حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی

در بخش قبل اشاره شد که داعش بسیاری از اصول خود را از اندیشه وهابی گرفته است. بزرگ‌ترین خدمت وهابیت به «دولت اسلامی» مفاهیم «ولاء و البراء» (وفاداری به اسلام و نفی روش‌های غیراسلامی) و «توحید» است. براساس مفهوم «ولاء و البراء» برای یک مسلمان نفی زبانی اقدامات و اعمال غیراسلامی کافی نیست. مسلمانان واقعی باید اقدامات و اعمال غیراسلامی را با تمام وجود نفی کنند. ابن تیمیه که آبشخور فکری وهابیون است مورد استناد داعش نیز قرار دارد. به اعتقاد وهابی‌ها، اقدامات و باورهای صوفیه و شیعه از جمله تقدیس قبور امامان در تضاد با وحدانیت خدا و پرستش خدا است. بنابراین، اقدامات آنها شرک‌آمیز بوده و نبرد با آنها واجب است. سید قطب نیز از‌هادیان جریان وهابیت است به‌گونه‌ای که بر برخی اندیشه‌های داعش نیز تاثیرگذار بوده است.

مفاهیم قطبیستی [اشاره به پیروان سیدقطب] مانند «حکیمیه» و «جاهلیه» نحوه تعامل «دولت اسلامی» با جوامع مذهبی و قومی که در کنترل دارد را شکل می‌دهد. داعش معتقد است که مردمان محلی باید به اسلام راستین تغییر کیش دهند و اینکه مسلمانان می‌توانند بدون توسل به معیارهای سنتی مذهبی، یکدیگر را به ارتداد متهم کنند که شامل مجموعه‌ای از اقدامات امنیتی برای تضمین ارتداد فرد متهم می‌شود. این گروه همچنین به این ایده قطبیست‌ها باور دارد که مسلمانان از پیام واقعی اسلام از اساس دچار انحراف شده‌اند و اصلاح این انحراف مستلزم انقلابی رادیکال و اجباری است. همان طور که یک عضو داعش به نویسنده می‌گفت «اگر شما فکر می‌کنید که مردم پروژه اسلامی را [داوطلبانه] می‌پذیرند در اشتباه هستید. آنها ابتدا باید مجبور شوند. گروه‌های دیگر تصور می‌کنند که می‌توانند مردم را قانع و بر آنها پیروز شوند اما در اشتباهند. شما پروژه‌ای حاضر و آماده دارید. باید آن را مانند یک دندان کاشته شده در جامعه بگذارید و از حفظ و بقای آن اطمینان یابید.»

به گفته «حسام تمام»، محقق مصری، اخوان‌المسلمین از طریق - حداقل- دو کانال بر سلفی‌گری تاثیر گذاشت. اول، ایده‌های قطب بود که از سوی ایدئولوگ‌هایی مانند عبدالله عزام (رهبر فلسطینی‌تبار جهاد در افغانستان) نمایندگی می‌شد. دوم، محمد سرور که رهبر سابق سوری‌تبار اخوان‌المسلمین بود. نفوذ سرور جریانی را میان سلفی‌گری سعودی و جهادگرایی سلفی ایجاد کرد. این جریان را می‌توان در صفوف گروه‌های شورشی سوریه ردیابی کردکه تا سال 2015 «جبهه اسلامی» را در گروهی از روحانیون سرشناس که «شورای اسلامی سوریه» نامیده می‌شد و تا حدی «النصره» و زیرشاخه‌های القاعده در سوریه تشکیل دادند. به شکل روزافزونی، سلفی‌گری از «جنبش دعوه» به «ایدئولوژی سیاسی» تغییر یافته است. سرور در مصاحبه‌ای با روزنامه لندنی «القدس العربی» اعلام کرد که جریان مذکور «سلفی‌گری را از یک جهان‌بینی به جهان‌بینی دیگر تغییر داده» و «افسانه اولی‌الامر و تعهد به احترام به او را نابود کرده است.»

نفوذ سلفی‌گری بر اسلام سیاسی و بر عکس، به پیامدهای مختلفی منجر شد که پیروانش به آن تحت عنوان «سلفی‌گری فعال» نام داده‌اند. در عربستان سعودی و مصر، کسانی که فرمول‌بندی این ایده‌ها را پذیرفته‌اند برای جهاد به افغانستان رفتند؛ این اقدام به‌طور اخص شامل اسامه بن‌لادن هم می‌شد. تعداد کثیری از تروریست‌های مدرن به نفوذ ایده‌های اسلام‌گرایانه در کنار مطالعه‌شان از سلفی‌گری اشاره کردند که از جمله آنان می‌توان به پدر معنوی «دولت اسلامی» یعنی ابو محمد المقدیسی اشاره کرد. او یک ایدئولوگ اردنی - فلسطینی است که استاد ابومصعب الزرقاوی بود. الزرقاوی پایه‌گذار گروهی با عنوان «القاعده در عراق» بود که در سال 2004 شکل گرفت. المقدیسی هرگز بن‌لادن را ندید اما در اردوگاه‌های القاعده تدریس می‌کرد.

این طلایه‌دار سلفی‌گری فعال، مفاهیم سلفی را فقط به عاریت نگرفت بلکه آنها را توسعه نیز داد. محمد، برادر سیدقطب که اغلب به‌عنوان پدر «صحوه» شناخته می‌شود معیار چهارمی هم بر سه معیار ابن تیمیه افزود و آن را «توحید الحکیمیه» یا «وحدت حاکمیت خدا» نامید. این معیار چهارم مولفه‌ای مهم برای «صحوه» و به‌طور کلی، اندیشه سلفی- جهادی بود. روحانیون تندرو با استفاده از عبارت قرآنی «طاغوت» یک ایدئولوژی تمام‌عیار برای آن ساختند: «حاکمان جهان اسلام کافر شده‌اند و بر همین اساس، مسلمانی که برای این حاکم کار کند- از روحانی تا کارمندان ساده کشوری- می‌توانند هدفی مشروع باشند.» در مقاله «دیلی بیست» آمده که دموکراسی همچون مذهب و نهادهای دموکراتیک به مثابه «زیستگاه ارتداد» شناخته می‌شوند. داعش و القاعده همگرایی ایدئولوژیک دارند اما اولی همچنان به شدت بر ادبیاتی جهادی که مورد استفاده‌ القاعده است، اتکا دارد. «دولت اسلامی» فاقد منابع مذهبی - البته بر حسب واعظان متعهد- در داخل و خارج از قلمرو خود برای توسعه مکتب جهادی خویش است که بازتاب فرقه‌گرایی افراطی این گروه است. ترکیب همان ایده‌هایی که موجب شکل‌گیری نسل القاعده در دهه 90 شد، جنبش‌های اسلامی محافظه‌کارتری را خلق کرد که به لحاظ سیاسی فعال هستند بدون اینکه حامی جهادگرایی خشن، کشتار کورکورانه یا نسل‌کشی باشند. برای مثال، متفکران مذهبی مانند «حکیم المطیری» کویتی با اشاره به منابع سلفی خواستار ایده‌های مترقیانه سلفی مانند دموکراسی چندحزبی شدند. پیروان سرور بر دکترین سلفی توحید تاکید می‌کردند در حالی که مفهوم سلفی اطاعت از رهبران مسلمین را به شدت مورد انتقاد قرار دادند، هرچند آنها به مقام‌های سنتی سنی متعهد باقی ماندند.

مکاتبی که از تاثیر و تاثر متقابل سلفی‌گری و اسلام‌گرایی ظهور کرد جنبه‌های «اعتقادی» و «علمی» سلفی‌گری را با کنش‌گری سیاسی و مفاهیم انقلابی اخوان‌المسلمین ادغام کرد. برداشت قطب از «حکیمیه» و سایر ایده‌های اسلام‌گرایی مواد تشکیل‌دهنده‌ سیاسی و فعالی از فرمول بندی‌های جدید ترکیبی به دست داد در حالی‌که وهابی‌گری و سلفی‌گری سنتی، مبنایی فقهی و اعتقادی به دست داد. اگرچه درهم‌تنیدگی سلفی‌گری و اسلام سیاسی منجر به پیامدهای گسترده‌ای شده اما بسیاری از این پیامدها بازتاب ویژگی مهمی از سلفی‌گری هستند: گرایش دقیق به تعریف اینکه مسلمان کیست. این باعث می‌شود سلفی‌گری در تعریف، فرقه‌ای شناخته شود. با این حال، اسلام سیاسی پیروان خود را تحریک کرده و ایدئولوژی سیاسی‌ای به آنها می‌دهد که حامی حکومت مذهبی، اجرای اقدامات مذهبی و روش اسلامی زندگی است.