پدیده شوم قرن جدید - ۱۹ بهمن ۹۵

حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی

در بخش قبل اشاره شد که گروه‌های جهادی باید به‌دنبال وحدت در هدف باشند. در این صورت، متحد شده و قدرت‌شان به شکلی قوی تر استقرار خواهد یافت. ابوبکر ناجی بر این باور بود که اگر هدفی که می‌خواهیم به آن برسیم مزایای اندک، موقتی یا محدود داشته باشد فداکاری در مخالفت با دشمن صلیبی یا صهیونیست یا کافر هیچ ارزشی ندارد. او به دو گروه جهادی در مصر در دهه 90 اشاره می‌کند که برآوردشان از قدرت درست نبود و متحمل شکست شدند.

این در کنار مولفه‌های دیگر منجر به لطمات گسترده برای آن جنبش شد. درسی که از آن می‌آموزیم همان چیزی است که می‌گوییم: ما نباید اقدامات خود را بر حرکات و فعالیت‌های کسانی مبتنی سازیم که هدایت‌شان نمی‌کنیم [و زیر نظر ما نیستند] یا لااقل به ما ابراز وفاداری نکرده‌اند. منظورم از وفاداری در اینجا یعنی آن وفاداری خاصی که نمادش در تامین سرپناه و کمک دادن تجلی می‌یابد. منظورم وفاداری عمومی مسلمانان با یکدیگر در این کره زمین نیست. وقتی امت به وضع مثالی و ایده آل رسید، وفاداری عمومی که جوهره وفاداری خاص است به دست خواهد آمد.

فصل ششم

فهم قواعد بازی سیاسی مخالفان‌مان و همقطاران شان و تحرک در مواجهه با آنها و تعامل با آنها

براساس سیاست شرعی اصرار داریم که بیشتر رهبران جنبش رهبران نظامی باشند یا لااقل از توانایی مبارزه در این صفوف برخوردار باشند. به همین ترتیب، همچنین اصرار می‌کنیم که آن رهبران علم سیاست را همچون علم نظامی بیاموزند و در آن تبحر یابند. در خلال سفرهای پر طول و دراز ما در میان پیروزی و شکست، میان خون و قطع اندام‌ها و متلاشی شدن مغزها، برخی از جنبش/ گروه‌ها ناپدید شدند و برخی باقی ماندند.

اگر بر عوامل مشترکی که در این جنبش‌ها استمرار یافته تامل کنیم درمی‌یابیم که عمل سیاسی در کنار اقدام نظامی قرار دارد. البته برخی از آنها در برخی مواقع سیاست را به طریق غیرشرعی عمل می‌کردند و موفق شدند جان به در برند هرچند بقایشان عاری از برکت و رحمت بود. با این حال، هستند کسانی در دیگر جنبش‌های اسلامی که سیاست‌های دشمن و همقطارانش را می‌فهمند و با آنها براساس سیاست شرعی تعامل می‌ورزند. آنها به «کیان» یا «هویتی» تبدیل می‌شوند که به برکت عمل برای نصرت دین ازدیاد یافته و به برکت عدم مخالفت با شرع خلوص و ثبات می‌یابند و به لطف خدا مرحله به مرحله ارتقا یافته و اوج می‌گیرند.

در مورد سرنوشت این جنبش‌ها که به جهاد، قتال و اقدام نظامی می‌پردازند و نسبت به سیاست جهل دارند و آن را عملی کثیف از جانب شیطان می‌پندارند یا آن گروه‌هایی که غرق در اسلوب سیاسی غیرشرعی می‌شوند و مجذوب سیاست‌های کفار شده‌اند، متاسفانه سرنوشت‌شان تبدیل شدن به ابزار قدرت‌های کفر و مرتد است تا ثمره جهاد را بچینند. عمل سیاسی بسیار مهم و خطرناک است، به‌گونه‌ای که یکی از آنها گفت: «همانا یک خطای سیاسی منجر به نتیجه‌ای می‌شود که بدتر از خطای صد سرباز است.»

اگرچه در این مبالغه هست، اما تا آنجا درست است که جدیت خطای سیاسی را نشان می‌دهد. البته، وقتی برخی از ما زوال گرایش‌های سیاسی مردم را مشاهده می‌کنیم و درمی یابیم که آنها اخلاق و انسانیت خود را از دست داده‌اند و اسلوب شیطانی‌ای را دنبال می‌کنند که مملو از فریب، خدعه، دروغ، توطئه و خیانت است، آنها مایل به خودداری از ورود به ورطه این سیاست‌ها هستند. با این حال، ما نباید سیاست را کنار بگذاریم. به همین ترتیب، کسانی هستند که در اقدام سیاسی منضبط (به اندازه دانش شان) علاوه بر اقدام نظامی مشارکت می‌کنند. متاسفانه، آنها هنوز واقعیت بازی سیاسی دشمنان و همقطارانش را نمی‌فهمند.

نفع در درک قواعد بازی سیاسی و واقعیت سیاسی دشمنان و همقطارانش و سپس مهارت در [به‌کارگیری] اقدام سیاسی منضبط از طریق سیاست‌های شرعی در مواجهه با این واقعیت، کمتر از اهمیت اقدام نظامی نیست، خاصه آنکه اگر در نظر بگیریم که لحظه جمع‌آوری محصول آن - و آن لحظه‌ای است که محصول فداکاری‌هایی است که از سوی مجاهدین طی دهه‌های طولانی به دست آمده است- لحظه‌ای است که از ضربت سیاسی و تصمیم سیاسی قاطع حاصل می‌شود. البته، ضربت نظامی مقدم است و حتی آن را همراهی می‌کند؛ اما لحظه آخر و سرنوشت (این جنبش) به مدیریت سیاسی ماهرانه منوط است. حتی تمام مسیر نبرد مدیریت سیاسی خوبی می‌طلبد تا بهترین نتیجه حاصل شود.