بخش صد و دهم
پدیده شوم قرن جدید - ۲ اردیبهشت ۹۶
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که داعش خود را به مثابه «پروژهای دولتی» تعریف میکند که دارای ولایتها و «دیوان»هایی است که این دیوانها معادل همان «وزارتخانه» هستند. این دیوانها مسوول امور مختلف دولتی هستند؛ اموری که از ۲۹ ژوئن ۲۰۱۴ به این سو یعنی از زمان تشکیل خلافت شکل گرفته است. این دیوانها طیف مختلفی از وظایف را انجام میدهند: از نظارت بر آموزش گرفته تا خدمات عمومی مانند تامین آب و تعمیر جادهها و . . . . این دیوانها نقشهای دیگری هم دارند: اجرای حدود اسلامی در انظار عموم، حمایت از مصرفکننده و حتی اعطای مجوز به مردم برای ترک موقت قلمرو داعش.
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که داعش خود را به مثابه «پروژهای دولتی» تعریف میکند که دارای ولایتها و «دیوان»هایی است که این دیوانها معادل همان «وزارتخانه» هستند. این دیوانها مسوول امور مختلف دولتی هستند؛ اموری که از 29 ژوئن 2014 به این سو یعنی از زمان تشکیل خلافت شکل گرفته است. این دیوانها طیف مختلفی از وظایف را انجام میدهند: از نظارت بر آموزش گرفته تا خدمات عمومی مانند تامین آب و تعمیر جادهها و .... این دیوانها نقشهای دیگری هم دارند: اجرای حدود اسلامی در انظار عموم، حمایت از مصرفکننده و حتی اعطای مجوز به مردم برای ترک موقت قلمرو داعش. در این بخش هم ادامه مطلب پی گرفته میشود با ذکر این نکته که داعش بهطور اخص نتوانسته در «ولایت الجزایر» و «بلاد الحرمین» به کنترل سرزمینی واقعی دست یابد و بنابراین نتوانسته به تشکیل دیوان مبادرت ورزد.
در عوض، ولایت الجزایر احتمالا ارزش نمادینی بهعنوان «حوزه تاریخی معروف جهاد» داشته است. در کنار این، ولایت الجزایر به مثابه تجاوزی آشکار به قلمرو «القاعده در مغرب اسلامی» (AQIM) بوده است. تنها گزارشات دورهای خبر از فعالیتهای داعش در الجزایر میدهد که عمدتا هم حول حمله به ارتش الجزایر بوده است و بس. البته اهمیت «بلاد الحرمین» در این بوده که منزلگاه دو مرکز مقدس و مهم اسلامی بوده است: مکه و مدینه. اگرچه «دولت اسلامی» حملاتی را در عربستان انجام داده و دامنه عملیات خود در کویت را هم توسعه داده و چند بمبگذاری با هدف ترور شیعیان در این کشور انجام داد اما این فقط به هستههای تروریستی اشاره دارد نه کنترل سرزمینی یا حکمرانی. یک مورد توسعهیافتهتر - اگرچه که هنوز به مرحله معنیدار حکمرانی شبیه آنچه در عراق و سوریه اتفاق افتاد نرسیده- مساله داعش در صحرای سینا است که از بیعت انصار بیتالمقدس با داعش بهوجود آمد. زیرشاخه سینای داعش توانسته شماری حمله مرگبار و تاثیرگذار انجام دهد که در این راستا نیروهای امنیتی مصری هدف آن بوده است. همچنین بمبگذاری در هواپیمای مسافربری روسی و سقوط آن بر فراز شرمالشیخ هم نمونهای دیگر از حملات این گروه است.
با این حال، این زیرشاخه هم فاقد پایگاه با سرزمین برجسته و مهم در شبهجزیره سینا است. شواهد مستند عمدتا به توزیع بیانیهها از سوی این گروه برای مردمان بومی و محلی اشاره میکند مانند هشدار علیه همکاری با رژیم السیسی یا چنین و چنان افرادی که با رژیم همکاری میکنند در حالی که اسناد توزیع شده در عراق و سوریه بیشتر جنبه سند اداری- دولتی دارد. با این حال، جناح رسانهای سینا عمدتا مجموع عملیات نظامی و اعدام جاسوسان را رسانهای کرده و تبلیغ میکند و فقط «گاهی» مسائل حکمرانی را در قالب فعالیتهای حامی «حسبه» برجسته میکند در حالی که «دیوان الحسبه» و «پلیس اسلامی» کالاهای قاچاق مانند سیگار و دارو و مواد مخدر را مصادره و نابود میسازند. یکی از تصاویر اخیر این گروه از یک کلینیک درمانی خبر میداد اما از جایگاه دقیق آن سخنی به میان نیامد و احتمالا چنین بهنظر میرسد که این کلینیک درمانی تنها برای ارائه خدمات درمانی به نیروهای سینای داعش تامین و تدارک شده است.
وضعیت و شرایط یمن محیطی ایدهآل برای رشد داعش است. افزون بر این، میتوان به بیانیه اکتبر 2014 «القاعده در شبهجزیره عربستان» (AQAP) اشاره کرد که به نوعی ابراز همدردی با داعش و رد این ایده بود که داعش جزئی از خوارج است. این بیانیه نوعی درخواست انسجام با داعش در مواجهه با حملات نیروهای ائتلاف علیه این گروه بود. این بیانیه داعش را به این باور رساند که شاید بتواند بر عناصری در داخل AQAP فائق آید تا به این وسیله زیرشاخههایش در یمن را بگستراند. لااقل سه ماه پس از اعلام رسمی یمن بهعنوان بخشی از ولایتهای داعش، هیچ نشانهای دال بر فعالیت داعش در آنجا نبود. با این حال، بیانیههایی به نام ولایتهای مختلف داعش در یمن شروع به توزیع شدن کردند. بهطور اخص، این بیانیهها قصد داعش مبنی بر هدف قرار دادن حوثیها با حملات تودهای مرگبار را روشن میکرد. شواهد حکمرانی داعش در یمن محدود است اما یک نکته روشن است: در دسامبر 2015 مخالفتهای داخلی شدیدی رخ نمود که طی آن چندین نفر از اعضای این گروه از جمله برخی از اعضای رده بالای داعش زخمی شدند زیرا القاعده انتصاب والی از سوی داعش برای یمن را برنمیتافت. این مساله در نهایت منجر به دخالت ولایتهای دوردست داعش شده و موجب شد برخی ردهها که گمان میرفت سرکردگان این توطئه باشند اخراج شدند و داعش بیانیه دیگری داد دال بر نفی و طرد کسانی که هنوز بر مواضع خود اصرار میکردند. اینکه چه تعداد مخالفت خود را کنار گذاشتند روشن نیست. در مورد زیرشاخه سینا [که فعالیتهایی هم در یمن داشت]، مسائل تبلیغی که عمدتا به عملیاتهای نظامی اشاره داشت - و کشورهای حاشیه خلیجفارس را نیز هدف گرفته بود- موجب برانگیختن نیروهای ائتلاف بهویژه در بندر جنوبی شهر عدن شد.
شواهد مستند از عدن از تلاشهای اعضای داعش نشان دارد که بهدنبال وضع قانون اسلامی بودند اما این شواهد به لحاظ سند ضعیف هستند. همچنین در سینا نیز مجموعهای از عکسها از یک کلینیک درمانی - ظاهرا تحتنظر «دیوان الصحه»- منتشر شد اما این کلینیک هم فقط برای درمان مبارزان داعش بهکار میرفت. به این ترتیب، ساختارهای اداری داعش که در یمن وجود داشت عمدتا به مدیریت داخلی ردهها گرایش داشت تا حکمرانی بر تودهها.
مورد باقیمانده دیگر داعش لیبی است که موفقترین ساختار حکمرانی داعش نسبت به سایر زیرشاخهها در خاورمیانه و شمال آفریقا (غیر از عراق و سوریه) بوده است. تمرکز داعش در درنه و شرق لیبی بوده است. زیرشاخه داعش در لیبی از دل بیعت «مجلس شورای شعب الاسلام» شکل گرفت که در سال 2014 نهادهایی در درنه به تقلید از سیستم بوروکراتیک داعش در عراق و سوریه ایجاد کرد مانند دادگاه اسلامی و دیوان الحسبه که زیر نام «ولایت برقه» شکل گرفت. شاخه «دیوان التعلیم» هم در این منطقه شکل گرفت و شواهد دیگر از وجود «دیوان الدعوه و المساجد» خبر میدهد. این حضور در شهر درنه البته در ژوئن 2015 از سوی مجلس شورای مجاهدین درنه از میان رفت که با القاعده مرتبط بود؛ از آن زمان، داعش نتوانسته مدعی جای پا در این شهر شود.
ارسال نظر