«عوامگرایی» چگونه به جان غرب افتاده است؟
قدرت پوپولیسم
دنیای اقتصاد: در هشتم نوامبر، میلیونها نفر رای خود را به صندوقهای رای ریختند تا نتیجه مهمترین انتخابات آمریکا را رقم بزنند. غول مستغلات ایالات متحده که زمانی ستاره تلویزیونی بود به شدت مورد استقبال عوام قرار گرفت، اما وی از سوی رهبران حزب جمهوریخواه طرد شده بود.
در ژوئن گذشته، مردم انگلستان نیز علیه حضور این کشور در اتحادیه اروپا شوریدند و بهطور ناگهانی رای به خروج از این اتحادیه دادند. حالا در نقاط دیگر اروپا این احتمال میرود پوپولیستها کنترل اکثریت پارلمان را به دست گیرند و سه کشور بیش از دیگر کشورها در معرض آسیب قرار دارند.
دنیای اقتصاد: در هشتم نوامبر، میلیونها نفر رای خود را به صندوقهای رای ریختند تا نتیجه مهمترین انتخابات آمریکا را رقم بزنند. غول مستغلات ایالات متحده که زمانی ستاره تلویزیونی بود به شدت مورد استقبال عوام قرار گرفت، اما وی از سوی رهبران حزب جمهوریخواه طرد شده بود.
در ژوئن گذشته، مردم انگلستان نیز علیه حضور این کشور در اتحادیه اروپا شوریدند و بهطور ناگهانی رای به خروج از این اتحادیه دادند. حالا در نقاط دیگر اروپا این احتمال میرود پوپولیستها کنترل اکثریت پارلمان را به دست گیرند و سه کشور بیش از دیگر کشورها در معرض آسیب قرار دارند. در این راستا برخی پیشبینی میکنند که احتمال هرج و مرج در دنیا وجود دارد.
فارن افرز پیشتر به تغییرات بسیار عظیم موجود که توسط نسلهای جوانتر خلق میشود، پرداخته است. این مجله حالا پس از انتخاب ترامپ و رشد پوپولیسم با دو کارشناس به نامهای «نادیا اوربیناتی» و «پانکاج میشرا» نویسنده «خشم جهانی» به گفتوگو نشسته است. همچنین در این مناظره رادیویی چندین میهمان هم حضور داشتند.
به نوشته فارن افررز، کارشناسان و محققان سعی میکنند تا شرحی بر این هرج و مرج، بینظمی و خشم داشته باشند تا بتوانند «لحظه سیاسی معاصر» را تعریف کنند. میشرا میگوید: بسیاری در آسیبشناسی ضد مدرنیسم به دنبال مقصر در خارج از جهان غرب هستند، آنها این پدیده را وارداتی، بهویژه از جهان اسلام میدانند. او تصریح میکند: سرطان امروزی واکنش به تغییرات اقتصادی و اجتماعی در دهههای اخیر است که نگاهی خوشبینانه به جهانی شدن در دوران پس از جنگ سرد دارد.
میشرا این واکنش را یک واکنش مدرن به مدرنیته میداند و بر این باور است که باید این رخدادها را اینگونه دید و ارزیابی کرد. وی گفت: «در پایان جنگ سرد ما وارد عصر تازهای از معرفتشناسی شدیم و به فکر دموکراسی افتادیم و به دنبال ایجاد دموکراسی و حفظ آن بودیم. بیایید به این شرایط اینگونه نگاه کنیم.» این در حالی است که ناظران فکر میکردند دموکراسی محقق شده است اما این امر را در نظر نمیگرفتند که دموکراسی هنوز در کش و قوس استقرار است.
میشرا بر این عقیده است که دموکراسی مسالهساز است و اساسا باید آن را یک ایدهآل مسالهساز نامید. دنیا از انقلاب فرانسه به این موضوع پی برد که دموکراسی به نتایج خونینی ختم شد. او گفت: لازم نیست بگوییم در قرن نوزدهم چند انقلاب به شکست منجرشدند. در عصر حاضر هم به دموکراسی بسیار ساده نگریسته شده است. عراق مثال خوبی است که میتواند مورد تحقیق قرار گیرد. با ماجراجویی و زور بازو قرار بود دموکراسی به این کشور هدیه شود. به گفته میشرا ایمان داشتن به این نگاه از دموکراسی به یک تراژدی ختم شد.
«الوالا» یکی دیگر از کارشناسان میگوید که خشم جهانی باید با در نظر گرفتن دو مولفه جهانی شدن اقتصاد و فرهنگ بررسی شود. این دو مولفه جزو عوامل تضعیفکننده اقتدار در تعریف سنتی آن است. میشرا اما میگوید پروژه عصر مدرن «فردگرایی» است. او میگوید نباید این امر را هرگز فراموش کرد. به ادعای او داستان، داستانِ آزادی فرد از سلسله مراتب اَشکال، سلسله مراتب اجتماعی و آزادی از اقتدار دینی است. او میگوید: فکر میکنم آنچه در قرن ۱۹ و ۲۰ اتفاق افتاد پیشرفت تدریجی فردگرایی در گستره دموکراسی بوده است.
الوالا، جهانیگرایی را مسبب تغییرات میداند. میشرا هم با تاکید بر گفتههای الوالا بر این باور است که با جهانیشدن همه وارد یک عصر تازه شدند، جایی که کشورهای جدا شده از اتحاد جماهیر شوروی هم قدرت خود را از دست دادند و قدرت به این طریق پراکنده میشود. میشرا تاکید میکند: در این شرایط سرمایهگذاریها به سمت نیروهای غیرشفاف سوق داده شد، نیروهای فاقد شخصیت و غیرشفاف. در ایالات متحده مردم افراد غیرشفاف را سیاستمداران میدانند، آنها سیاستمداران را برای این موضوع شماتت میکنند. در بریتانیا مردم اتحادیه اروپا را سرزنش میکنند، هرچند برخی از آنها منطقی است اما مردم میخواهند کنترل را از بروکسل بازپس گیرند. الوالا البته بر این نکته هم تاکید میکند برخی از این چالشها در دنیای غرب خودساخته است. برای مثال در مورد رشد پوپولیسم در اروپا نمیتوان جای دیگری را مقصر قلمداد کرد. سیمون انگلر، استاد دانشگاه جورجیا با تاکید بر گفته الوالا، از نوشته دیگر مهمان برنامه، «کاس مودی» تمجید و تصریح کرد: شما یک مقاله خیلی خوب در مورد رشد پوپولیسم در اروپا نوشته بودید و بحق هم گفتید ریشههای پوپولیسم عمیقتر از تحلیلهای موجود است».
همگان تقریبا براین نکته تاکید دارند رشد پوپولیسم در دنیای غرب سریع است و باید ریشههای آن شناسایی شود. «کاس مودی» در این زمینه میگوید: ریشهها به پیش از رشد پوپولیسم باز میگردد و باید آن را در تغییر جامعه اروپایی، سکولاریزاسیون و همچنین تضعیف جایگاه کارگر و رشد جوامع چند فرهنگی دانست. رشد جوامع با چند فرهنگ در واقع به نیت یکپارچگی اروپا صورت گرفت. به اعتقاد مودی، تقلیل رشد پوپولیسم به فاکتورهای مهاجرت و اقتصاد، تحلیل درستی درخصوص این مساله ارائه نمیدهد. انگلر نیز با نقل قول از مقاله «کاس مودی» میگوید: رشد پوپولیسم واکنش دموکراتیک غیرلیبرال به دهها سال سیاستهای غیردموکراتیک لیبرال است.
«کاس مودی» در تشریح این بخش از مطلب خود که مورد توجه انگلر قرار گرفته است میگوید: هسته پوپولیسم، در واقع در یک دموکراسی غیرلیبرال است. آنها بر این باورند که مردم باید به رهبرانشان رای بدهند و اینگونه میخواهند به «اکثریتگرایی» روی آورند و در این میان از پلورالیسم و حقوق اقلیت غافل میشوند. موردی که در حال حاضر مشاهده میشود بنا به گفته مودی، مردم به دهها سال لیبرالیسم غیردموکراتیک شوریدهاند و اقتصاد تنها بخشی از آن است.
«کاس مودی» با نقد برخی از سیاستمداران اروپایی که نظارهگر اعمال سیاستهای بروکسل میشوند، میگوید: سیاستمداران میگویند که این قانون خوب نیست اما به راستی ما نمیتوانیم کاری درباره آن انجام دهیم، برای اینکه ما بخشی از اتحادیه اروپا هستیم و ما اجازه نداریم علیه آن اقدامی انجام دهیم، زیرا آن یک قانون است، اما پوپولیسم خواهد گفت: آنها (سیاستمداران) باید متوجه شوند، باید بدانند که حق دارند آن را عوض کنند، حالا که دموکراسی این را میگوید ما هم از خود دموکراسی استفاده میکنیم و کاری که پوپولیستها میکنند، دوباره سیاسی کردن مسائل است. البته نادیا اوربیناتی نگاه متفاوتی به پوپولیسم دارد و پوپولیسم را واکنش به پلورالیسم میداند. اوربیناتی میگوید: مردم در تلاش هستند تا اتحاد خود را حفظ کنند، حتی برخی اوقات به همگنی میاندیشند و از اینرو علیه پلورالیسم میشورند. وقتی پلورالیسم عقاید، ایدئولوژیها، احزابگرایی و گاهی اوقات دیدگاههای متغایر و گوناگونی را تحمیل میکند، این به اتحاد آسیب وارد میکند. پوپولیسم سعی میکند از این اوضاع به سود خود بهره ببرد و با نقد پلورالیسم، «یگانگی و اتحاد» را منفعت همگانی اعلام کند.
این در حالی است که الوالا تاکید میکند باید بین شعار دادن و سیاست تمایز قائل شد. اوربیناتی با تایید این مطلب میگوید: باید بین پوپولیسم به مثابه شعار و لفاظی و ایدئولوژی که مردم به آن باور دارند تمایز قائل شد. این تمایزی است که اوربیانتی به آن به شدت عقیده دارد. با این همه، وی بر این باور است تمامی احزاب زمانی که به موسم انتخابات نزدیک میشوند رو به شعارهای پوپولیستی میآورند تا در رقابت کم نیاورند. این شامل حال همه احزاب میشود و این را باید شرایط یکسان برای همه احزاب در نظر گرفت. این در حالی است که اوربیناتی معتقد است که احزاب در اروپا باید فقط یک کار انجام دهند و آن هم کارهای حزبی خودشان است. او میگوید: حزبگرایی و پلورالیسم روی زیبای دموکراسی است، اما پلورالیسم در این نقطه متعادل نشده است. احزاب نباید به آن نمک و فلفل اضافه کنند، باید بگذارند پلورالیسم آنگونه که هست باقی بماند.
ارسال نظر