حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی

فصل ۴

مبانی تئوریک اندیشه داعش

در این فصل به مبانی تئوریک اندیشه داعش اشاره می‌شود. یکی از ایدئولوگ‌های سرشناس جریان سلفی تکفیری به نام ابوبکر ناجی کتابی به نام «إدارة التوحش أخطر مرحلة ستمر بها الأمة» نوشت و چارچوبی برای فعالیت گروه‌های جهادی در سراسر جهان به دست داد. در واقع، این کتاب آبشخور فکری گروه‌های جهادی به‌ویژه داعش است. به تعبیر دیگر، استراتژی، رویکردها و خشونت گروهی مانند داعش ریشه در این کتاب دارد. نویسنده با استناد به احادیث همه نوع اعمال خشونت علیه متمردین، کفار، مرتدین و جاسوس‌ها را موجه می‌داند. روح حاکم بر کتاب، نفی هرگونه مدارا با ساکنان مناطق مفتوحه است. این کتاب برای اولین بار در ایران و در این ستون ترجمه می‌شود. متن عربی از سوی ویلیام مک کانتس به انگلیسی ترجمه شده و آنچه در زیر خواهد آمد ترجمه انگلیسی کتاب مذکور است. پس از این فصل، به ترتیب فصل‌های بعدی که قول آن داده شده ترجمه خواهد شد.

مقدمه

الحمد لله والصلاة والسلام على رسول الله وعلى آله وصحبه ومن والاه... و اما بعد

در مقاله قبلی در مورد آماده سازی‌های اساسی از سوی گروهی از اسلامگرایان نوشتم که به گمان من در این عصر به دنبال اجرای فرمان الهی هستند؛ گروهی که به اذن خدا به پیروزی خواهد رسید. این مقاله به برنامه‌ای اشاره می‌کرد که بر اساس آن، این گروه بنا دارد تا امت را از تحقیری که شامل حالش شده برهاند تا بار دیگر امت بتواند بشریت را به راه هدایت الهی و نجات و رستگاری رهنمون شود. این مقاله، این برنامه را با برنامه‌هایی مورد مقایسه قرار می‌داد که مورد حمایت جناح‌ها و گروه‌های اسلامی دیگر است و باعث سردرگمی و گمراهی جوانان شده است. بله... بسیاری از جوانان این یا آن راه را بر اساس سازگاری با کار، امیال یا فعالیت‌های رفاهی‌شان انتخاب می‌کنند، اما برخی از این جوانان به‌دلیل تعدد روش‌ها برای حل مساله‌ای که متون مرجع اسلامی و نصوص شرعی در برابر انظار عموم در مورد آن تصمیم‌گیری کرده دچار سردرگمی شده‌اند. از میان تمام جریانات معاصر اسلامی، تنها 5 جریان دارای برنامه بوده‌اند. غیر از جریان «التبلیغ و الدعوه»، جریان سلفی «تصفیه و تربیت» (سلفی‌های صوفی) و جریان سلفی‌های حاکم (سلفیه ولاة الامر) و دیگران، درخواهیم یافت که 5 جریان وجود دارند که دارای برنامه‌های مکتوب هستند و به خاطر واقعیت عملی شان برای بحث و بررسی مناسب هستند. این 5 جریان عبارت است از:

1- جریان سلفی‌های جهادی، 2- جریان سلفی‌های صحوه که شیخ سلمان العوده و شیخ سفر الحوالی نماینده آن هستند، 3- جریان اخوان (جریان اصلی... سازمان بین‌المللی)، 4- جریان اخوانی‌های ترابی، 5- جریان جهاد مردمی (مانند حماس، جبهه آزادیبخش مورو و دیگران)

اما در مورد برنامه سلفی‌های صحوه به‌ویژه شکل جدید آن (تاسیس نهادها) باید گفت که برنامه آنها تا حد زیادی شبیه است به برنامه جنبش اخوان (سازمان بین‌المللی)؛ شاید در بخش‌هایی از برنامه‌اش با این گروه قابل مقایسه باشد. با این حال، به اذن خدا روشن خواهم کرد که این گروه نمی‌تواند از مراحل اول خود گام فراتر بگذارد مگر پس از گذشت هزاران سال زیرا تا حد زیادی از قوانین کیهانی که قوانین شریعت هم هستند تخطی کرده است. این موجب دور باطلی می‌شود که نتیجه‌اش تقویت کفار، طواغیت و اهل نفاق است. اینها کلماتی هستند که جهادیون برای حاکمان معاصر عرب که قانون شریعت را به اجرا در نمی‌آورند به‌کار می‌برند و اهل نفاق این قوانین را به بازی می‌گیرند. بر خلاف اخوان، سلفی‌های صحوه تلاش دارند تا به برنامه‌های خود آنگونه که روی کاغذ آمده دست یابند.

در مورد جریان اخوان، آنها قوانین را به لحاظ نظری روی کاغذ شرح می‌دهند تا برنامه بدعت آمیز خود یا بخشی از برنامه سکولار خود را بر آن مبنا به اجرا در آورند و پشتیبانیِ اساسیِ جوانان را از برنامه فاسد خود با استفاده از الگوی مکتوب نظری و شعارهای درخشان به دست آورند تا چیزی مانع آنها از طرح شعار «جهاد راه ما، مرگ در راه خدا بزرگ‌ترین اشتیاق ما» یا «یک جنبش سلفی» یا «واقعیت صوفی» نشود چرا که به صراحت آن را بیان می‌کنند. [گفته شده حسن البناء فعالیت تبلیغی خود را به سه جزء تقسیم کرده بود: تبلیغ سلفی، راه سُنی، واقعیت صوفی. منظور او از واقعیت صوفی همانا رقابت این سازمان و اخوان با طریقت صوفی بود].

اما جریان سلفیِ جهادی جریانی است که من آن را «روش» و «طرحی جامع» از سوی شریعت و قوانین کیهانی در نظر می‌گیرم. اگرچه این روش، آسمانی است اما کسانی که آن را به اجرا درمی‌آورند انسان‌هایی هستند که مبتلا به همان کمبودها و نقائصی هستند که دیگر انسان‌ها. اگر می‌خواهید رستگار شوید، به مقاله ایده‌آلیسم و رئالیسم شیخ محمود ابو عمر - حفظ الله- رجوع کنید. می‌گویم اگرچه برخی از مشکلات و ناکامی‌هایی که برنامه‌شان به آن دچار شد برای آنها مقدر بوده و نمی‌توان متوقفش کرد، اما مراحل برنامه‌شان به پیش رفت زیرا آنها با قوانین شریعت و قوانین استوار کیهانی همراه بودند. غیر از توجه و مراقبت الهی (به لطف خدا) آنچه که از آنها در برخی مراحل پنهان شد به آنها اعطا می‌شود. آنها و دشمنانشان گرفتار در نبردی هستند که همچون نبرد پیامبر با کفار است. شاید برخی این را باور نداشته باشند، اما تداوم واقعی همان نبرد است. جریان ترابی، جریانی است که آنچه برای تاسیس دولت لازم است را از قوانین کیهانی به دست آورد (دولت عمر البشیر و الترابی، فارغ از اختلافی که میان شان به وجود آمد). اما جهل این جریان نسبت به فرامین شریعت و فسادهای دیگر این دولت را به دولتی سکولار تبدیل کرد؛ هیچ اسلامی در آن به چشم نمی‌خورد.

در مورد جریان جهاد مردمی (مانند حماس و جنبش جهاد در فلسطین)، در مقایسه با 4 جریان قبلی و آنچه شما از این جریان‌ها آموختید، می‌توانید ماهیت برنامه‌هایش را درک کنید. به‌طور خلاصه، برنامه‌اش شبیه به برنامه جریان «سلفی جهادی» است به جز اینکه، این گروه در اندیشه سیاسی از اخوانِ مادر و اخوانِ ترابی فراتر می‌رود. این جریان از دو سرنوشت می‌هراسد: یا فقدان میوه (نیرو) در پایان و سقوط به دست مرتدین سکولار و ملی گرایان یا تاسیس دولتی شبیه به دولت البشیر و الترابی در سودان.