بخش پنجاه و یکم
نه «صلح آمریکایی» نه«صلح چینی» - ۱۸ تیر ۹۶
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که دریاهای چینجنوبی و شرقی هم از مناطقی است که میتواند هم توازن و ثبات منطقهای را بههم زند و هم عامل موثری در تنظیم ارتباط چین و آمریکاست. حضور چین در دریای چینجنوبی عمدتا از طریق افزایش گشتزنیهای دریایی با ابزار نظامی و شبهنظامی مجهز و بهروز و بهکارگیری ظرفیتهای دفاعی بیشتر (در جزایر پاراسل) و ایجاد جزایر مصنوعی و ساختوسازهای نظامی در چندین بخش ساحلی و صخرهای در جزایر اسپراتلی بوده و در منطقه دریایی چینشرقی، گشتهای دریایی را بهشدت افزایش داده و تعدیهای مکرری به آبهای مورد مناقشه و فضای هوایی نزدیک جزایر سنکاکو- دیایو داشته است.
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که دریاهای چینجنوبی و شرقی هم از مناطقی است که میتواند هم توازن و ثبات منطقهای را بههم زند و هم عامل موثری در تنظیم ارتباط چین و آمریکاست. حضور چین در دریای چینجنوبی عمدتا از طریق افزایش گشتزنیهای دریایی با ابزار نظامی و شبهنظامی مجهز و بهروز و بهکارگیری ظرفیتهای دفاعی بیشتر (در جزایر پاراسل) و ایجاد جزایر مصنوعی و ساختوسازهای نظامی در چندین بخش ساحلی و صخرهای در جزایر اسپراتلی بوده و در منطقه دریایی چینشرقی، گشتهای دریایی را بهشدت افزایش داده و تعدیهای مکرری به آبهای مورد مناقشه و فضای هوایی نزدیک جزایر سنکاکو- دیایو داشته است. این وضعیت از پتانسیل ایجاد بحرانهای شدیدتر در آینده برخوردار است.
در این فاصله، یک «توافق موقت» باثبات و پایدار در میان تمام طرفهای مربوطه مورد نیاز است؛ توافقی که بر خویشتنداری متقابل در بیان حاکمیت بومی یا حقوق خاص و فرآیندهای موثر و مسالمتآمیز برای حلوفصل یا پرداختن به این حوادث مبتنی است. چنین درک و توافقی باید به شکلی ایدهال مشتمل بر چند عنصر باشد. اول، گذار از رقابت و مانور نظامی و شبهنظامی به تاکید بر دیپلماسی، عمدتا از طریق مجموعهای از ادراکات- توافقات موقت (یعنی کوتاه - میانمدت) در میان مدعیان و میان پکن و واشنگتن با توجه به سطح و انواع نظامیگری و عدم استفاده از زور. این باید مبتنی باشد بر تعاریف آشکار و موردتوافق از رفتار نظامی قابلپذیرش و غیرقابل پذیرش و ممنوعیتهای خاص و روشن بر نمایش و استفاده از زور. بدون چنین درک و توافقی، هرگونه گذار به سوی تلاشهای دیپلماتیک در مورد ادعاها، حوزههای مورد مناقشه، توسعه منابع و نهایتا دستور کاری بلندمدت برای دریاهای چینجنوبی و شرقی تقریبا غیرممکن خواهد شد چراکه تمام طرفها به مانور نظامی برای بازداشتن طرف دیگر ادامه خواهند داد. افزون بر این، بهعنوان بخشی از این فرآیند مذاکراتی، سطوحی از تعادل قابل پذیرش و بلندمدت متقابل در قابلیتهای نظامی مدعیان در حوزه مجمع الجزایر اسپراتلی بهعنوان سقفی باثبات در برابر نظامیگریهای آینده باید بهدست آید. این یعنی اجازه به مدعیانی غیر از چین (مانند ویتنام) برای ارتقا یا توسعه امکانات زمینیشان در جزایر اسپراتلی و رساندن این امکانات به پای پکن. به عبارت دیگر، اجازه داده شود به همان میزان که پکن در جزایر اسپراتلی ساختوساز کرده، دیگر مدعیان هم به همان اندازه ساختوساز کنند. همانطور که در بالا اشاره شد، ساختوسازهای اخیر چین در جزایر مصنوعی و استقرار امکانات در آنها لااقل بهطور بالقوه توازن نظامی در این مجمع الجزایر را تغییر داده و بهطور چشمگیری توانایی چین برای تهدید و استفاده از زور طی مذاکرات آینده برای حلوفصل این مناقشات را افزایش داده است. بنابراین، بازسازی یک تعادل نظامی باثبات در میان تمام طرفهای محلی پیششرطی کلیدی برای ایجاد یک توازن باثبات بلندمدت در دریای چین جنوبی و بنابراین بخشی از یک برداشت مینیمالیستی از چنین توازنی است.
درحالیکه تمام مدعیان باید در نهایت به چنین توافقات موقت دوجانبه متوسل شوند اما آمریکا و چین براساس شناختی مشترک از ضرورت حذف این مسائل بهعنوان محرک عمیقتر شدن مجادلات استراتژیکشان باید رهبری این تلاشها را در دست گیرند. با این حال، پذیرش این محدودیتها ازسوی چین - با پذیرش نهایی سایر مدعیان- بیتردید مشروط خواهد بود. چنین توافقاتی مستلزم فائقآمدن بر مقاومت داخلی نظامی و شبهنظامی در برابر هرگونه محدودیت بر فعالیتهای نظامی در حوزههای مورد مناقشه خواهد بود از جمله محدودیت بر تکرار عملیاتهای FON [آزادی دریانوردی] ازسوی نیروی دریایی آمریکا. این توافقات همچنین مستلزم فائقآمدن بر این استدلال است که هرگونه توافقی برای اجتناب از استفاده غیرمنتظره از زور تضعیفکننده ادعاهای حاکمیتی چین و سایر مدعیان خواهد بود. در حقیقت، با توافق بر محدود کردن نظامیگری و استفاده از زور میتوان و باید به مثابه نوعی اقدام اعتمادساز (CBM) و راهی بهسوی ثبات پایدارتر این مناقشات رفتار شود و به هیچ شکلی نباید با آنها بهعنوان نوعی محدودیت بر حاکمیت - بهویژه اگر تمام طرفها موافق باشند- رفتار شود.
دوم و بلندپروازانهتر، یک فرآیند دیپلماتیک مرحلهای برای تبیین محتوای دقیق و قانونی یا مسائل و ادعاهای فراوان دیگر، یعنی اختلافات قضایی که شامل مسائل حاکمیتی و حقوق غیرحاکمیتی (اما خاص) در مورد استخراج منابع مانند ماهیگیری میشود، ضروری است. این میتواند براساس مبنایی دو یا چندجانبه ادامه داشته باشد اما باید به تدریج توسعه یابد تا در نهایت شامل تمام ادعاهای موجود در سراسر دریاهای چین جنوبی و شرقی شود. طی این فرآیند، پکن باید معنای «خط فاصل 9گانه» [که به «خط فاصل 10گانه» یا «خط فاصل 11گانه» نیز معروف است. این خط همان خط جداسازی است که ازسوی تایوان و چین برای ادعاهایشان در مورد دریای چین جنوبی ترسیم شد. حوزه مورد مناقشه در دریای چینجنوبی شامل جزایر اسپراتلی، جزایر پاراسل و مناطق دیگر میشود. بعدها و در دوران نخستوزیر چین «چوئن لای» دو خط در خلیج تونکین برداشته شد و بعدها به خط فاصل 9گانه معروف شد] را تبیین کند و تمام مدعیان ادعاهای خود برای زمین یا ویژگیهای زیرزمینی و آبهای مربوطه را مشخص میکنند چراکه به تعاریف قانونی مربوطه (یعنی مبتنی هستند بر کنوانسیون حقوق دریاهای سازمان ملل یا UNCLOS) و حقوق به اصطلاح تاریخی مربوطند. وقتی وضعیت ویژگیهای خاص (مانند جزایر، صخرهها، سنگها و ...) آشکارا محل مناقشه باشد، طرفهای مربوطه باید از دادگاه بینالمللی حقوق دریاها (ITLOS) طبق UNCLOS تقاضای حکم کنند یا در صورت شکست، توافقات مربوط به این ویژگیها را مورد مذاکره قرار دهند. سوم، بر مبنای شفافسازی ادعاها و حوزههای حاکمیتی، تمام طرفها باید در مورد آن حوزهها در زمینه توسعه منابع مشترک و رویهای برای اجرای چنین توسعهای به توافقاتی دست یابند. اگرچه اغلب چنین مسالهای درخواست شده بود اما توسعه مشترک نمیتواند بهراستی رخ دهد مگر اینکه تمام طرفهای مناقشه در مورد آن حوزههای مشترک- همپوشان که در حوزه حاکمیتیشان است، برای توسعه مشترک شفافسازی کنند و این هم نمیتواند رخ دهد مگر اینکه این حوزههای مشترک- همپوشان مشخص شوند و در مورد آن توافقاتی صورت گیرد. در اصل، توسعه مشترک مناطق دریایی مورد مناقشه از قبل ازسوی بیشتر- اگر نگوییم تمام- طرفهای مناقشه بهعنوان ابزار موقت معتبر برای بهرهبرداری از منابع پیش از هرگونه راهحلی پذیرفته شده، اگرچه برخی مصالحهها و توافقات در مورد تقسیم درآمدها لازم است. با این وجود، دستیابی به توافق بر سر چنین توسعهای، به محض اینکه حوزههای مورد ادعا و همپوشان- مشترک مشخص شدند، نباید خیلی دشوار باشد.
ارسال نظر