پدیده شوم قرن جدید - ۱۵ آذر ۹۵

حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی

در بخش قبل اشاره شد که سنت‌های سلفی مبنایی مذهبی برای گفتمان به اصطلاح«دولت اسلامی» به‌دست داده و به آن کمک می‌کند تا خود را به اسلام سنتی متصل کند. اما این گروه فراتر از این سنت‌ها رفته و «دولت اسلامی» و سلفی‌های سنتی با یکدیگر بر سر مبانی دینی دچار تقابل شده‌اند. اکنون برخی سلفی‌ها با داعش دچار تقابل شده‌اند.

برای مثال، بمب‌گذاری انتحاری از سوی بیشتر سلفی‌ها به این دلیل رد می‌شود که خودکشی یا انجام عملیات انتحاری در تمام اشکال آن در اسلام ممنوع شده است، اما داعش برای آن توجیهات شرعی می‌تراشد. داعش همچنین برای توجیه توحش خود به دو روحانی به نام‌های ابو عبدالله المهاجر و ابوبکر ناجی استناد می‌کند.

«دولت اسلامی» به شدت متکی بر داستان‌ها و رویدادهایی از تاریخ اسلام است زیرا این داستان‌ها و رویدادها می‌تواند قدرتمندتر از نقل اصول اسلامی باشد به ویژه اگر این داستان‌ها مستند به کتاب و سنت باشند. این گروه از هر داستانی که می‌یابد بهترین استفاده را می‌برد و از حوادثی که علمای اسلامی آنها را حاشیه‌ای می‌نامند و اجازه نمی‌دهند که به قاعده یا قانون تبدیل شود نهایت بهره را می‌برد. در واقع، داعش علاقه‌مند است که بیشتر به داستان‌های حاشیه‌ای بپردازد و آنها را با آب و تاب نقل کند و موید حدیثی و قرآنی هم برای آن بیابد.

این‌گونه نیست که این گروه همیشه به‌خاطر استدلال به نفع ایده‌های دینی از این داستان‌ها استفاده کند: این داستان‌ها به این دلیل نقل می‌شوند تا به اعضای «دولت اسلامی» کمک کنند که در راستای ارتکاب به اقدامات خشن توجیهاتی داشته باشند. این گروه به داستان خالد بن ولید، فرمانده سپاه اسلام، اشاره می‌کند که هزاران نفر از اسرا را- برخلاف آموزه‌های اسلامی- در جنگ «اولیس» کشت. «دولت اسلامی» به عمد مجازات غیرمعمولی را برای شوکه کردن ناظران و برجسته کردن حوادث مشابه در تاریخ اسلام به‌کار می‌گیرد چنانکه جهیمن العتیبی، روحانی افراطی سعودی، در قضیه مکه در دهه 70 چنین کرد. برای مثال، براساس بیانیه داعش، در دسامبر 2014، مبارزان «دولت اسلامی» از بالای یک ساختمان در دیرالزور مردی را به دلیل همجنس‌گرایی به پایین پرتاب کردند.

مکالمات اعضای جدید «دولت اسلامی» نشان می‌دهد که روحانیون این گروه اغلب تا عمق تاریخ اسلام به پیش می‌روند تا داستان‌های مبهم و مجعول یا احادیثی بیابند که بتواند بر اعضای جدید تاثیر گذاشته و نشان دهد که اسلام واقعی از جوامع غایب است. مثنی عبدالستار، یکی از اعضای داعش می‌گفت: «وقتی به سخنان دولت گوش می‌دهید شوکه می‌شوید که بسیاری از جوامع اسلامی ما از مذهب راستین منحرف شده‌اند. آنها مذهبی را دنبال می‌کنند که دو یا چند دهه پیش ابداع و جعل شده است.»

روحانیون برجسته نیز داستان‌های خشونت‌باری نقل می‌کنند که «دولت اسلامی» به آن اتکا دارد. آنها از گفتن این داستان‌ها در انظار عمومی حذر می‌کنند، اما فضایی برای داعش فراهم می‌آورند تا این داستان‌ها را به‌گونه‌ای شکل دهد که با برداشت‌ها روایت‌هایش جور در آید. افزون بر این، این روحانیون نمی‌توانند وارد این مباحث شوند مگر اینکه به بحث‌های فرقه‌ای دامن زنند و البته چاره‌ای جز این کار ندارند. برای مثال، انتقاد از خالدبن‌ولید که نزد اهل سنت مقدس است آن روحانی را در وضعیتی بد گرفتار کرده و او را در جایگاه اپوزیسیون قرار می‌دهد.

نتیجه‌گیری

فارغ از اینکه داعش به لحاظ نظامی طی ماه‌ها یا سال‌های آینده دچار چه سرنوشتی شود، اما ایدئولوژی این گروه به مثابه چالشی بلندمدت باقی خواهد ماند. این نشانه‌ای است از مساله‌ای بزرگ‌تر که به شدت نادیده گرفته شده است: تکانه‌ای سخت به جنبش سلفی‌گری که به جنبش‌های جدید اجازه می‌دهد که از سلفی‌گری و اسلام‌گرایی جدا شوند.

تاکید داعش بر ایدئولوژی اسلامی در گفتمان‌های عمومی‌اش ماهیت انقلابی این گروه را پنهان و توهمی ایجاد می‌کند که براساس آن ایدئولوژی این گروه در سلفی‌گری قابل ردیابی می‌شود در حالی که ایدئولوژی این گروه تلاقی بنیادگرایی و جریان‌های انقلابی است. نقش مهم ایده‌های اسلام‌گرایانه به بهترین شکل در عبارتی بیان شده که در میان حامیان داعش معروف است. این عبارت به یک روزنامه نگار یمنی به نام «عبدالله حیدر شایع» نسبت داده شده که می‌گوید: «دولت اسلامی متاثر از سید قطب است، آموزه هایش از سوی عبدالله عزام آموزش داده می‌شد، اسامه‌بن‌لادن آن آموزه‌ها را جهانی کرد، ابومصعب الزرقاوی آن را عملیاتی کرد و البغدادی‌ها یعنی ابوعمر و ابوبکر آن را به اجرا در آوردند.»

«برند» جهاد فرقه‌گرایانه اکنون در فضای منطقه طنین‌انداز است. پیام روحانیون برجسته به دلیل تعاملشان با رژیم‌های اقتدارگرا پژواکی ندارد. نهادهای معتدل در دوران بهار عربی تضعیف شدند وقتی همدست رژیم‌های سرکوبگر شدند و نتوانستند به خواسته‌های جوانان انقلابی وقعی نهند. داعش به سرعت این خلأ را پر کرد و چنان آموزه‌های خود را مستقر کرد که توانست القاعده را پشت‌سر بگذارد. القاعده و سایر گروه‌های جهادی اکنون مقهور قدرت داعش شده‌اند. پر بیراه نیست اگر بگوییم آنها اکنون زیر لوای داعش قرار گرفته‌اند.