بخش سیویکم
بازگشت به خاورمیانه - ۱۲ آبان ۹۵
جیمز اف. جفری/ دیپلمات آمریکایی
مایکل آیزنشتات/ محقق نظامی
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل به تلاشهای آمریکا در ارائه کمکهای نظامی به عراق اشاره شد. «کمک به نیروهای امنیتی عراق» (SFA) در سال ۲۰۰۳ و به دنبال انحلال ارتش عراق شروع شد. هدف نهایی این برنامه بازسازی نیروهای امنیتی عراق (ISF) در راستای برنامهریزی برای خروج آمریکا از عراق بود. به این صورت که آمریکا با کمک به بازسازی ارتش عراق، مسوولیت امنیت را به این کشور واگذار میکرد.
تلاشهای آمریکا برای بازسازی ISF بهطور مداوم با شورشها به تعویق افتاد.
جیمز اف. جفری/ دیپلمات آمریکایی
مایکل آیزنشتات/ محقق نظامی
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل به تلاشهای آمریکا در ارائه کمکهای نظامی به عراق اشاره شد. «کمک به نیروهای امنیتی عراق» (SFA) در سال ۲۰۰۳ و به دنبال انحلال ارتش عراق شروع شد. هدف نهایی این برنامه بازسازی نیروهای امنیتی عراق (ISF) در راستای برنامهریزی برای خروج آمریکا از عراق بود. به این صورت که آمریکا با کمک به بازسازی ارتش عراق، مسوولیت امنیت را به این کشور واگذار میکرد.
تلاشهای آمریکا برای بازسازی ISF بهطور مداوم با شورشها به تعویق افتاد. سقوط موصل در ژوئن ۲۰۱۴ فصل دیگری در تلاشهای SFA در عراق گشود. «صندوق آموزش و تجهیز» عراق (ITEF) در نوامبر ۲۰۱۴ و با مجوز کنگره ۶/ ۱ میلیون دلار برای بازسازی ظرفیتهای ISF برای انجام عملیاتهای تهاجمی برای بازپسگیری سرزمینهای تحت کنترل داعش تخصیص داد. بخش قبل و این بخش به فراز و فرودها و ناکامیها و موفقیتهای آمریکا در مورد برنامه SFA میپردازد.
اگر دولت عراق به رویکرد «بازی با حاصل جمع صفر» یا «یک نفر برنده، بقیه بازنده» - به جای رویکرد تاکید بر شمولیت و آشتی - ادامه دهد تنها به تشدید یا از سرگیری مخالفت اهل سنت موفق خواهد شد. رهبری غیرنظامی شجاعانه برای اصلاح فرهنگ سیاسی عراق مورد نیاز است. بیشتر درسهایی که آمریکا از تلاشها در مورد SFA در عراق آموخت بر اصول SFA یا جنبههای بوروکراتیک و عملگرایانهاش متمرکز بود: اهمیت ایجاد رابطه، رصد و نقش مدلسازی، ضرورت وجود گروهی از مشاوران که وقف انجام برنامههای SFA باشند و مشکلات مربوط به موجودی تجهیزات و مدیریت برنامهها. «تی.ای.لورنس»، در خاطرات تقریبا خودنوشت خویش از شورش اعراب در سالهای ۱۹۱۶ تا ۱۹۱۸، توجه زیادی به بسیاری از این مسائل معطوف شد و بینشی دقیق از انگیزه مبارزان بدوی، چالشهای ناشی از رقابت قبایل بدوی، ماهیت رهبری در جامعه بدوی و تفاوت میان مبارزان عرب بادیهنشین و مبارزانی که سابقه شهری داشتند، بهدست داد. شاید قابل درک باشد که نیروهای نظامی آمریکا - محصول سیستمی که در آن با آحاد افراد همچون دندانی قابل تعویض رفتار میشود- رویکردی مناسب برای آموزش پرسنل و واحدهای عراقی اتخاذ نکردند. معنای تلویحی درسهای آموخته شده این است که سربازان عراقی باید مثل آمریکاییها شوند. تلاشها برای ایجاد ارتشهای عربی که همچون آمریکاییها بجنگند بهطور کلی موفقیتآمیز نبوده، زیرا ارتشهای عربی را واخواهد داشت تا به شیوههایی دست به عمل بزنند که کاملا برخلاف عادات و هنجارهای ریشهدار فرهنگی است. ارتشهای متعارف عرب اغلب در مانورهای جنگی شکست خوردهاند زیرا «رهبران تاکتیکی» انعطاف ناپذیر بودند، ابتکاری به خرج ندادند و مشتاق نبودند تا اخبار را گزارش دهند. این گرایشها ریشه در فرهنگ عربی دارد: احترام به هنجارها و اقتدار گروهی؛ تکیه به یادگیری طوطی وار و «راهحلهای مدرسهای» به جای مهارتهای استدلالی- انتقادی و دغدغه حفظ ظاهر که اغلب منجر به سرکوب حقایق ناخوشایند شده است.
بنابراین، ارتش آمریکا نباید ارتشهای عربی را براساس تصویر خود شکل دهد یعنی آنها را به نیرویی با سپاه افسری توانمند/ NCO تبدیل کند که قادر به انجام کار در میدان جنگ با حداقل راهنمایی و بهطور فیالبداهه باشد، چنانکه در پاسخ به تحولات میدان جنگ لازم است. فرهنگ محلی عموما برای چنین فعالیتهایی مساعد نیست. تلاشهای SFA آمریکا در عراق و جاهای دیگر در منطقه احتمالا در صورتی جواب خواهد داد که ریشه در رویکردهای مناسب فرهنگی برای تیمسازی، رهبری و عملیات نظامی داشته باشد. آمریکا باید از ارتشهای موفق عربی - مصر در جنگ ۱۹۷۳ با اسرائیل، عراق در مراحلی از دوران معاصر و حتی در نبرد با داعش- درسهایی بیاموزد که راهحلهایی برای کاستیهای مداوم به نمایش درآمده از سوی ارتشهای متعارف عربی بهدست دادند و مفاهیم و اقدامات خارجی برای نیازهای خاص شان را اقتباس کردند. مصر و عراق به راهحلهای مشابهی برای این چالشهای فرهنگی رسیدند. آنها عملیاتهای منفرد برنامهریزی شده را انجام دادند. همچنین تمرینات جامعی برای مدل جدیدی از اهداف طراحی کردند. هر سرباز یک وظیفه داشت که یاد گرفته بود طوطیوار و چشم بسته انجام دهد. علاوه بر برنامهریزی دقیق و برنامه نویسی گسترده، هر دو ارتش بر آتش عظیم توپخانه و برتری عددی گسترده در مرحله تصمیم برای غالب شدن بر میدان جنگ اتکا داشتند. این ملاحظه باید مدنظر برنامههای ُّSFA آمریکا قرار بگیرد تا بتواند به نبرد با داعش بپردازد. این مستلزم تمرینات جامعی است به این صورت:
* حمله به سنگرها و مناطق محافظت شده به دنبال تثبیت سریع مواضع بهدست آمده برای آمادهسازی برای ضدحمله به داعش.
* پاکسازی ادوات انفجاری و مهارتهای خنثیسازی بمبهای دستساز.
* آتش پشتیبان در امتداد مسیرهای احتمالی که داعش از آنجا دست به ضدحمله میزند.
* تعهد به ایجاد ذخایر سیار برای شکستن ضدحمله داعش و جلوگیری از سنگربندیهای داعش.
با این وجود، واشنگتن نباید احتمال ایجاد تعداد معدودی از واحدهای بسیار توانمند که همچون آمریکایی میجنگند را نادیده بگیرد. واحدهای ISOF عراق - همچون دیگر واحدهای نخبه عرب- از توانایی انجام این کار برخوردارند، مانند نیروهای ویژه اردن، امارات و خلبانان اف ۱۶ اماراتی. اما دستیابی به چنین استانداردهایی برای اکثریت واحدها در بسیاری از ارتشهای عربی ممکن نیست.
ارزیابی
این سه موردی که در این بخش بررسی شدند - PSAF، اپوزیسیون سوری و نیروهای امنیتی عراق- نشان میدهند که سیاست اغلب نقش مهمی در تعیین نتیجه «آموزش و تجهیز» و ماموریت SFA دارد. تلاشهای کمکی نظامی اغلب باید با تلاشهای موازی دیپلماتیک برای شکل دادن به محیط سیاسی و اطمینان از اینکه شرایط برای موفقیت آماده است - به ویژه در جوامع به شدت از هم گسیختهای مانند عراق- و جلوگیری از سیاسی شدن نیروهای نظامی و امنیتی همراه شود. حتی تلاشهای بسیار پرهزینه و گرانبهای SFA هم احتمالا بدون رویکردهای مناسب فرهنگی و عملیاتی موفق نخواهد شد، هرچند باید در مورد این مساله بیشتر تامل کرد. تا زمانی که دولتهای دریافتکننده این کمکها یک فرهنگ سیاسی جامع، فراگیر و آشتی جویانه ایجاد نکنند، عملیاتهای ضدشورش مستعد این هستند بهگونهای شروع شوند که باعث تداوم همان مشکلی شوند که به دنبال حلوفصل آن بودند.
ارسال نظر