بخش سی و نهم
نه «صلح آمریکایی» نه«صلح چینی» - ۱ تیر ۹۶
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که در یک وضعیت نامشخص قدرت، هر دو طرف بیتردید تاکید بالایی بر وارد آوردن ضربه اول در یک بحران شدید میکنند؛ در حالی که اگر لازم باشد، بدشان نمیآید علاقه خود را به بدتر شدن بحران نشان دهند. برای چین اتخاذ استراتژی بازدارنده متقابل عمدتا یعنی کنار گذاشتن برخی اقدامات تهاجمی در حال و آینده اما برای آمریکا و متحدانش این یعنی گذار مسلما پیچیدهتر به نوع جدیدی از حالتی از «قوا» و «دکترین» در آسیا.
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که در یک وضعیت نامشخص قدرت، هر دو طرف بیتردید تاکید بالایی بر وارد آوردن ضربه اول در یک بحران شدید میکنند؛ در حالی که اگر لازم باشد، بدشان نمیآید علاقه خود را به بدتر شدن بحران نشان دهند. برای چین اتخاذ استراتژی بازدارنده متقابل عمدتا یعنی کنار گذاشتن برخی اقدامات تهاجمی در حال و آینده اما برای آمریکا و متحدانش این یعنی گذار مسلما پیچیدهتر به نوع جدیدی از حالتی از «قوا» و «دکترین» در آسیا. این یعنی برقراری یک وضعیت نظامی بازدارنده متقابل در غرب پاسیفیک مستلزم فدا کردن منافع حیاتی آمریکا (یا چین) نیست.
نسخه یا نسخههایی از توازن پایدار و باثبات لازم است زیرا هیچ توازن قدرت باثباتی نمیتواند فقط بر یک سطح از برابری نظامی جدی مبتنی باشد. یک توازن باثبات همچنین مستلزم تقویت ساختارها و فرآیندهای سیاسی، اقتصادی و نظامی است که گرایش طبیعی اعضای آن توازن را به محک زدن عزم طرف دیگر کاهش میدهد و احتمالا بهعنوان بخشی از تلاش برای این موارد است: (الف) شکستن توازن برای دستیابی به مزیت پایدار، (ب) برای به حداقل رساندن احتمال بحرانهای سیاسی و نظامی و کاهش پتانسیل چنین بحرانهایی برای بدتر شدن از طریق محاسبههای غلط مبتنی بر بدترین گزارهها و (ج) افزایش انگیزه تمام طرفها برای حلوفصل صلحآمیز مناقشات.
وضعیت بازدارنده متقابل و تقویت سازوکارهای مدیریت بحران (CMMها)
ظهور برابری دوفاکتور تقریبی میان نیروهای متعارف چین و آمریکا در غرب پاسیفیک (با توجه به حالت/ وضعیت نیرو و دکترین امروزیشان) مسلما احتمال بحرانهای منطقهای آینده و درگیری میان آنها را افزایش میدهد بهویژه اگر یک یا هر دو طرف بهدنبال حذف یا جلوگیری از چنین برابریای باشند. همان طور که در فصل قبل نشان داده شد، آن حالت یا وضعیت قوایی که بیشترین قابلیت برای ثبات پایدار در این شرایط را دارد حالت یا وضعیتی است که بر توانایی انکار متقابل تلاشها برای تجاوز نظامی متمرکز باشد بدون اینکه حامل تهدیدی دال بر وخامت اوضاع یا ریسکهایی باشد که برای دستیابی به مزیت پایدار برای یک طرف طراحی شده است. این شامل بازدارندگی متقابل عمدتا متقارن دفاعمحور میشود که بر ساختار و دکترین نیروی نظامی مبتنی است. چنین نیروهایی دارای سه مشخصه کلیدی هستند: (الف) یک نیروی انعطافپذیر اما سرسخت که میتواند از حمله پیشگیرانه از سوی طرف دیگر جان به در ببرد؛ (ب) قابلیت تهدید شدید- در صورتی که خنثی نشود- نیروهایی که در عملیات تهاجمی علیه داراییهای ارزشمند دخیل هستند مانند کشتیهای رزمی، هواپیماها و سیستمهای آبی- خاکی؛ (ج) فقدان ظرفیتهای منطقهای بیثباتساز و تخریبگر که برای انجام عملیاتهای نفوذی علیه زیرساختهای داخلی و اهداف نظامی دشمن طراحی شده است. به عبارت دیگر، دکترینهای نظامی و حالت یا وضعیت نیروها که در وهله اول ماهیتا دفاعی است برای جلوگیری و محدود کردن قابلیتهای تهاجمی به شیوههایی طراحی شده که وخامت را به حداقل رسانده و ضمانتی است برای طرف دیگر. این نوع استراتژی نیازمند طیف وسیعی از قابلیتها برای آمریکا و چین است (که برخی از آنها نو یا پیشرفته است) مانند دفاع قدرتمند فعال و غیرفعال برای محافظت از پایگاههای هوایی و دریایی (مانند کارخانهها، دفاع موشکی بالستیکی بهبود یافته، استتار و پنهان شدن بیشتر و قابلیتهای ترمیم سریع)؛ اقدامات سایبری و جنگ الکترونیک سختتر، قدرتمندتر و دفاعمحور؛ پخش داراییهای حیاتی نظامی در سطح پایگاهی و میدانی؛ اتکای بیشتر در منطقه بر قدرت هوایی کوتاهبرد و تاکتیکی و زیردریاییهای بیصداتر اما تهاجمیتر و سریعتر و کشتیهای ناوبر کوچکتر اما سریعتر با قابلیتهای موشکی کروز قدرتمند و ضدکشتی؛ موشکهای ضدکشتی برد بلند که ارتقا یافته و قابلیت استفاده روی زمین، کشتیها و هواپیماها را دارد؛ توانایی بهشدت ارتقا یافته برای استفاده از مین؛ و بهویژه در مورد آمریکا و ژاپن، مجموعهای از سلاحها که برای بازداشتن نیروهای آبی- خاکی (مانند سلاحهای خوشهای، موشکهای تهاجمی زمینی، توپخانه و سیستمهای راکتی) طراحی شده است. تمام این قابلیتها تا حد زیادی توانایی طرف دیگر برای انجام عملیات تهاجمی را محدود میکند.
هر دو حوزه فضایی و سایبری مشکل بالقوهای برای استراتژی بازدارندگی متقابل دارند تا حد زیادی به این دلیل که آنها ذاتا میل به دفاع از قابلیتهای «ضربه اول تهاجمی» را نسبت به قابلیتهای «دفاعی» دارند. در نتیجه، به لحاظ ایدهآل، پایدارترین پیکربندی برای این حوزهها آن پیکربندی است که در آن هر دو طرف دارای تواناییهای قدرتمند تلافیجویانه هستند و این قابلیتها را بهعنوان امری دشوار حفظ میکنند. با وجود این، روشن نیست که هر یک از این حوزهها در یک درگیری به ناگزیر بزرگ در غرب پاسیفیک که شامل صفبندی کامل سلاحهای متعارف است چقدر تعیینکننده هستند. وسوسه وارد آوردن ضربه اول در حوزههای مجازی یا فضایی در یک محیط بزرگ تدافعی یا متقابل شاید نسبتا اندک باشد.
در سوی آمریکا و متحدانش، این ساختاربندی نیروها شکلی بسیار قوی از قابلیتهای ضددسترسی و منع منطقهای (A2/ AD) را تشکیل میدهند که میتواند قابلیت چین برای تصرف و حفظ قلمروهای فراساحلی یا برقراری کنترل هوایی یا دریایی برای دورههای مشخص زمانی در تمام زنجیرههای اول و دوم جزیرهای را که در نتیجه شامل ژاپن، تایوان و سرزمینهای دریایی مورد مناقشه در دریاهای جنوبی و شرقی چین میشود، منکر شود. در حالی که این ساختاربندی بر حضور دائمی تهاجمی (اما تا حدودی از نو ساختاربندی شده) آمریکا اتکا دارد اما بر نفی مزیتهای تهاجم نظامی چین اتکا خواهد داشت تا تضمین پیروزی قاطع از طریق مجازات و تخریب تقریبا کامل تمام داراییهای نظامی مهم. واشنگتن برای رسیدن به این هدف، بر ناوگروههای رزمی تهاجمی هواپیمابر و تسلیحات تهاجمی تمامعیار از تمام انواع آن اتکا دارد، در عین حال اتکای خود به زیردریاییها و قابلیتهای دفاعی پیشگفته را نیز افزایش میدهد. در حالی که بیشتر این قابلیتها بخشی از ساختاربندی نیروهای آمریکا خواهند بود اما برخی میتواند از سوی ژاپن مورد استفاده قرار گیرد. بهطور کلی، در ساختاربندی متقابل نیروها، توکیو یک «نیروی خطرناک» میشود که تا حد زیادی تهی از اجبار است و تسهیلکننده نیروی بازدارندگی با انکار برای واشنگتن است. همانطور که «اریک هگینبوتهام» و «جاکوب حیم» میگویند، آمریکا میتواند به ژاپن و دیگر متحدانش در «ایجاد مناطق A2/ AD که با دفاع هوایی، موشکهای کروز ضدکشتی، مینها و شبکههای سنسوری مجهز شده» کمک کند.
ارسال نظر