بخش اول
نه «صلح آمریکایی» نه«صلح چینی»
نویسندگان: مایکل. دی. سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در سال ۲۰۱۵ مقالهای نوشتم و استدلال کردم که چند مولفه برای شکلدهی به مبنایی برای الگوی خطرناک رقابت استراتژیک چین- آمریکا در غرب پاسیفیک وجود دارند. این مولفهها عبارتند از: ظهور توزیع پراکنده قدرت اقتصادی و نظامی، تعمیق تنش میان دیدگاههای چین و آمریکا درخصوص نقش گذشته و مسلط آمریکا در حفظ صلح و موفقیت در منطقه و نارضایتی روزافزون پکن از وضع موجود منطقهای با توجه به چند مساله بالقوه متغیر.
نویسندگان: مایکل. دی. سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در سال 2015 مقالهای نوشتم و استدلال کردم که چند مولفه برای شکلدهی به مبنایی برای الگوی خطرناک رقابت استراتژیک چین- آمریکا در غرب پاسیفیک وجود دارند. این مولفهها عبارتند از: ظهور توزیع پراکنده قدرت اقتصادی و نظامی، تعمیق تنش میان دیدگاههای چین و آمریکا درخصوص نقش گذشته و مسلط آمریکا در حفظ صلح و موفقیت در منطقه و نارضایتی روزافزون پکن از وضع موجود منطقهای با توجه به چند مساله بالقوه متغیر.
در آن مقاله استدلال کردم که این رقابت استراتژیک نمیتواند بر مبنای حفظ یا ایجاد «صلح آمریکایی» یا «صلح چینی» آینده در منطقه آسیا- پاسیفیک باشد زیرا هیچیک از این دو قدرت نه از ظرفیت و نه مهارت و چالاکی دیپلماتیک برای حفظ یک سیستم تکقطبی برخوردار نیستند؛ به شیوهای که به نفع آنها و منطقه باشد. این مقاله نتیجه گرفته بود که بیشتر راهحلهای ملموس بلندمدت برای این توزیع در حال تغییر توازن قدرت چینی- آمریکایی در منطقه غرب پاسیفیک است. استدلال من این بود که چنین توازنی نیازمند برقراری یک منطقه حائل نظامی حداقلی و دوفاکتو است که در امتداد حاشیه دریایی چین در طول (لااقل) اولین زنجیره جزیرهای تسری یافته و شامل شبه جزیره کره، تایوان و مناطق مورد مناقشه در دریای شرقی و جنوبی چین باشد. این منطقه حائل به تدریج میتواند ظهور یابد آن هم بر مبنای مجموعهای از برداشتها و طرحهای یکجانبه و متقابل.
همانطور که در آن مقاله اشاره کردم، تصمیم برای دور شدن از رقابت استراتژیک و تشدید شده فعلی میان چین و آمریکا در آسیا و ساخت توازن قدرتی باثبات در غرب پاسیفیک، با چالشهای بسیار دلهرهآوری مواجه است. این چالشها شامل طیف گستردهای از اعتقادات و باورهای تثبیتیافته و موجود در مورد مزیتهای ضروری و زیستپذیری دائمی برتری آمریکا تا مخالفت متحدان و مخالفت داخلی در آمریکا با هرگونه کنار آمدن با چین، مطالبههای (مسلما در حال رشد) ملیگرایانه چین برای اتخاذ موضع قاطعانهتر در قبال واشنگتن و ترس کلی در تمام طرفها در مورد عبور از وضعیتی آشنا به وضعیتی کمتر شناخته شده میشود.
چنین تردیدها و نگرانیهایی در بسیاری از بحثهایی که از زمان انتشار آن مقاله در سال 2015 با مقامهای آمریکایی، چینی و سایر مقامهای خارجی، سیاستگذاران و اندیشمندان داشتم بازتاب یافته است. جالب اینکه این دیدگاهها معمولا به نفی ارزیابی بنیادی از مشکل استراتژیک فعلی یا - لااقل- ضرورت در نظر گرفتن آلترناتیوهایی برای برتری آمریکا یا چین نینجامیده است. در عوض نافذترین انتقادها از استدلال من بر دشواریهایی متمرکز بود که شامل اقناع سیاستگذاران در واشنگتن، پکن و سایر پایتختهای آسیایی از دامنه گذار قدرتی است که در منطقه شروع میشود و نیز شامل چالشهای اجرا و حفظ توازن قدرتی با ثبات در غرب پاسیفیک میشود.
در پاسخ به این انتقادها - تا حدی بهخاطر باطل نشدن تمام عیار ارزیابیام از این مشکل اساسی تشویق شدم- تصمیم گرفتم این نقشه راه مفصلتر و منطقیتر را برای عملی کردن توازن قدرت چینی- آمریکایی باثباتتر و بلندمدتتر در غرب پاسیفیک ارائه دهم. اگرچه این نقشه راه ممکن است تا حد زیادی شباهتهایی با مقالهام در سال 2015 داشته باشد اما تحلیل ارائه شده در اینجا میان یک نسخه ایدهآل یا حداکثر باثبات از توازن آینده از یکسو و از سوی دیگر نوعی به شدت تقلیلگرا و دستیافتنیتر از توازن تمایز میگذارد که عمدتا به مثابه پاسخی به نگرانیهای عمیقی است که از سوی برخی همکارانم بیان شده است. اینکه تا چه میزان هر یک از این دو نسخه توازن آینده ضروری و قابل وصول تلقی شوند تا حد زیادی به سطح دشواری یا موفقیت دست یافته در رعایت 4 مجموعه الزام مربوط است. هر یک از این 4 الزام در فصلهای بعدی به تفصیل بررسی خواهند شد. اول، هرگونه تحرک در قبال محیط با ثبات توازن قدرت در غرب پاسیفیک باید استدلالی قانعکننده برای ناپایداری دو محیط امنیتی فعلی ارائه دهد. این محیطهای امنیتی بر برتری آمریکا یا نظام آلترناتیو آینده مبتنی بر برتری چین در حفظ صلح و موفقیت بلندمدت در آسیا متمرکز است.
هیچ رهبر یا نخبه ملیای به حرکت به سوی محیط امنیتی مبتنی بر توازن قدرت - خواه یکجانبه یا بهعنوان بخشی از تلاش متقابل- فکر نخواهد کرد تا زمانی که باور داشته باشند شانس زیادی برای تقویت عناصر اقتصادی، نظامی، تکنولوژیک و سیاسی در حمایت از برتری آمریکا یا چین وجود دارد. اولی (برتری آمریکا) برای کسانی جذاب است که به وضع موجود بلندمدت در آسیا وفادارند و دومی برای کسانی جذاب است که به اجتنابناپذیری یا حقانیت یک آسیای چینمحور باور دارند. برآورده کردن این الزام شامل بررسی دقیق گرایشها و ویژگیهای بلندمدت اقتصادی، تکنولوژیک و سیاسی در میان قدرتهای مهم در آسیا - که متکی بر آمریکا و چین است اما شامل قدرتهای منطقهای مهم دیگر هم میشود- و کاربرد این گرایشها و ویژگیها برای سطوح نسبی هزینههای دفاعی، ابداعات تکنولوژیک نظامی محور، ظرفیتهای نظامی کلیدی مرتبط با غرب پاسیفیک، نفوذ اقتصادی منطقهای و بینالدولی و ثبات سیاسی در دولتهای مهم است.
ارزیابی این گرایشهای بلندمدت به ناگزیر موجب قضاوتهایی در مورد احتمالات آینده میشود که به نوبه خود وزن متغیرهای کمی و کیفی مهم را الزامی میسازند مثل اهمیت سطوح عملکرد گذشته، ظرفیت و اراده رهبران سیاسی برای اتخاذ تصمیمات سیاسی سخت اقتصادی- اجتماعی و انعطافپذیری در مورد ثبات، قدرت و دیگر مسائل کلیدی. در حالی که این فرآیند شامل دادههای قابل اندازهگیری مانند تعداد پلتفرمهای تسلیحاتی و نرخ رشد GDP (تولید ناخالص داخلی) میشود اما قطعا به شیوه علوم فیزیکی پیشگویانه نیست. یعنی اگر مشکلی در کار نباشد، میتواند تمایزات معنیداری میان حوادث با احتمالات بالا و پایین را ارائه دهد و برخی هزینهها یا مزایای ترتیبات بدیل امنیتی را نشان دهد. فصل اول استدلال لازم برای ناتوانی پکن- واشنگتن برای ایجاد یا حفظ یک الگوی باثبات برتری نظامی- اقتصادی در غرب پاسیفیک را ارائه میدهد.
ارسال نظر