نه «صلح آمریکایی» نه«صلح چینی» - ۸ تیر ۹۶
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل به مواردی اشاره شد که دولتهای آمریکا و چین باید راهکارهایی برای حل بحران اتخاذ کنند. در واقع ورای برقراری اقدامات گستردهتر اعتمادساز، باید بر مجموعه مشخصی از خریدها و محدودیتهای بهکارگیری در انواع و تعدادی از سیستمهای تسلیحاتی تهاجمی توافق کنند تا تضمین کنند که وضعیت عدم پذیرش قوای متقابل برای جهتگیریهای ارتش هر دو طرف همچنان دارای اهمیت است.
توافق بر مجموعه مشخصی از خریدها و محدودیتها در بهکارگیری سیستمهای تسلیحاتی تهاجمی میتواند رسمی یا غیررسمی باشد اما نیازمند سطحی کافی از شفافیت برای تایید راستیآزمایی است.
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل به مواردی اشاره شد که دولتهای آمریکا و چین باید راهکارهایی برای حل بحران اتخاذ کنند. در واقع ورای برقراری اقدامات گستردهتر اعتمادساز، باید بر مجموعه مشخصی از خریدها و محدودیتهای بهکارگیری در انواع و تعدادی از سیستمهای تسلیحاتی تهاجمی توافق کنند تا تضمین کنند که وضعیت عدم پذیرش قوای متقابل برای جهتگیریهای ارتش هر دو طرف همچنان دارای اهمیت است.
توافق بر مجموعه مشخصی از خریدها و محدودیتها در بهکارگیری سیستمهای تسلیحاتی تهاجمی میتواند رسمی یا غیررسمی باشد اما نیازمند سطحی کافی از شفافیت برای تایید راستیآزمایی است. وضعیت عدم پذیرش قوای متقابل و تقویت اقدامات گستردهتر اعتمادساز (CBMs) و سازوکارهای مدیریت بحران (CMMs)، شروط لازمی هستند که بخشی از توازن باثبات حداقلگرایانه محیط قدرت را در غرب پاسیفیک تشکیل میدهد. بدون چنین ویژگیهایی، این پتانسیل برای وضعیت نیروهای موجود، دکترینهای نظامی و سطوح پایین اعتماد در هر دو طرف برای ایجاد بحرانهای شدید بسیار بالا خواهد بود چراکه قدرت نسبی چین در حال فزونی است. علاوه بر این، چنین مکانیزمهایی باید در خدمت کاهش سوءظنهای چین قرار بگیرد که [معتقد است] آمریکا به دنبال وضعیت عدم پذیرش قوای متقابل عمدتا در غرب پاسیفیک است تا توانمندیهای تجلی قدرت چین را برای هدف غایی تغییر رژیم کاهش دهد.
در واقع، اقدامات اعتمادساز (CBMs) - بهعنوان بخشی از حرکت به سوی سیستم توازن قدرت- باید ضرورت یک رژیم قدرتمند و باثبات چینی را که قادر است نرخ رشد و بنابراین، تعامل اقتصادی منطقهای را نگه دارد تایید کند که این در نهایت مستلزم سیستم بازار محور و باز اطلاعاتی است؛ خواه این بتواند بر مبنای حاکمیت پایدار حزب کمونیست چین انجام گیرد یا یک سیستم متکثرتر و رقابتیتر سیاسی را بطلبد، باید بیتوجه به منافع استراتژیک آمریکا باشد. همان طور که در بالا و در «فراسوی برتری آمریکا در غرب پاسیفیک» نشان داده شد، برای ثبات آینده توازن محیط قدرت، پکن و واشنگتن باید اقداماتی را - در مشاوره با دولتهای متحد و دوست- انجام دهند تا بیثباتی بیشتر محتملترین منابع بحران سیاسی- نظامی آینده را کاهش دهند و پایههای اعتماد استراتژیک میان خود را تقویت کنند. ورای ایجاد ترکیبی از اقدامات اعتماد ساز (CBMs) و سازوکارهای مدیریت بحران (CMMs) که در بالا به آن اشاره شد، این میطلبد که با توجه به اوضاع شبهجزیره کره، اتحاد ژاپن- آمریکا، تایوان، مناقشات سرزمینی دریایی در امتداد حاشیه چین و عملیات و مانورهای ISR (جاسوسی، ردیابی و شناسایی) چین و
آمریکا در غرب پاسیفیک به درکهای معتبرتر و بلندمدتتری دست
یابند.
علاوه بر این، بهعنوان جزئی از مولفه نهایی توازن منطقهای با ثبات آینده، واشنگتن، پکن و سایر قدرتهای مهم منطقهای باید انگیزههای تمام طرفها برای پیامدهای اقتصادی متقابلا سودمند همکاری جویانهتر در سراسر منطقه آسیا- پاسیفیک را تقویت کنند که به موجب آن هزینههای درگیری را افزایش داده و علایق مشترک برای حفظ توازن باثبات را عمیقتر میکند. البته تمام این ویژگیهای مضاعف به اندازه وضعیت عدم پذیرش قوای متقابل و CBMها و CMMهای مختلف برای برقراری توازن باثبات قوا در غرب پاسیفیک ضروری نیستند. برخی احتمالا غیرقابل اجتناب هستند اگر مشخص شود که دستیابی به آنها بسیار دشوار است درحالیکه موارد دیگر میتوانند به روشهای محدودتری به اجرا در آیند. اما هزینه پذیرش نسخهای کماهمیتتر از توازن آینده بیتردید سطح کاهش یافته ثبات خواهد بود.
یک شبهجزیره کره متحد کاملا غیرمتعهد
وضعیت سیاسی و محیط امنیتی شبهجزیره کره منبعی مهم از تنشهای چین- آمریکا از زمان جنگ کره است. دو کره به لحاظ فنی همچنان در حالت جنگ هستند - هر طرف به شکل رسمی از طریق یک معاهده امنیتی یا متحد آمریکا است یا چین و تعداد قابلتوجهی از نیروهای آمریکایی هم، اکنون در کرهجنوبی مستقر هستند- خطر امنیتی چشمگیری برای تمام قدرتهای مربوطه از جمله ژاپن و روسیه ایجاد میکند. این خطر- لااقل برای آمریکا، کرهجنوبی و ژاپن- با این حقیقت مضاعف تقویت میشود که کرهشمالی اکنون فعالانه در حال توسعه قابلیت تسلیحات هستهای است.
این وضعیت، که مسلما بیثباتترین وضعیت در غرب پاسیفیک است، تا حد زیادی برای تمام قدرتها - بیتردید به جز کرهشمالی- غیرقابل پذیرش است. افزون بر این، از یک منظر بلندمدت، حضور دائمی هزاران نیروی آمریکایی در شبهجزیره کره و اتحاد نظامی قوی و سفت و سخت آمریکا- کرهجنوبی نشان دهنده تهدید امنیتی بالقوه چشمگیری برای پکن است. اگر کرهشمالی ناپدید شود و شبهجزیره زیر یک حکومت دموکراتیک واحد و به احتمال زیاد «سئول محور» متحد شود، پکن بیتردید به دنبال تشویق، فشار یا اجبار آن دولت خواهد رفت تا پیوندهای امنیتی اش با واشنگتن را کاهش داده یا از میان بردارد، به ساختار فرماندهی مشترک نظامی آمریکا- کرهجنوبی خاتمه دهد و نیروهای آمریکایی را از شبهجزیره بیرون کند یا تهدیدی که متوجه خود میداند را از میان بردارد.
حالت فعلی برخورد با این وضعیت به شدت خطرناک در شبهجزیره کرهشامل تلاشهای عمدتا کوتاه مدت میشود؛ برای اجبار یا ترغیب پیونگ یانگ به تعویق یا کنار گذاشتن برنامه تسلیحات هستهایاش و باز کردن آن به روی جهان از طریق تحریمها، تشویقهای اقتصادی و تلاشهای دیپلماتیک و تلاشهایی برای تقویت اتحاد آمریکا- کرهجنوبی. این سیاستها خطرات مربوطه را کاهش نداده است. بر عکس، وضعیت امنیتی، مسلما، بهطور پیوستهای بدتر شده است و محرک آن خصومت واقعی پیونگ یانگ با دنیای بیرون، وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شکننده داخلیاش و ظاهرا جدیتش برای دستیابی به قابلیت تسلیحات هستهای شده است.
ارسال نظر