بخش سوم
نه «صلح آمریکایی» نه«صلح چینی» - ۱۹ اردیبهشت ۹۶
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که تحمیل نظام تک قطبی با هژمونی چین یا آمریکا به منطقه غرب پاسیفیک امری است که برای هیچیک از این دو کشور و سایر قدرتهای آسیایی قابل پذیرش نیست. آنها بر این باورند که هزینهها و خطرات اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک تلاش برای برقراری یک نظام تکقطبی بسیار بیشتر از مزایایش است.
همچنین خلق یک توازن قدرت منطقهای باثبات باید دربردارنده مجموعهای عملی و امکانپذیر از یک درک صریح یا ضمنی میان واشنگتن- پکن و سایر قدرتهای مهم آسیایی باشد.
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که تحمیل نظام تک قطبی با هژمونی چین یا آمریکا به منطقه غرب پاسیفیک امری است که برای هیچیک از این دو کشور و سایر قدرتهای آسیایی قابل پذیرش نیست. آنها بر این باورند که هزینهها و خطرات اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک تلاش برای برقراری یک نظام تکقطبی بسیار بیشتر از مزایایش است.
همچنین خلق یک توازن قدرت منطقهای باثبات باید دربردارنده مجموعهای عملی و امکانپذیر از یک درک صریح یا ضمنی میان واشنگتن- پکن و سایر قدرتهای مهم آسیایی باشد. اقدامات اعتماد ساز و سازوکارهای مدیریت بحران برای افزایش اعتماد و پیشبینیپذیری و کاهش احتمال محاسبات غلط مرتبط با امنیت در منطقه ضروری است.
دومین مورد بهطور خاص - مستقیم یا غیرمستقیم- به آن گرانیگاههای منطقهای میپردازد که میتواند تقابلهای شدید منطقهای یا ستیز نظامی میان واشنگتن و پکن را بهوجود آورد؛ مانند روابط پرفراز و فرود در شبهجزیره کره و روابط چین - تایوان، مناقشات حاکمیت دریایی میان چین و چند قدرت مهم آسیایی (مثل متحدان آمریکا) و طیف وسیعی از عملیاتها و مانورهای حساس و نظامی -منطقهای ایالاتمتحده و چین. این مجموعه ویژگیها شامل نسخهای حداقلی از یک تعادل پایدار است. یک نسخه حداکثری از یک توازن پایدار شامل مجموعهای از تغییرات سیاسی بلندپروازانهتر و دور از دسترستر در هر دو طرف میشود که برای کاهش شدید - اگر نه از میان بردن- نوسانات این گرانیگاهها طراحی شده است. بهطور مشخص، این شامل تغییرات معنادارتری در وضعیت آینده سیاسی و نظامی سرزمینهای مهمی مانند تایوان و کره و انواع مختلفی از آرایشها و فعالیتهای نظامی در مناطق بالقوه بحران خیز مانند دریای چین شرقی و چین جنوبی میشود.
این تغییرات تجدیدنظر در سیاستهای بلندمدت در میان تمام طرفها و همچنین کاهش سطح نفوذ سیاسی برخاسته از دیدگاههای داخلی فراملیگرا در چین و ضدکمونیسم ایدئولوژیک مستقر در آمریکا را میطلبد. این احتمالا شامل سطح بسیار بیشتری از یکپارچگی اقتصادی منطقه براساس یک ساختار فراگیر مشترک تجارت و سرمایهگذاری آزاد به شکل منطقه تجارت آزاد آسیا- پاسیفیک میشود. روشن است که چنین تغییراتی - خواه حداکثری باشد خواه حداقلی- شامل تعیین خطرات و مزایای سیاسی، نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی خاص هر مجموعه جدیدی از سیاستهایی میشود که شامل تمام طرفها میشود یعنی نه فقط آمریکا و چین بلکه سرزمینها و دولتهای دیگری که درگیر هستند. مزایای کلیاش باید آشکارا از خطرات و هزینههایش بیشتر باشد اما بیتردید مساله این است که سطوحی از خطر تقریبا برای تمام طرفها باقی میماند.
کاهش آن خطرات به سطحی قابل پذیرش به احتمال زیاد مستلزم این درک و شناسایی آشکار است که خطرات و ابهامهای دخیل در عدم انجام تغییرات سیاسی لازمه بسیار بزرگتر از تغییر محیط قدرت خواهد بود. این همچنین به احتمال زیاد مستلزم اشکالی از موافقت - لااقل موافقت ضمنی- در مورد تناسب و امکانپذیری فرآیند تطابق متقابلی است که از طریق آنها این تغییرات میتواند رخ دهد. فصل سوم این الزام را مورد بحث قرار میدهد و هفت ویژگی یک محیط توازن قدرت باثبات در غرب پاسیفیک را ارائه میدهد. چهارم و پیوند نزدیکی با الزام قبلی دارد، از آنجا که فرآیند ایجاد درک متقابل در مورد مسائل کلیدی مبتنی بر تغییرات مهم در وضعیت و سیاست نظامی تنها میتواند به صورت تدریجی رخ دهد - طی سالهای طولانی- تمام این تغییرات باید در یک زنجیرهای از اقدامات معمولا (و نه منحصرا) در هم تنیده رخ دهد که شامل اعلان سیاستها، موافقتها، آرایشها و نقلوانتقالات و امثال آن میشود.
این اقدامات به لحاظ ایده آل در ابتدا شامل خطرات و هزینههای پایین و مزایای نسبتا متوسط برای تمام طرفها میشود اما سپس در طول زمان بلندپروازانهتر و مفیدتر میشود و هر اقدام یا حرکتی موجب خلق مشوقها و کاهش موانع برای اقدامات بعدی (عمدتا از طریق بهکارگیری اعتماد به نفس بیشتر در فرآیند کلی و اعتماد بیشتر در میان طرفها) میشود. البته - حتی زمانی که مشوقها برای اقدامات بالقوه سودمندتر به مرور بیشتر میشود- خطرات و مخاطرات احتمالا در برخی موارد بیشتر میشود و بنابراین، سطح بالاتر و پایدارتری از اعتماد به نفس را میطلبد که هر طرف (اگر این فرآیند شکست بخورد یا بهطور قابلتوجهی به بن بست بخورد) همچنان میتواند از منافع خود حفاظت کند.
برآورده کردن این الزام به ناچار شامل ارزیابی پیشینی از سهولت نسبی یا دشواری مجموعه اقدامات دخیل در این فرآیند و احتمالا ارتباط میان اقدامات خاص به منزله ما به ازای محتملی میان آمریکا، چین و طرفهای مربوطه دیگر میشود. بهطور خاص، تمام مشارکتکنندگان دخیل باید از ظرفیت شروع و حفظ انطباقپذیری خاص یا اقدامات اطمینان بخش برخوردار باشند با وجود مخالفت قوی و محتمل داخلی یا مخالفت متحدان در عین حفظ توانایی برای انتخاب یا معکوس کردن چنین اقداماتی اگر طرف دیگر در اقدام متقابل، فشار یا ملاحظه و حمایت از توافقات یا برداشتهای خاص شکست بخورد. بر همین مبنا، برخی اقدامات میتواند بر مبنای برداشتها یا درک پیشبینی به مثابه اقداماتی دوجانبه رخ دهد.
اما برخی دیگر ممکن است به صورت یکجانبه رخ دهد مثل نشان دادن حسن نیت یا آزمودن وضعیت و حمایت طراحی شده برای استنباط یک پاسخ مثبتنامشخص در تاریخی بعدتر یا به مثابه یک بازدارندگی ساده یا اقدامات اطمینان بخش. در هر مورد، اصل کلی همانا حرکت از اقدامات آسان به اقدامات دشوار خواهد بود با درکی حتی الامکان کامل برای پیشبرد هزینهها و مزایا برای تمام طرفها و ضد اقدامات مربوطه (البته اگر باشد). فصل 4 عناصر کلیدی این فرآیند برای ایجاد محیط توازن قدرت باثبات را ارائه میدهد.
ارسال نظر