پدیده شوم قرن جدید - ۹ بهمن ۹۵

حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی

در بخش قبل ابوبکر ناجی، تئوری‌پرداز سلفی، به این نکته اشاره کرد که در انجام هرگونه حمله‌ای باید نظر «راسخون در علم» را پرسید. او به افراد «مجهول‌الحال» در سرزمین کفر و مسلمانان «مستور‌الحال» اشاره کرد و دستورالعمل‌هایی برای قتال با آنها صادر کرد. او معتقد بود که «کشتن یک فرد مجهول‌الحال در سرزمین کفر براساس مصلحت مجاز است، مگر اینکه فرد برای کارهای خوب تلاش کند.» مسلمان مستورالحال نیز مسلمانی است که وضعیتش روشن نیست؛ معلوم نیست در دایره کفر است یا اسلام.

نمونه دیگری از آن جنبه در دهه 90 قرن گذشته بود آنگاه که «علمای نصفه و نیمه» یا «شبه علما» در «جماعت اسلامی» مصر دستوراتی صادر کردند - پیش از آغاز فتنه در باورهای این گروه و در درون صفوفش- که در آن احکام شریعتی را پذیرفتند که هدف گرفتن دسته خاصی از مردم را ممنوع می‌کرد در حالی که در همان زمان، جناح نظامی هدف گرفتن این دسته از مردم به دلایل تاکتیکی و سیاسی را ممنوع کرده بود. با این حال، اظهارات این گروه و فتاوای رهبرش «شیخ عمر عبدالرحمان» هدف گرفتن دسته‌ای از مردم را مجاز و مشروع ساخت. بنابراین، سردرگمی در صفوف جوانان مجاهد شروع شد. از این رو، وقتی فتنه شروع شد، برخی از اعضای رهبری احکامی صادر کردند و هدف قرار دادن دسته‌هایی از مردم که مجاهدین «جماعت اسلامی» قبلا آنها را در تطابق با فتاوا و ادله‌های قوی و روشن هدف گرفته بودند و این اقدام مجاز و الزامی شناخته شده بود را جرم شناختند. با انجام این کار، آنها به خون شهدایشان خیانت کردند و صفوف مجاهدین شروع به فروپاشی کرد به‌ویژه زمانی که با مولفه‌های دیگری مواجه شدند.

بنابراین، همان طور که در مورد هدف قرار دادن دسته‌هایی از مردم بر اساس احکام «شبه علما» یا «علمای نصفه و نیمه» هشدار دادیم، در مورد هدف قرار دادن کسانی که نابودی‌شان رحمتی برای مومنین و نصرت دین است، با دنبال کردن فتاوای این دسته از علما یا شایعه‌های دروغگویان و جاهلان، هشدار می‌دهم. در مورد تعویق در هدف قرار دادن دسته مشخصی از مردم طبق خواسته‌های «فرمانده عالی» یا «فرماندهان میدانی» در مناطق، تصمیم‌گیری براساس تعیین نفع در انجام عملی جهادی علیه آنها، بر عهده آنها است. با این حال، باید در مورد فضیلت فرد اغراق شده هشیار باشیم؛ فردی که می‌آید و تعیین می‌کند که این تعویق به این دلیل است که هدف قرار دادن این گروه‌ها مجاز نیست.

فصل سوم: استفاده از اصول آزموده شده مبارزه نظامی

«حکمت» گمشده مومن است و حتی اگر به‌طور کلی در مسیر پیامبر و صحابه قدم بگذاریم، ما فقط می‌پذیریم که سیاست‌های ما در هر اقدام جهادی، سیاست‌های شرعی است مگر اینکه شریعت به ما اجازه دهد که از برنامه‌ها و اصول نظامی غیرمسلمانان استفاده کنیم البته آن برنامه و اصول نظامی که در آن هیچ گناه وجود ندارد. متاسفانه، برخی از گروه‌های کوچک در مراحل قبلی جهاد این اصول نظامی را از ترس تضاد با شریعت نادیده گرفتند؛ در عوض، این نادیده‌انگاری آنها با رفتار تصادفی و سفت و سخت شان همراه با اشتیاق جوانان ستوده برای رسیدن به جایگاه شهادت در سریع‌ترین زمان ممکن قابل تحمل تر شد. هدایت این گروه‌ها برای بهره‌مندی از اقدام در پیروی از اصول علمی - از طریق اقدام نظامی بزرگ یا کوچک- گام مهمی به سوی رسیدن به این اهداف است. دنباله‌روی از اصول آزموده شده مبارزه نظامی، سال‌های طولانی را برای ما کاهش خواهد داد؛ سال‌هایی که در آن ما ممکن است از کلیشه‌های منفی و بی‌رویه و رفتارهای تصادفی در رنج باشیم. ترک رفتارهای تصادفی و اتخاذ روش‌های علمی و آکادمیک و اصول نظامی تجربی و اجرای درست آنها و کاربرد دانش نظامی رسیدن ما به این اهداف را بدون دشواری تسهیل خواهد کرد و ما را قادر خواهد کرد که اجرای برنامه‌هایمان را توسعه و بهبود ببخشیم.

آموزش این اصول به افراد برای آنها خلاقیت و ابتکار ایجاد خواهد کرد و شاید رهبران استثنایی از میان اینها برخیزند که نظریاتشان را در کتاب‌های تاریخ معاصر خواهند نگاشت، خاصه زمانی که کتاب‌ها در این فن در عصر ما این حقیقت را نادیده بگیرند که اصول اساسی‌شان از روش‌های اجداد ما گرفته شده است. در اینجا نمونه‌های خاصی از بعضی اصول را ذکر خواهم کرد که ذهن‌مان را تیزتر کرده و اهمیت دنبال کردن این اصول را روشن‌تر خواهد کرد تا کارآیی اقدامات نظامی‌مان را بهبود بخشد.

* اصل مهمی وجود دارد که می‌گوید «اگر ارتش‌های منظم بر یک جا متمرکز شوند، کنترل خود را از دست خواهند داد. بر عکس، اگر آنها پراکنده شوند، کارآیی خود را از دست می‌دهند.»

نیمه اول این اصل ما را به سوی تمرکز بر عملیات‌های نظامی و اختلال در توازن میان مجموعه نیروهای دشمن و توزیع آنها هدایت می‌کند. معنای نیمه اول این اصل این است که وقتی چیزی را مورد هدف قرار می‌دهیم و بر آن متمرکز می‌شویم برای دشمن غیرممکن می‌شود که حجم عظیمی از نیروها را در آن منطقه قرار دهد و اگر چنین کند، وقتی اولین گلوله شلیک شد و نیروهایشان به جان هم افتادند، کنترل خود را از دست خواهند داد. بنابراین، دشمن نیروهایی را به‌کار خواهد گرفت که متناسب با طبیعت و اندازه آن محل است. از این‌رو، باید طبیعت و انواع مکان‌ها/ محل‌ها را بشناسیم، چه، اندازه نیروهای دشمن ما را قادر می‌سازد که نیروی کافی برای حمله به آن آماده سازیم زیرا برای دشمن غیرممکن است که نیروهای خود را در این وضعیت افزایش دهد. به همین ترتیب، از نیمه اول این اصل اهمیت هنر انتخاب محل درگیری با دشمن در هر زمان و شرایطی که درگیری به ما تحمیل شود را می‌آموزیم. در مورد نیمه دوم این اصل باید گفت که مهم‌ترین بخش است و بر نیمه اول تاثیر می‌گذارد. نیمه دوم این اصل بیان می‌دارد که هر گاه نیروهای دشمن در منطقه سرزمینی وسیعی پخش شوند، کارآیی خود را از دست خواهند داد و حمله به آنها آسان می‌شود. شاید نیمه دوم این اصل، اصلی اساسی باشد که افراد آگاه در میان جوانان جهاد آن را دنبال می‌کنند.