بخش سی و ششم
بازگشت به خاورمیانه - ۱۸ آبان ۹۵
جیمز اف. جفری/ دیپلمات آمریکایی
مایکل آیزنشتات/ محقق نظامی
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که آمریکا در برقراری امنیت در منطقه با مشکلاتی مواجه است. خطاهای آمریکا در عراق، لیبی و اکنون سوریه تبعات سیستماتیکی در کل منطقه داشته و موجب تغییرات شگرفی در سیاست و نزاعهایی شده که مدیریت آنها بسیار دشوار بوده است. آمریکا از ترس فرو رفتن در باتلاق خاورمیانه انفعال پیشه کرد. عقبنشینی آمریکا در سال ۲۰۱۱ و عدم مشارکت بعدیاش - لااقل تا ژوئن ۲۰۱۴- مولفه ثباتبخش را حذف کرد و آنان که مشتاق هرج و مرج بودند را جسورتر کرد.
جیمز اف. جفری/ دیپلمات آمریکایی
مایکل آیزنشتات/ محقق نظامی
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که آمریکا در برقراری امنیت در منطقه با مشکلاتی مواجه است. خطاهای آمریکا در عراق، لیبی و اکنون سوریه تبعات سیستماتیکی در کل منطقه داشته و موجب تغییرات شگرفی در سیاست و نزاعهایی شده که مدیریت آنها بسیار دشوار بوده است. آمریکا از ترس فرو رفتن در باتلاق خاورمیانه انفعال پیشه کرد. عقبنشینی آمریکا در سال ۲۰۱۱ و عدم مشارکت بعدیاش - لااقل تا ژوئن ۲۰۱۴- مولفه ثباتبخش را حذف کرد و آنان که مشتاق هرج و مرج بودند را جسورتر کرد. تاریخ اخیر نشان میدهد که آنچه در خاورمیانه رخ میدهد در خاورمیانه نمیماند. تحولات آنجا تاثیراتی گسترده و ماندگار برای ثبات اروپا، آفریقا، آسیا و امنیت آمریکا دارد. نفت خاورمیانه همچنان برای اقتصاد جهانی مهم است.
«توازن در آن سوی دریاها» نیز راهحل نیست (یعنی اتکا به متحدان محلی برای حفظ صلح و مداخله آمریکا آن هم فقط زمانی که کاملا ضروری باشد). توازن در آن سوی دریاها در مناطقی کارآیی دارد که متشکل از دولتهای قدرتمندی است که میتوانند یکدیگر را متوازن ساخته و «متوازن شوند». مشخصه خاورمیانه امروز همانا تکثیر دولتهای ناکام و در حال ناکامی و تکثیر بازیگران دولتی و غیردولتی است که در درگیریهای تروریستی، نیابتی و درگیریهای متعارف سطح پایین مشارکت میکنند؛ انواعی از درگیری که جلوگیری از آنها با استراتژیهای توازن ساز بسیار مشکل است. افزون بر این، متحدان و شرکای منطقهای آمریکا به لحاظ نظامی آنقدر ضعیف هستند که نمیتوانند نقشی فعالانه که مد نظر طرفداران «توازن در آن سوی دریاها» است بر عهده گیرند. در نهایت، تجربه نشان داده است که بدون رهبری مقتدرانه آمریکا، متحدان منطقهای اغلب به شیوهای دست به عمل میزنند که ثبات منطقهای و منافع آمریکا را تضعیف میکنند. اگرچه آمریکا نیازمند یافتن روشی بهتر برای مشارکت نظامی در منطقه است اما توازن مذکور پاسخ آن نیست. چالش، همانا شکل دادن به رویکرد «رد پای خفیف» برای خاورمیانهای است که برای تحرک و اقدام علیه گروههایی مانند داعش و القاعده، بازداشتن دشمنان، کنار هم نشاندن متحدان و دشمنان و تقویت یا پشتیبانی از دیپلماسی به قدر کافی قوی است اما بدون سرمایهگذاری گسترده مالی و جانی آمریکایی ها. برای انجام این کار، آمریکا گاه نیاز خواهد داشت تا «رهبری در خط مقدم را در دست بگیرد» و چکمهها زمین را لمس کنند، هرچند نه به تعداد زیاد که موجب بیثباتی و واکنش منفی ضد آمریکایی شده و باعث شود شرکا حاشیهنشین شوند و از حاشیه نظارهگر امور باشند. وقتی منافع حیاتی آمریکا در خطر نباشد «رهبری از پشت پرده» شاید گزینهای قابل دوام باشد. اما زمان در کنار یا به نفع آمریکا نیست: هر چه ریشهکن کردن گروههایی مانند داعش بیشتر طول بکشد، این گروهها هم بیشتر میتوانند نسل جدید جهادیون در مناطق تحت کنترل خود را شست و شوی مغزی دهند. به همین ترتیب، طولانی شدن جنگ داخلی در سوریه فرصتهای عضوگیری جدیدی برای گروههایی مانند داعش و النصره فراهم خواهد کرد.
راه رو به جلو
هیچ فناوری یا نوشدارویی برای چالشهای سیاسی و استراتژیکی که آمریکا را در خاورمیانه به چالش میکشد وجود ندارد. در عوض، بهبود توانمندی استراتژیک ایالاتمتحده تغییراتی را در این مساله میطلبد که چگونه آمریکا میاندیشد، چگونه دولت آمریکا سازمانده میشود و چگونه ارتش آمریکا در منطقه دست به عمل میزند. این، چند چیز را میطلبد:۱- درک عمیقتر از محیط عملیاتی ، ۲- اصلاحات نهادی به منظور بهبود عملکرد استراتژیک، ۳- بازاندیشی رویکردهایش در قبال وظایف حساس امنیت ملی از جمله مبارزه با تروریسم، بازدارندگی، اجبار و اطمینان، کمک نیروهای امنیتی، عملیات اطلاعاتی و عملیات پنهانی.
ارسال نظر