حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی

در بخش قبل به جدایی القاعده و داعش اشاره و گفته شد که سامی العریدی -روحانی عالی‌رتبه مرتبط با جبهه النصره- برخی ایده‌ها را توضیح داد که باعث جدایی «دولت به اصطلاح اسلامی» از سایر گروه‌های جهادی از جمله القاعده شده است. اگرچه القاعده اعلام کرد که به چهار مکتب فقه اهل سنت وفادار است و ارتباط بیشتری با علمای اسلامی دارد اما داعش علما و روحانیون را مولفه‌ای کلیدی در تداوم حکومت‌های استبدادی و غیرمشروع در جهان اسلام می‌پندارد. داعش مبارزه علیه روحانیون و حاکمان را به مبارزه علیه غرب اولویت می‌دهد. در قاموس داعش وفاداری به سنت‌های اصلی اهل سنت برابر با تجدیدنظرطلبی است. داعش نه تنها آحاد افراد بلکه رهبر القاعده را نیز به دلیل انحراف از اسلام، کافر نامید.

محققان جهادی دولت اسلامی

«دولت به اصطلاح اسلامی» بر ادبیات جهادی ایدئولوگ‌هایی اتکا دارد که حامی مواضع این گروه برای آغاز جنگ علیه «مسلمانان اسمی» هستند. این روحانیون به مجموعه ایده‌هایی وفادارند که انحرافی چشمگیر از سنت است و آشکارا این انحراف را هم اعلام کرده‌اند. «دولت اسلامی» معمولا از مواد و مصالح خود برای توجیه تکفیر دولت سعودی و حاکمان مسلمان در تمام خاورمیانه استفاده کرده و از نفی تمام نهادهای رسمی و نیروهای درونی این کشورها حمایت می‌کند. به دلیل خصومت میان «دولت اسلامی» و بسیاری از این روحانیون، ناظران اغلب نفوذ عمیق این ایدئولوگ‌ها بر این گروه را کم‌اهمیت می‌انگارند. منابع فکری داعش عبارتند از برخی روحانیون سعودی مانند: خالد الراشد، ناصر الفهد، سلیمان بن ناصر العلوان، عمر بن احمد الحزیمی، علی بن خضر الخُدَیر و حمود بن عُقلاء الشعیبی. برخی دیگر از منابع فکری داعش عبارتند از ایدئولوگ‌های القاعده مانند ابو محمد المقدیسی و عبدالقدیر بن عبدالباز.

چهار نفر از این روحانیون - الفهد، العلوان، الخُدَیر و الشعیبی- بخشی از شبکه‌ای بودند که به شدت بر القاعده در عربستان سعودی و جنبش‌های فراملی جهادی در اوایل دهه 2000 تاثیرگذار بودند. آنها مطالب گسترده‌ای در مورد ارتداد دولت سعودی برای کمک به ایالات‌متحده در راستای مداخلات منطقه‌ای این کشور به‌ویژه طی جنگ اول خلیج فارس به رشته تحریر درآوردند. برای «دولت اسلامی»، این نوشته‌ها مبانی تئوریک لازم برای عملیات علیه مرتدین به دست می‌داد. این حقیقت که این روحانیون به لحاظ تئوریک آموزش دیده بودند (که برای ایدئولوگ‌های جهادی یک امر نادر است) آنها را به گوهری ارزشمند برای «دولت اسلامی» تبدیل می‌کند چنان‌که مخالفت آنها با نهاد مستقر دینی در عربستان برای «دولت اسلامی» یک دارایی ارزشمند به‌حساب می‌آید. الفهد بارها بیعت خود با «دولت اسلامی» را اعلام کرده و کتاب الشعیبی در مورد عدم جوازِ کمک از کفار نیز برای داعش بسیار مهم و البته تاثیرگذار بوده است.

الخُدَیر و الراشد از کسانی هستند که داعش ارجاعات بسیاری در قلمرو خود به آنها و نوشته‌هایشان می‌دهد. الخُدَیر به‌طور اخص مطالب متنوعی در نوشته‌های خود در مورد یکی از تعیین‌کننده‌ترین جنبه‌های ایدئولوژی «دولت اسلامی» به دست می‌دهد: او می‌گوید که سیستم‌های غیراسلامی و پیروانش غیرمشروع بوده و وفاداری به آموزه‌های آنها نابخشودنی است. الخُدَیر در مواضع خود درخصوص نظام‌های مدرن قانون‌گذاری و مسلمانانی که در آنها مشارکت می‌کنند دارای ابهام است. او مسلمانانی را که به شکل داوطلبانه وارد پارلمان و فعالیت‌های پارلمانی می‌شوند کافر می‌نامد. مسلمانی که سوگند وفاداری به قانون اساسی یاد کند، حتی اگر مجبور به این کار شده باشد، مرتد تلقی می‌شود و مسلمانی که با قانون اساسی از طریق ابزارهای دموکراتیک مخالفت کند گناهکار نامیده می‌شود. این ایده که مسلمانان معمولی ممکن است ندانند این اقدامات نامشروع است برای الخُدَیر عذری بدتر از گناه است.

روحانیونی که در مراسم و مواعظ خود ذکری از «دولت اسلامی» به میان می‌آورند اصولا منتقد شیعه هستند و می‌گویند شیعیان را به‌خاطر اعتقادشان نمی‌توان بخشید. الراشد در مجموعه مواعظی که به «شمشیر تیز علیه شیعیان» معروف شد، به‌شدت به شیعیان تاخت. به همین ترتیب، الفهد نیز در رساله‌ای در مورد «جواز افراط علیه رافضی‌ها» با زبانی تند و تحقیرآمیز به شیعیان تاخت. ابو محمد المقدیسی هم بر «دولت اسلامی» اثر گذاشته است و تاثیر او ظاهرا بسیار بیشتر از روحانیون مذهبی دیگر در خارج از سازمان داعش بوده است. به دلیل مخالفت المقدیسی با توسعه و پیشروی داعش در سوریه و انتقاد از رویکردهای این گروه در قبال جهادیون دیگر، گرایش به تحقیر و نادیده‌انگاری نفوذ ایدئولوژیک او در این گروه وجود دارد. المقدیسی که در کویت رشد یافت و در دهه 80 در عراق و عربستان تحصیل کرد، تاثیر مستقیمی بر الزرقاوی، پایه‌گذار اول داعش داشت. مقدیسی و زرقاوی در فاصله 1993 تا 1999 در اردن در یک زندان بودند. تاثیر مقدیسی بر کل ایدئولوژی این گروه واقعا زیاد است؛ او نفوذ خود بر داعش را چنین بیان می‌کند: «من شیخ آنها هستم که به آنها مفهوم توحید را آموختم.»

اگرچه «دولت اسلامی» آشکارا کتاب‌های مقدیسی را ترویج نمی‌کند اما به باورها و ایده‌های او برای رد مخالفان داعش ارجاع می‌شود. کتاب‌های او نیز در سرزمین‌های تحت کنترل داعش منتشر می‌شود هرچند آشکارا نامی از آن به میان نمی‌آید. اولین شماره نشریه «دابق»، مجله انگلیسی‌زبان داعش، مشتمل بر مقاله‌ای در مورد نوشته‌های مقدیسی است. احمد ابازید، متخصص سوری در حوزه اسلامگرایان و جهادیون در سوریه، آثار المقدیسی را چنین توصیف می‌کند: «شالوده و اساس سرطان تکفیر و انگیزه‌ای که با آن خون مردم و مجاهدین به راحتی بر زمین ریخته می‌شود.» کتاب «ملت ابراهیم» نوشته مقدیسی برای داعش بسیار مهم و حیاتی است. این کتاب مفهوم «ولاء و البراء» (یعنی دوستی و دشمنی به‌خاطر خدا) را به‌گونه‌ای توسعه می‌دهد که طیف گسترده‌ای از مسلمانانی را که به زعم او به عادات یا باورهای غیراسلامی عمل می‌کنند مرتد می‌نامد. المقدیسی در کتاب دیگری با عنوان «رسوایی‌های ناگفته در مورد ارتداد دولت سعودی»، عربستان سعودی را دولتی کافر معرفی می‌کند. او حکم می‌دهد که به این دلیل که ترک «ولاء و البراء» منجر به کفر می‌شود، بسیاری از اقدامات عربستان سعودی - مانند بانکداری سودمحور، کمک‌های خارجی به غیرمسلمانان، عضویت در سازمان ملل و اتحاد با غرب- موجب مرتد شناخته شدن این کشور شده است.