بخش بیست و ششم
نه «صلح آمریکایی» نه«صلح چینی» - ۱۷ خرداد ۹۶
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که نیروهای آمریکایی در غرب پاسیفیک (که متکی بر این ادوات هستند: ناوگروهها، زیردریاییهای هستهای بسیار پیشرفته، ناوشکنها و ناوچههای پیشرفته، نیروی هوایی مستقر در زمین و سیستمهای دفاع موشکی مستقر در زمین و دریا، سیستمهای فضایی و سایبری پیشرفته، تعداد فراوان و پیشرفتهای از ASCM و موشکهای کروز تهاجمی زمینی و LACMs) توانمند باقی خواهند ماند اما بیتردید ثابت خواهد شد که آمریکا نمیتواند در بلندمدت حضور نظامی منطقهای کاملا مسلط داشته باشد.
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که نیروهای آمریکایی در غرب پاسیفیک (که متکی بر این ادوات هستند: ناوگروهها، زیردریاییهای هستهای بسیار پیشرفته، ناوشکنها و ناوچههای پیشرفته، نیروی هوایی مستقر در زمین و سیستمهای دفاع موشکی مستقر در زمین و دریا، سیستمهای فضایی و سایبری پیشرفته، تعداد فراوان و پیشرفتهای از ASCM و موشکهای کروز تهاجمی زمینی و LACMs) توانمند باقی خواهند ماند اما بیتردید ثابت خواهد شد که آمریکا نمیتواند در بلندمدت حضور نظامی منطقهای کاملا مسلط داشته باشد. چنین تسلیحاتی برای حفظ حضور برتر آمریکا ناکافی است زیرا تعداد زیادی از زیردریاییهای چینی که بهطور قابلتوجهی در حال افزایش قابلیتهای خود از جمله در زمینه قابلیتهای «جنگ ضدزیردریاییها» (ASW) هستند تا سال 2040 در غرب پاسیفیک حضور خواهند یافت.
اگر ایالاتمتحده در درجه اول خواستار باز نگهداشتن اقیانوسها برای تجارت و دفاع از خطوط ارتباطی دریایی (SLOCs) باشد، در این صورت سرمایهگذاری در کشتیهای بیشتر با قدرت آتش گستردهتر یک استراتژی معقولتر است. با این حال، همان طور که پیشتر ذکر شد، هواپیماهای چینی دارای موتور جت، موشکهای کروز مافوق صوت ضدکشتی (و زمین پایه) YJ-18 (که انتظار میرود روی زیردریاییهای کلاس سونگ-یوان و شانگ نصب شود) و موشکهای بالستیک ضدکشتی DF-21D بهطور فزایندهای کار را برای نیروهای آمریکایی یا نیروهای متحد روی دریا [نیروهای متحد آمریکا] برای عملیات موثر در فاصلهای نزدیک به ساحل دشوار میسازد و همزمان سطح معقولی از بقا را حفظ میکنند. این به این معنا است که خواه ایالاتمتحده در برنامه جنگندههای مشترک یا شناورها (به لحاظ تعداد اندک اما به لحاظ حجم بزرگتر) سرمایهگذاری بیشتری انجام دهد خواه ندهد اما، برای نیروهای آمریکایی بهطور فزاینده دشوار میشود که پیروزی قاطعی بهدست آورند یا وضعیتی ایجاد کنند که باعث شود دشمنیها به شکل و شرایطی مطلوب متوقف شود. افزون بر این، هر پیروزی محتملی به احتمال زیاد به قیمت تلفات سنگین برای نیروهای آمریکایی بهدست خواهد آمد و این البته زمان زیادی میطلبد و مستلزم حضور «داراییهایی» از خارج از منطقه است.
همزمان «در سطح جهانی» پیشبینیها و تحلیلهای ارائه شده در اینجا نشان میدهد که آمریکا تا آیندهای دور بیتردید یک نیروی نظامی مسلط باقی خواهد ماند. بنابراین تعداد بیشتری از هواپیماهای پیشرفته، زیردریاییها و ناوگروهها (CVGs) که از سوی نیروهای بسیار آموزش دیده هدایت و کنترل میشوند احتمالا در نهایت، شکست هر نیروی ترکیبی چینی در درگیری طولانی را تضمین میکند. با این حال، استفاده از نیروهای آمریکایی خارج از منطقه برای غرب پاسیفیک در یک بحران یا درگیری زمان چشمگیری (روزها و هفتهها) طول خواهد کشید و مستلزم تداوم زنجیره تدارکات لجستیک برای مدتی طولانی و در جاهایی آسیبپذیر خواهد بود. این یعنی پایگاههای دفاعی آمریکا - که احتمالا در یک درگیری در معرض حملات شدید موشکی و هوایی هستند- برای حمایت از این نیروهای بیرونی ممکن است در دسترس نباشند. علاوه بر این، ضرورت احتمالی حفظ سطح مشخصی از نیروها «در» یا «نزدیک» اروپا یا خاورمیانه (یا هر دو) - با توجه به تداوم مشکلاتی که آن مناطق متوجه آمریکا و امنیت متحدانش میسازند- به ناگزیر تعداد نیروهای آمریکایی در دسترس برای استفاده در آسیا را - حتی در یک درگیری طولانی- محدود میکند. در نهایت، این نیروهای بیرونی [منظور آن دسته از نیروهای آمریکایی است که خارج از منطقه پاسیفیک هستند] نمیتوانند برای مقابله با این تصور رو به رشد در میان دولتهای آسیایی که یک توازن قدرت متغیر منطقهای به نفع واشنگتن نیست بهکار گرفته شوند. در واقع، در غیاب یک درگیری نظامی، برداشتهای متغیر دولتهای منطقهای (مانند چین) از قدرت احتمالا به مهمترین مولفهای تبدیل میشود که بر سیاستهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی در منطقه تاثیرگذار است.
چندین تحلیل از قابلیتهای نسبی نظامی چین و آمریکا در این منطقه دریایی این ارزیابی از تغییر توازن قدرت در غرب پاسیفیک را به درجات متفاوتی تایید میکند. مطالعه مهم سال 2015 موسسه RAND با مقایسه مجموعه قابلیتهای این دو کشور در سناریوهای محتمل درگیری - هم در کوتاهمدت و هم در چند سال آینده- به این نتیجه میرسد که «مرز برتری آمریکا در آسیا به تدریج با توانایی چین برای بهبود قدرت خود کم خواهد شد.» CSIS هم در تحلیلی مشابه اعلام میکند که «اگر نفوذ اقتصادی، نظامی و ژئوپلیتیک چین همچنان به سرعتی آهسته [طی چند دهه آینده] به پیش رود، جهان شاهد بزرگترین تغییر در توزیع قدرت جهانی از زمان ظهور آمریکا در قرن 19 و اوایل قرن 20 خواهد بود.» مطالعات دیگر «کارنگی» هم به نتیجهگیریهای مشابهی میرسد. در نهایت، در حالیکه مزیت چین در نبرد نزدیک به سرزمینش کاهش مییابد و همزمان سناریوهای نبرد از ساحل چین دورتر میشود، ساختوسازهای اخیر چین در جزایر مورد مناقشه پیرامون این کشور میتواند ظرفیت چین را برای اعمال قدرت در مناطق مورد مناقشه مانند دریای چین جنوبی تقویت کند.
قابلیتهای جبرانی (مکمل) متحدان
در واکنش به تغییر توازن قوای نظامی آمریکا و چین در غرب پاسیفیک، برخی ناظران ادعا میکنند افزایش توانمندیهای نظامی متحدان و دوستان (به ویژه توانمندیهای استرالیا، هند، اندونزی، ژاپن، فیلیپین و کرهجنوبی) جبرانکننده افول نسبی توانمندی آمریکا در مقایسه با چین خواهد بود. بنابراین، این وضعیت مبنایی برای تداوم برتری منطقهای به رهبری آمریکا ایجاد میکند. این استدلال به دو دلیل و آنگونه که بسیاری تصور میکنند قانعکننده نیست: اول، تردیدی نیست که این کشورها قادر خواهند بود به لحاظ کمی و کیفی توانمندیها و قابلیتهای نظامی خود را طی 25 سال آینده به سطحی افزایش دهند که میتواند کاهش توانمندی نسبی آمریکا در مقایسه با چین را بهویژه در برخی حوزههای کلیدی قدرت مانند زیردریایی، فضا، کلاسهای مختلفی از شناورهای رزمی، موشکهای کروز و بالستیک و انواع خاصی از جنگندههای پیشرفته به شکلی مکفی جبران کند. دوم، فاکتورهای مختلف سیاسی و ژئواستراتژیک نشان میدهد همه دوستان و متحدان آمریکا لزوما گام به گام با آمریکا برای توسعه دکترین و قابلیتهای نظامی در نظر گرفته شده برای خنثی کردن توانمندیهای روزافزون چین حرکت نمیکنند.
ارسال نظر