بخش هفتاد و یکم
پدیده شوم قرن جدید - ۳۰ بهمن ۹۵
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل، نویسنده معتقد بود که جنگ در شهرها و روستاها و کشته شدن بهتر از تسلیم در برابر حکومت طاغوت است. او معتقد بود به تدریج تودهها به این باور میرسند که با ما همراهی کرده و خود را تسلیح میکنند. با خلأ قدرتی که پیش میآید، اهالی در برابر حکومت شرع ما تسلیم میشوند و ما به بزرگترین و سازمانیافتهترین نیرو تبدیل میشویم. او سپس به قطبیسازی و جداییسازی در مناطق تحت سلطه اشاره میکند و میگوید باید در مناطق تحت سلطه دست به قطبیسازی بزنیم تا شرایط برای حکومت ما جهادیون آماده شود.
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل، نویسنده معتقد بود که جنگ در شهرها و روستاها و کشته شدن بهتر از تسلیم در برابر حکومت طاغوت است. او معتقد بود به تدریج تودهها به این باور میرسند که با ما همراهی کرده و خود را تسلیح میکنند. با خلأ قدرتی که پیش میآید، اهالی در برابر حکومت شرع ما تسلیم میشوند و ما به بزرگترین و سازمانیافتهترین نیرو تبدیل میشویم. او سپس به قطبیسازی و جداییسازی در مناطق تحت سلطه اشاره میکند و میگوید باید در مناطق تحت سلطه دست به قطبیسازی بزنیم تا شرایط برای حکومت ما جهادیون آماده شود.
منظور من از قطبیسازی در اینجا کشاندن تودهها به نبرد است؛ از این حیث که قطبیسازی میان تمام مردم ایجاد میشود. بنابراین، گروهی از آنها به جانب اهل حق خواهند رفت و گروهی به سوی اهل باطل و گروه سوم بیطرف است و در انتظار نتیجه جنگ خواهد ماند تا به طرف پیروز ملحق شود. باید محبت این گروه را به سوی خود جلب کنیم و باعث شویم که اهل حق امیدوار به نصرت و پیروزی باشند به ویژه به این دلیل که این گروه [گروه سوم] نقشی قاطع در مراحل بعدی نبرد فعلی خواهد داشت. کشاندن تودهها به جنگ مستلزم اقدامات بیشتر است که موجب مخالفت و مواجهه خواهد شد و باعث خواهد شد مردم - با رغبت یا بیرغبت- وارد جنگ شوند بهگونهای که هر فردی به سوی طرفی میرود که حامی آن است. باید این نبرد را بسیار خشن کنیم بهگونهای که مرگ نزدیکترین چیز به فرد باشد تا هر دو گروه دریابند که ورود به این جنگ، سرانجامش مرگ است. این انگیزهای قدرتمند برای فرد برای انتخاب مبارزه در صفوف اهل حق خواهد بود تا مرگ را در آغوش کشد. این مرگ [مرگ با علم و در کنار اهل حق] بهتر از مرگ در کنار اهل باطل است، زیرا مرگ در کنار اهل باطل باعث میشود فرد «خَسر الدنیا والآخره» شود. این نقشه راه و سیاست مبارزه پیشگامان است: تا جوامع را به دو گروه مخالف متحول سازند، نبردی خشن میان آنها که هدفشان پیروزی یا مرگ است و کسانی که هدفشان جنگی با شکوه یا صلحی خفتبار است. یکی از این دو گروه بهشتی است و دیگری جهنمی. به عبارت دیگر، «کشته ما بهشتی است و کشته آنها جهنمی.» این نبرد، از طریق شدت و تواناییاش برای جدایی افکندن میان مردم، نبردی است که ما را قادر میسازد با این قطبیسازی بیشترین تعداد مردم را به سوی صفوف خودمان هدایت کنیم، بهگونهای که پس از کشته شدنشان ضجه و زاری نکنیم و از اینکه خداوند او را برای شهادت در صفوف اهل حق برگزیده خوشحال میشویم. ثمرههای این نبرد از طریق این شدت عمل و این جدایی - به اذن خدا- به دست خواهد آمد. اگر به دروغهای ناسیونالیستها توجه کنیم، در این صورت، نشستن در خانه بهتر از شکستی است که پس از آن حاصل میشود. تردیدی نیست که وقتی نبرد بدتر شود و آتش آن مشتعلتر شود و وقتی خشونت این نبرد از سوی ما و دشمن علیه مردم و جامعه شدت یابد، قلبها و عقولشان به تحرک درخواهد آمد و این خشونت حجتی بر مردم خواهد بود. از این رو، قطبیسازی افزایش خواهد یافت. با این حال، در ازای خشونت از سوی این نبرد سهمگین و آتشین، درمییابیم که هر مرحله از نبرد ما نیازمند روشهایی است که نرم باشد و آن خشونت را متعادل سازد تا وضعیت درست شود؛ بهویژه که دستههایی از مردمی که باید برای قطبیسازی بر آنها متمرکز شویم (بدون نادیده گرفتن دستههایی از مردم) در هر مرحله از نبرد متفاوت خواهند بود. در مرحله «قدرت ایذایی و فرسایشی» باید گروههایی انتخابی از جوانان امت را دچار قطبگرایی کنیم و بهترین روش برای انجام این کار از طریق توجیه عقلی و شرعی این عملیاتها خواهد بود. بالاترین درجه توجیه نیز توجیه آن عمل با عمل است. با این حال، در مواجهه با رسانههای دشمن، انجام عملیاتی که بتواند توجیهکننده خودش باشد دشوار است حتی اگر بتوانیم آن را زمانی انجام دهیم که به مرحله فلج کردن رسانهای رسیده باشیم. این زمانی رخ میدهد که گروهها پیشرفت کرده و توسعه یابند و عملیاتها یکی شود و بتوانند مانع رصد خود از سوی رسانهها، تشویش آنها یا تحریف (و تشویق) اهدافشان شوند. در مورد مرحلهای که رسانه دشمن در آن فعال است، هیچ راهی برای توجیه عملیات نیست غیر از صدور بیانیههای مطبوعاتی. این بیانیهها از طریق رسانههای صوتی یا تصویری، پیش از آنکه عملیات - البته بدون تعیین مشخص زمان- انجام شود، همگان را برای انجام عملیات آماده میسازد و سپس این عملیاتها از طریق توجیهات شرعی و عقلی قدرتمند که طبقه یا دسته مدنظر به آن توجه دارد توجیه میشوند. این بیانیهها و اعلامیهها باید به دست تمام مردم - و نه فقط نخبگان- برسد. بیشتر این بیانیهها باید شامل اهداف کلی ما باشند که نزد مردم مقبول باشد حتی اگر به روشنی بیان نشوند. ما برای اخراج دشمنان امت و نایبانشان میجنگیم که عقاید سرزمینها [بلاد] را زائل کرده و ثروتهای آنها را به غارت میبرند و آنها را به بردگان خویش تبدیل میسازند. همانطور که همه میتوانند ببینند، آنها آشکارا همه چیز را نابود کردهاند. آنها حتی هزینه قتل و ویرانی خود را از ما میگیرند. اما در مورد مرحله «مدیریت خشونت»، این قطبیسازی اهمیت دیگری هم دارد: وقتی خشونت در چند منطقه رخ میدهد -خواه ما اداره آن منطقه را دست داشته باشیم خواه آن مناطق، مناطقی همسایه یا دور از دسترس باشند- یک نوع همزمانی از قطبیسازی در میان مردمی که در منطقه هرج و مرج زندگی میکنند شروع به شکلگیری خواهد کرد. مردمی که بهدنبال امنیت هستند، حول بزرگان آن سرزمین، یک سازمان حزبی یا یک سازمان جهادی یا یک سازمان نظامی متشکل از بازماندگان ارتش یا پلیس رژیمهای مرتد جمع میشوند. در این وضعیت، گام اول قطبیسازی این گروهها شروع میشود تا آنها - با برقراری مجموعهای از گروههای اداری که در مورد چگونگی مدیریت مناطقی که تحت کنترلشان است تابع ما هستند- وارد دوستی با اهل حق شوند و در کنار آن، تبلیغات رسانهای درستی در مورد وضعیت مناطق ما با عنایت به میزان امنیت، عدالت با اجرای شریعت، انسجام، آمادهسازی، آموزش و پیشرفت انجام دهند. به اذن خدا درخواهیم یافت که همراه با این مرحله اول، مهاجرت پیوسته جوانان سایر مناطق به مناطق ما (برای کمک به مردمان این مناطق و زیستن در آنها)، بهرغم از دست دادن جانها و دستاوردهای این دنیایی یا فشار بر دشمنان در این مناطق، رخ خواهد داد.
ارسال نظر