این حال، این توافقات بیشتر به حوادث ناخواسته مربوط است نه تلاش‌های عمدی برای جلوگیری یا متوقف ساختن این فعالیت‌ها. افزون بر این، این توافقات داوطلبانه و محرمانه هستند و باعث می‌شود (اگر نگوییم رصدشان غیرممکن می‌شود اما) بالقوه غیرقابل اعتماد و دشوار شوند. برای برقراری یک «توافق موقت» باثبات‌تر و پایدارتر در مورد این مساله، هر دو قدرت باید در مورد مواضع خود به مصالحه دست یابند و خویشتن‌داری یا اعمال محدودیت بر خود را بپذیرند. ایالات‌متحده به سهم خود باید تکرار فعالیت‌های ISR و نظارت نزدیک در حوزه ساحلی چین را به‌طور چشمگیری کاهش دهد.

پیشنهاد برای موازنه‌سازی در مناقشات سرزمینی- دریایی مستلزم محدودیت‌ها و کنترل قدرتمند غیرنظامی بر آن چیزی است که اغلب به مثابه امتیاز یا حق ویژه نظامی آمریکا برای تعیین زمان و چگونگی انجام این فعالیت‌ها تلقی می‌شود. آلترناتیوهایی برای اتکا به سرمایه‌های دریایی و هوایی در فعالیت‌های ISR وجود دارد و باید شناسایی و کشف شوند. در عین حال، اگر هر دو طرف در تلاش برای انجام توازن قدرت معنی داری که در بالا اشاره شد مشارکت داشته باشند - که لااقل شامل پذیرش وضعیت نیروی بازدارنده متقابل و غیر نظامی کردن مسائل پرمناقشه می‌شود- اراده رهبران سیاسی آمریکا برای تضمین این کنترل‌ها و اراده رهبران نظامی این کشور برای پذیرش آنها باید مسلما به‌طور چشمگیری افزایش یابد. به‌طور اخص، پیشرفت در ایجاد ثبات در مساله تایوان و مسائل سرزمینی- دریایی باید ضرورت انجام این فعالیت‌ها را کاهش دهد.

یک مجموعه‌ عمیق‌تر و جدی‌تر از ساختارها و فرآیندهای اقتصادی

همان‌طور که قبلا اشاره شد، توازن قدرت باثبات در غرب پاسیفیک باید دربردارنده محیط اقتصادی و کلی باثبات شود که به نفع همه کشورهای منطقه بوده و انگیزه‌های مشترک برای همکاری به جای رقابت حاصل جمع صفر یا تقابل را به حداکثر برساند. به شکل ایده‌آل، چنین محیطی سطوح بالایی از رشد را برای تمام کشورهای اصلی به ارمغان خواهد آورد؛ نظام سرمایه‌داری و تجارت آزاد و گسترده منطقه‌ای را توسعه بخشیده و عمیق‌تر خواهد کرد؛ و جریان سرمایه «به» و «درون» منطقه از سوی آمریکا، چین و سایر قدرت‌های بزرگ اقتصادی را افزایش می‌دهد. ابزار اصلی دستیابی به چنین اهدافی عبارت است از:

* افزایش رونق چین و رشد اقتصادی در گستره منطقه

* ایجاد یک توافق‌نامه تجارت آزاد آسیا - پاسیفیک که شامل بهترین ویژگی‌های «شراکت ترانس پاسیفیک» (TPP) و «شراکت جامع اقتصادی منطقه‌ای» می‌شود

* قبول عضویت یا مشارکت مشترک آمریکا- چین در نهادهای اقتصادی و مالی مهم منطقه‌ای مانند بانک توسعه زیرساختی آسیا (AIIB) و طرح «یک کمربند، یک جاده»

* برقراری یک دیپلماسی اقتصادی چابک‌تر از سوی آمریکا از طریق شراکت خصوصی- دولتی در توسعه زیرساختی، قراردادهای سرمایه‌گذاری دوجانبه، توافقات بخشی و ...

هیچ‌یک از این ویژگی‌ها شامل دگرگونی/ تغییر بزرگ در مسیر سیاست یا بازتنظیم اساسی اولویت‌های سیاسی برای آمریکا یا چین نمی‌شود. تلاش برای تضعیف یا توسعه رویکردهای سیاسی جایگزین به جای این ویژگی‌ها به احتمال زیاد به افزایش رقابت غیربهداشتی اقتصادی- سیاسی میان آمریکا و چین منجر می‌شود و الگوی بزرگ‌تر رقابت استراتژیک فعلی در غرب پاسیفیک امروز را تقویت می‌کند.