بخش نود و چهارم
پدیده شوم قرن جدید - ۲۸ اسفند ۹۵
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل به نقش کودکان در خلافت اشاره شد. بیش از ۵ میلیون کودک از جنگ در سوریه متاثر شدهاند. آنها بهعنوان کودک سرباز، سپر انسانی، قاصد، جاسوس و نگهبان به خدمت گرفته میشوند. آنها نهتنها باید از خطوط دشمن بلکه از خانواده خود نیز جاسوسی کنند. همچنین کودکانی دیده شدهاند که در مراکز عمومی وعظ و سخنرانی میکنند و دیگران را به پیوستن به خلافت ترغیب میکنند. کودکان حتی بهعنوان جلاد و بمبگذار انتحاری نیز از سوی داعش به خدمت گرفته میشوند.
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل به نقش کودکان در خلافت اشاره شد. بیش از 5 میلیون کودک از جنگ در سوریه متاثر شدهاند. آنها بهعنوان کودک سرباز، سپر انسانی، قاصد، جاسوس و نگهبان به خدمت گرفته میشوند. آنها نهتنها باید از خطوط دشمن بلکه از خانواده خود نیز جاسوسی کنند. همچنین کودکانی دیده شدهاند که در مراکز عمومی وعظ و سخنرانی میکنند و دیگران را به پیوستن به خلافت ترغیب میکنند. کودکان حتی بهعنوان جلاد و بمبگذار انتحاری نیز از سوی داعش به خدمت گرفته میشوند.
دختران
به دختران آموزش خانگی داده میشود و به آنها یاد داده میشود که چگونه نیازهای شوهران خود را برآورده سازند، کودکانشان را با ایدئولوژی داعش بزرگ کنند و چگونه به اوضاع خانه رسیدگی کنند. دختران «گلها و مرواریدهای خلافت» نامیده میشوند و ایدئولوژی «دولت اسلامی» قواعدی خاص برای آنها در نظر میگیرد: دختران باید با نقاب کاملا صورت خود را بپوشانند، پنهان از انظار باشند، هرگز خانه را ترک نکنند مگر در شرایط خاص و همراه با محارم خود. از دختران انتظار میرود که مهارتهایی خاص داشته باشند مانند دوخت و دوز تا بتوانند نیازهای خانواده را برطرف کنند. ازدواج در 9سالگی یا حداکثر در 17- 16 سالگی برای دختر مشروع است. در «دولت اسلامی»، نقش زن «ساختن امت، تولید و پرورش مردان و فرستادن آنها به نبرد» است. زندگی در دیار خلافت برای دختران و زنان جوان بیرحمانه است. زنان از سوی اعضای داعش یا مبارزان مرتبط با آنها مورد تجاوز قرار میگیرند. برخی از زنها وضعیت خود را توصیف کردهاند. آنها به یاد میآورند که در اتاقی محبوس بودند که صدای شیون زنهای دیگر شنیده میشد. آنها وضعیتی را به یاد میآورند که آن داعشی اسلحه بر شقیقه آنها گذاشته بود و وقتی مقاومت میکردند تبعات کارشان معلوم نبود. برخی از آنها چند بار در روز مورد تجاوز قرار میگرفتند. گاهی دختران 9-8 ساله در راهروها به شکلی آشکار و در برابر دیدگان دیگران مورد تجاوز جنسی قرار میگرفتند. آنان به یاد میآورند که دختران پس از اینکه از بند بیرون برده میشدند پس از چند ساعت یا چند روز «با حالی نزار» باز میگشتند. در صورت مقاومت هم یا طی روزهای متوالی کتک میخوردند و شکنجههای قرون وسطایی میشدند یا در جا کشته میشدند. اگر ارفاقی هم صورت میگرفت، پس از برآوردن نیاز مردان فوراً کشته میشدند.
تاثیر بر کودکان
تاثیرات جنگ بر کودکان
جنگ به همان اندازه که بر بزرگسالان تاثیر میگذارد بر کودکان نیز تاثیرگذار است اما کودکان به شکل خاصتری متاثر میشوند. جنگهای مدرن با بیرحمی بیشتر و به شکلی سیستماتیک تر از قبل کودکان را میکشد، آنها را دچار معلولیت میکند و مورد سوءاستفاده قرار میدهد. تاثیرات جنگ طیف متنوعی از آسیبها را شامل میشود: از مرگ، آسیب، معلولیت و بیماری گرفته تا آسیبهای روانی و تبعات اخلاقی و روحی و ضربات اجتماعی و فرهنگی. قرار گرفتن طولانی در معرض خشونت و بیحس شدن نسبت به خشونت که کودکان طی جنگ متحمل میشوند موجب آسیبهای بلندمدت میشود که توسعه روحی، روانی و جسمی کودک را تحت تاثیر قرار میدهد. علاوه بر این، از بین رفتن زیرساختها مانند مدارس و بیمارستانها دسترسی به تحصیل و درمان را متوقف میکند که این هم میتواند تاثیراتی ویرانگر در کوتاهمدت و بلندمدت بر او داشته باشد. نمونه تاریخی را میتوان در آلمان نازی مشاهده کرد که تعداد زیادی از کودکان بهدلیل خشونت، از دست دادن اقوام، بمبارانها، ویرانگریها، آوارگیها، بیماریها، گرسنگی و محرومیتهای احساسی دچار آسیبهای روانی شدند. والدین این کودکان که خود کودکان دوران جنگ جهانی اول بودند از شوک و سرخوردگیهای پساجنگ متاثر بودند. در نتیجه، والدین نمیتوانستند برای تعامل با این زجرها، از کودکان خود حمایت کنند. این کودکان که سعی میکردند باری بر دوش والدین خود نباشند چیزی نمیپرسیدند. کودکان این نسل، حتی 60 سال بعدتر، نمیتوانستند میراث تبعیض و برتری نژادی نازی را به لرزه افکنند.
راه دور نرویم. به موردی نزدیکتر اشاره میکنیم. در سال 1994 رواندآ شاهد جنگ داخلی و نسلکشی بود که در آن بیش از 800 هزار نفر ظرف سه ماه تلف شدند. نظرسنجی که پس از این نسلکشی انجام شد نشان داد که 5/95 درصد از کودکان شاهد خشونت بودند، 5/87 درصد اجساد و مردگان یا بخشهایی از بدن آنها را دیدند و 5/69 درصد شاهد کشته یا زخمی شدن دیگران بودند. 22 سال بعد، طنین این اقدامات از سوی بازماندگان احساس میشد گویی همین دیروز بود که این فجایع را میدیدند. نمونهها و تحقیقات از این دست در سایر کشورها فراوان است. مخلص کلام این است که دههها طول میکشد تا این خشونتها از ذهن و روان آنها پاک شود و گاهی تا لحظه مرگ همچون کابوس در روح و ذهن آنها میماند. براساس گزارش یونیسف، بیش از 16 میلیون نوزاد در مناطق جنگی در سال 2015 زاده شدند. بر این بیفزایید آن 31 هزار زن بارداری که در قلمرو داعش زندگی میکنند.
کودکان در دیار خلافت
تاثیرات روانی
کودکان هر روزه در معرض خشونت در «دولت اسلامی» هستند بنابراین میتوان گفت بسیاری از آنها طی زمان نسبت به خشونت بیحس شدهاند. نهتنها اردوگاههای آموزشی ضامن تحصیل کودکان در جاهای خشن و با تمرینات خشن است بلکه در انظار عمومی کودکان مانند بزرگسالان اعدام میشوند. این مساله امری روزمره شده است. داعش بارها کودکان را ترغیب کرده که در خشونتهای عمومی مانند فوتبال یا والیبال بازی کردن با سرهای بریده مشارکت کنند. فیلم گرفتن از این حوادث برای ترویج این ایده است که تودهها از این اعدامها پشتیبانی میکنند. مشاهده شده که کودکان صندلیهای جلو را میگیرند و این نشان میدهد که آنها هیچ شرمی ندارند که این کشتارها را در انظار عموم مشاهده کنند. افزون بر این، کودکان در دیار خلافت همواره شاهد سنگسار کردن، به صلیب کشیدن و سر بریدن هستند. آنها نهتنها نسبت به این خشونتها بیحس شدهاند بلکه این اقدامات را امری معمول مینگرند و در نهایت از این اقدامات دفاع میکنند. مشاهده شده که کودکان، زندانیان را به سوی جایگاه ابدی همراهی میکنند و بارها مشاهده شده که آنها پیش از کشتارهای عمومی وظیفه پخش چاقو میان جلادان را بر عهده داشتند.
ارسال نظر