بخش چهل و یکم
پدیده شوم قرن جدید - ۲۵ دی ۹۵
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل ناجی اعلام کرده بود که هر چه در اینجا ثبت کرده حقیقت است. او همچنین به ایدههای سید قطب و شیخ عبدالله عزام در مورد سقوط شوروی اشاره کرد. با این حال، به باور او، پیشبینیهای عزام درستتر از آب درآمد. او همچنین به «اهل صدق و جهاد» اشاره کرد که خداوند راه حقیقت را به آنها نشان داده بود.
این تصویری بود که تا زمان حادثه بزرگ ۱۱ سپتامبر و پسلرزههایش وجود داشت؛ پس لرزههایی که با حوادث بزرگ نایروبی و دارالسلام همراه بود.
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل ناجی اعلام کرده بود که هر چه در اینجا ثبت کرده حقیقت است. او همچنین به ایدههای سید قطب و شیخ عبدالله عزام در مورد سقوط شوروی اشاره کرد. با این حال، به باور او، پیشبینیهای عزام درستتر از آب درآمد. او همچنین به «اهل صدق و جهاد» اشاره کرد که خداوند راه حقیقت را به آنها نشان داده بود.
این تصویری بود که تا زمان حادثه بزرگ 11 سپتامبر و پسلرزههایش وجود داشت؛ پس لرزههایی که با حوادث بزرگ نایروبی و دارالسلام همراه بود. بهطور خلاصه، این جنبش تجدید حیات یافته معاصر پس از حوادث عظیم و نبردهایی که به شدت به آن آسیب زد و تجربیاتی که طی بیش از 30 سال توانست بیندوزد، خلوص یافت. اکنون این جنبش باید عملیاتهای خاصی انجام دهد که براساس «نظامی معین» ترتیب یافته و آنچه را که- به اذن خدا- با عملیات نایروبی و دارالسلام با هدف دستیابی به اهداف زیر شروع شد به انجام رساند:
هدف اول: از میان بردن هیمنه آمریکا و بالابردن اعتماد به نفس در روح مسلمین بهوسیله:
الف) افشای رویکرد کاذب رسانهای دال بر اینکه این کشور قدرتی بلامنازع است که از زور استفاده نمیکند.
ب) اجبار آمریکاییها با نبردهای نیابتی برای پایان دادن به جنگهایشان علیه اسلام و واداشتن این کشور به حمله مستقیم تا «شرفای توده» و معدود «شرفای ارتش»های کفر، ترس دولتشان از سرنگونی این رژیمهای پیرامونی را مشاهده کنند زیرا آمریکا مدافع نابجای این رژیمها است. آنها قادر به مخالفت با آمریکا هستند البته اگر در امور این رژیمها مداخله کند.
هدف دوم: جبران خسارات بشری که طی 30 سال گذشته بهواسطه کمکهای بشری متحمل شدهایم که دلیل آن دو چیز است:
الف) شیفتگی به عملیاتهایی که در مخالفت با آمریکا انجام میگیرد
ب) خشم از مداخله آشکار و مستقیم آمریکا در جهان اسلام که این خشم با خشم پیشین از حمایت آمریکا از صهیونیستها ترکیب میشود. این باعث میشود خشم سرکوب شده از رژیمهای مرتد و ستمگر به خشمی ایجابی تبدیل شود. پشتیبانی مردمی برای این جنبش تجدید یافته پایان نخواهد یافت بهویژه زمانی که «غافلین» در میان تودهها- که اکثریت هستند- حقیقت همکاری این رژیمها با دشمنان امت را دریابند تا جایی که هیچ حجاب فریبندهای بهکار نخواهد آمد و هچ عذری برای هیچ ادعایی نسبت به اسلام این رژیمها و امثال آنها باقی نخواهد ماند.
هدف سوم: تلاش برای نمایش ضعف قدرت متمرکز آمریکا با فشار به آن جهت ترک جنگ روانی رسانهای و جنگ نیابتی تا زمانی که بهطور مستقیم وارد جنگ شود. در نتیجه، مرتدان در میان تمام بخشها و گروهها و حتی خود آمریکاییها درخواهند یافت که دوری «مرکز» اصلی از «پیرامون» مولفهای مهم است که به گسست، هرج و مرج و توحش احتمالی کمک میکند.
فصل اول: تعریف «مدیریت توحش» و ریشهیابی و سابقه تاریخیاش
پیشتر گفتیم که با تامل در قرون گذشته، حتی تا میانه قرن بیستم، در مییابیم که وقتی دولتها یا امپراتوریهای بزرگ - و حتی دولتهای کوچک، خواه اسلامی باشند یا غیراسلامی- فرومیپاشیدند دولتی که قدرت آن قابل قیاس با دولت فروپاشیده باشد و بتواند بر سرزمینها یا مناطق دولت فرو پاشیده کنترل یابد، بهوجود نمیآمد. مناطق و بخشهایی از این دولت بهواسطه ماهیت بشری و براساس تسلیم به آنچه «ادارات توحش» نامیده میشد دچار تغییر میشدند. بنابراین، مدیریت توحش به شکلی موجز مدیریت هرج و مرج توحش تعریف میشود. برای یک تعریف مفصلتر، این مفهوم بر حسب اهداف و ماهیت افراد در آن «اداره» یا «دولت» متفاوت است. اگر شکل اولیهاش را تصویر کنیم، درمییابیم که این اداره یا دولت دربردارنده مدیریت نیازهای مردم با توجه به تامین غذا، درمان، حفظ امنیت و عدالت در میان افرادی است که در مناطق توحش زندگی میکنند، مرزها را با استفاده از گروههایی که مانع تلاش دیگران برای یورش به مناطق توحش میشوند امن ساخته و استحکامات دفاعی برقرار میسازند.
مرحله مدیریت نیازهای مردم با توجه به غذا و درمان ممکن است به مرحله مسوولیت برای ارائه خدمات مانند تحصیل و ... منجر شود. حفظ امنیت و تضمین مرزها ممکن است به همکاری برای توسعه مناطق توحش گسترش یابد. چرا ما آن را «مدیریت توحش» یا «مدیریت هرج و مرج توحش» مینامیم نه «مدیریت هرج و مرج»؟ دلیل این است که این مدیریت یک شرکت تجاری یا نهادی که متحمل هرج و مرج شده باشد یا گروه از همسایگان در منطقه شهری یا مسکونی یا حتی یک جامعه مسالمتجو که از هرج و مرج رنج میبرد، نیست. بلکه این از نظر سوابق تاریخی مربوطه و جهان مدرن و در پرتو ثروت، طمع، نیروهای مختلف و طبیعت انسانی و شکلش که در اینجا مطالعهاش میکنیم مبهمتر از هرج و مرج است.
منطقه توحش پیش از تسلیم در برابر آن دولت، در وضعیتی شبیه به وضعیت افغانستان پیش از کنترل طالبان خواهد بود؛ منطقهای تسلیم به قانون جنگل و شکل ابتداییاش که مردمان خوبش و حتی عقلایش در میان ستمگران به دنبال کسی میگردند که این توحش را مدیریت کند. آنها حتی هیچ سازمانی را - فارغ از اینکه آیا آن سازمان متشکل از مردمان خوب باشد یا اهریمنی- نمیپذیرند. با این حال، اگر نیروی اهریمنی این توحش را مدیریت کند، محتمل است که این منطقه وحشیتر شود.
شکل ایدهآلی که (به منظور رعایت) الزامهای مدیریت توحش مشتاق آن هستیم:
* در مطالب قبلی، بهطور کلی الزامات مدیریت توحش را در شکل ابتداییاش توضیح دادیم. اما پیش از ورود به مرحله دیگر، میخواهم الزامات مدیریت توحش در شکل ایدهآلی که در نظر داریم را تشریح کرده و دریابیم که کدام یک با مقاصد شریعت (مقاصد الشریعه) منطبق است.
ارسال نظر