بخش هفتاد و دوم
پدیده شوم قرن جدید - ۱ اسفند ۹۵
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل ابوبکر ناجی اشاره کرد که باید میان مردم دست به قطبیسازی زد. منظور او از این عبارت کشاندن تودهها به نبرد است. بنابراین، گروهی از آنها به جانب اهل حق خواهند رفت و گروهی به سوی اهل باطل و گروه سوم نیز بیطرف است و در انتظار نتیجه جنگ خواهد ماند تا به طرف پیروز ملحق شود. او ادعا میکند باید محبت این گروه را به سوی خود جلب کنیم و باعث شویم که اهل حق امیدوار به نصرت و پیروزی باشند بهویژه به این دلیل که این گروه [گروه سوم] نقشی قاطع در مراحل بعدی نبرد فعلی خواهد داشت.
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل ابوبکر ناجی اشاره کرد که باید میان مردم دست به قطبیسازی زد. منظور او از این عبارت کشاندن تودهها به نبرد است. بنابراین، گروهی از آنها به جانب اهل حق خواهند رفت و گروهی به سوی اهل باطل و گروه سوم نیز بیطرف است و در انتظار نتیجه جنگ خواهد ماند تا به طرف پیروز ملحق شود. او ادعا میکند باید محبت این گروه را به سوی خود جلب کنیم و باعث شویم که اهل حق امیدوار به نصرت و پیروزی باشند بهویژه به این دلیل که این گروه [گروه سوم] نقشی قاطع در مراحل بعدی نبرد فعلی خواهد داشت. او با توسل به آیات قرآنی میگوید باید قلوب آنها را بهدست آورد (تالیف قلوب). او معتقد است که باید جنگ به مرحلهای از خشونت برسد که مجاهد، مرگ را نزدیکترین چیز به خود بداند.
هدف و مقصد: گام اول قطبیسازی در مرحله «مدیریت خشونت» همانا حسن رفتار و اداره در مناطقی است که تحت کنترل ما هستند. اما اهم گامهای باقی مانده قطبیسازی در این مرحله بهطور مختصر عبارتند از:
بالا بردن ایمان: بالا بردن ایمان کوتاهترین راه برای قطبی کردن مردمی است که در منطقهای زندگی میکنند که ما مدیریت آن را در دست داریم. تمایزی میان دو دسته از مردم وجود دارد: گروهی که دولت ما را میپذیرند و ما برای آنها امنیت و ... به ارمغان میآوریم و گروهی که به صفوف ما ملحق میشوند و با ما در راستای اهداف ما کار میکنند و آموزش میبینند و در کنار ما میجنگند. بالا بردن ایمان یک جامعه در این وضعیت قطبیسازی این مردم را در راستای صفوف فعال ما تسهیل میکند.
مخاطب مستقیم: با عنایت به قطبیسازی مناطق مجاور که سازمانهای دیگر مدیریت آن را در دست دارند ما باید پیامهایی به دولتی بفرستیم که مسوولیت مناطق مجاور را بر عهده دارد تا آنها را دعوت به ورود به دوستی با «اهل توحید و جهاد» کنیم. شاید دریابیم که آنها از اتحاد تام و تمام با ما واهمه دارند و از این میترسند که دشمن با مناطق آنها چنان رفتار کند که با مناطق ما. بنابراین ما دعوت خود در این وضعیت را به پایینترین حد (الدرجه الأقل) متمرکز میکنیم یعنی ورود به اتحاد برای دستیابی به برخی اهداف و مقاصد شریعت. شاید دریابیم که برخی از آنها هنوز میترسند. بنابراین با آنها به سوی مرحله نهایی میرویم و آن مرحله یعنی درک دلیل رد آنها از دو پیشنهاد اول؛ با این حال، قطعا نمیخواهم روزی بشنویم که مناطق آنها با اصول شرعی کنترل نمیشود و اینکه دولتشان در این وضعیت درست شبیه به دولت دشمنان شده است. اگر وضعیت «الأقل» به ثبات برسد، زمان برای برقراری روابطی نزدیک با این منطقه (بتوفیق الله عز وجل) مناسب خواهد بود.
همچنین درخواهم یافت که مناطقی هست که در کنترل قبایل قرار خواهد گرفت. قدرت آنها، بهرغم وجود نیروهای متفاوتی که پیرامونش هستند، افزایش خواهد یافت مانند بازماندگان نیروهای رژیمهای مرتد و باندهای سازمان یافته و حملات صلیبیون که حمله به قوت و انسجام آنها است. وقتی به این قبایلی که انسجام دارند اشاره میکنیم نباید از آنها بخواهم که انسجام و همبستگی خود را ترک کنند. در مقابل، باید آنها را دچار قطبی شدن کنیم و در نهایت به قبایلی ارزشمند متحولشان سازیم که دارای انسجام و همبستگی هستند. آنها دارای ظرفیت و قدرت هستند. بنابراین، پیام ما نباید به دنبال اتلاف یا پراکندگی این قدرت باشد (هرچند انجام این کار دشوار است). مرجحتر این است که مسیر همبستگی را به سوی مسیر خدا تغییر دهم خاصه اینکه آنها آمادهاند تا بهخاطر اصول و شرافتی که به آن اعتقاد دارند جان خود را بدهند. انجام این کار با متحد ساختن رهبران آنها با پول و امثال آن میسر است [تالیف قلوب با پول]. اما، پس از مدتی که پیروان آنها با پیروان ما ادغام شدند و قلوبشان با ایمان آمیخته شد، خواهم دید که پیروانشان چیزی که بر خلاف شریعت باشد را نمیپذیرند. البته، همبستگی باقی است اما این همبستگی بهجای اینکه یک همبستگی مبتنی بر گناه باشد که قبلا به آن عادت داشتند به همبستگی مبتنی بر ایمان تبدیل میشود.
عفو و بخشش: اگر در میان ما احدی از «افراد مطاع» [رهبران قبایلی که مطیع ما هستند] یا مجموعهای از افراد اصلی اهل کفر یا ارتداد باشند، میبینیم که هیچ خطر بزرگی برای عفو آنها وجود ندارد. فکر میکنیم محتمل است که این منجر به وحدت آنها و الحاق آنها و پیروی از مسیر اهل ایمان خواهد شد یا لااقل موجب میشود که شر پیروان آنها از سر ما کم شود (توجه کنید که هیچ عفوی شامل حال مرتد نمیشود مگر اینکه به اسلام بگرود.)
ارسال نظر