بازگشت به خاورمیانه - ۵ آبان ۹۵

جیمز اف. جفری/ دیپلمات آمریکایی

مایکل آیزنشتات/ محقق نظامی

ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش قبل به عملیات توفان صحرا علیه عراق اشاره شد. در سال ۱۹۹۰ هیچ مقام ارشدی در دولت آمریکا تصور نمی‌کرد که عراق این بحران را با لشکرکشی به کویت حل‌وفصل کند. واشنگتن که در آن زمان در تحولات اروپا مانند وحدت دو آلمان درگیر بود، از طریق سفیر «آپریل گلاسپی» به بغداد گفت که هیچ نظری در مورد مناقشه میان دو کشور همسایه ندارد. این سخن موجب شد صدام حسین به این نتیجه برسد که اگر به کویت حمله کند، ایالات‌متحده در برابر عمل انجام شده قرار خواهد گرفت. در همین راستا، آمریکا سیاستی چندمرحله‌ای را برای «مهار» صدام حسین به‌کار گرفت که محصول این سیاست حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ و سرنگونی صدام بود. صدام کاملا در زمینی بازی می‌کرد که آمریکایی‌ها برایش تدارک دیده بودند. در این بخش به انفعال آمریکا هنگام بحث استفاده از سلاح شیمیایی در سوریه اشاره می‌شود.

هدف قرار دادن زیرساخت‌های تسلیحات کشتار جمعی (دسامبر 1998/ عملیات روباه صحرا): در پاسخ به تعلیق دوباره بازرسی‌های تسلیحاتی، نیروهای ائتلاف در نیمه دسامبر ۱۹۹۸ به مدت چهار شب اهدافی مرتبط با تسلیحات کشتار جمعی عراق را بمباران کردند: یعنی زیرساخت‌های موشکی و جنگنده‌هایی که برای حمل تسلیحات بیولوژیک، مراکز فرماندهی و کنترل، گارد ملی و پادگان‌های گارد ویژه ریاست‌جمهوری و پالایشگاه‌های عراق و تمام آنچه به این کشور کمک می‌کرد تا تحریم‌ها صنایع نفتی‌اش را به خاک سیاه بنشاند. حمله به واحدهای پرتورین [تشبیهی است به گارد ویژه امپراتوران روم باستان. نیروی پرتورین به دستور کنستانتین یکم در سده چهارم میلادی منحل‌ شد] رژیم باعث تضعیف آن شده و جرقه ناآرامی شیعیان در مناطق عمدتا جنوبی شیعه نشین را مشتعل کرد. صدام پاسخی قاطع داد و پس از آن به‌طور روزمره مناطق پرواز ممنوع را به چالش کشید. نیروهای ائتلاف هم به نوبه خود قواعد مداخله بیشتری برای خود قائل شدند که به آنها اجازه می‌داد دفاع هوایی عراق را از کار بیندازند؛ هرچند این قواعد بار دیگر در نیمه سال ۲۰۰۲ و طی روزهای منتهی به حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ سفت و سخت‌تر شد.

به‌طور کلی، مهار عراق یک موفقیت مشروط بود. صدام در «جعبه» محصور شد و نتوانست همسایگانش را تهدید کند. هرچند این سیاست با هزینه سیاسی، اقتصادی و نظامی بالایی انجام گرفت اما تاثیرات نامطلوبی بر تقویت رژیم و دست اندازی‌اش بر قدرت بر جا گذاشت. فرض واشنگتن از «تعهد بی‌انتها» برای مهار صدام حسین، زمینه را برای حمله بعدی به عراق آماده کرد. تلاش‌ها در دهه ۹۰ برای مهار عراق، بازدارندگی و اجبار را در سطوح تاکتیکی، استراتژیک و سیاسی ادغام و درس‌هایی به‌دنبال آورد: اینکه به‌طور کلی اجبار پیچیده‌تر از بازدارندگی است؛ اینکه حفظ و پایداری دیپلماسی قهرآمیز طی زمان دشوار است (به‌ویژه وقتی یک ائتلاف بین‌المللی آن را به‌کار می‌گیرد)؛ و اینکه هزینه‌های جمعی دیپلماسی قهری ممکن است در نهایت حمایت داخلی و بین‌المللی برای این سیاست را با فرسایش مواجه کند.

از این‌رو، در حالی که در سال ۱۹۹۱ شورای امنیت سازمان ملل بر سر تحریم‌ها و بازرسی‌های تسلیحاتی از عراق متحد شد، در اواخر دهه ۹۰ با شکاف گسترده بر سر تحریم‌ها دست به گریبان شد که حالتی فرسایشی یافته بود و در عین حال آمریکا از اجرای رژیم بازرسی‌های تسلیحاتی خسته و فرسوده شده بود. افزون بر این، مهار یک واکنش ضدآمریکایی در منطقه به وجود آورده بود و به ظهور القاعده کمک کرد. عراق هم هرگز مقاومت خود در برابر بازرسی‌های تسلیحاتی و مناطق پرواز ممنوع را متوقف نکرد زیرا آن را توهین و نقض حاکمیت ملی خود می‌دانست. عراق درصدد بود تا عزم آمریکا را با چالش‌های دائمی و اقدامات متمردانه زیر سوال ببرد. ایالات‌متحده تمایل داشت با حملاتی محدود علیه منبع آن تحریکات (مانند سایت‌های دفاع هوایی که جنگنده‌های ائتلاف را تهدید می‌کرد) پاسخی قابل پیش‌بینی بدهد. این به صدام اجازه داد تا خطر را مدیریت، هزینه استقبال از خطر را محدود و سیاست تمرد عراق را همچنان حفظ کند. معلوم نبود آیا یک رویکرد تهاجمی‌تر موثر است یا نه، زیرا صدام حجم زیادی از سخت افزارهای نظامی برای فرو ریختن داشت و به شدت هم برای مقاومت انگیزه داشت زیرا معتقد بود برای بقا و زندگی‌اش می‌جنگد و نمی‌تواند ضعیف جلوه کند. در هر حال، هشدارهای کشور میزبان برای قواعد تعامل و محدودیت‌های سیاسی آمریکا مانع هدف قرار دادن تهاجمی‌تر نامتقارن شد.

مهار عراق در دهه ۹۰ نشان داد در حالی که بازدارندگی و اجبار دشمنان مصمم به دلیل تقارن در منافع می‌تواند به چالش کشیده شود اما انگیزه‌ها، تحمل خطر و اهداف سیاسی مهم می‌تواند محقق شود. عراق «به لحاظ کارکردی» و به دلیل تحریم و بازرسی‌ها خلع سلاح شده بود هرچند این دستاورد هزینه بالایی داشت. در حالی که بازدارندگی عمومی یک دشمن با انگیزه دشوار بود اما آمریکا در جلوگیری از مجموعه‌ای از فعالیت‌های خاص یا «دوره‌های خاص عمل» - مانند حمله دیگر به کویت- موفق شد و نشان داد بازدارندگی فوری ممکن است. در نهایت، اگر آمریکا یک قابلیت معتبر و مخفی عملی داشت می‌توانست از تضادهایی که به واسطه سیاست مهار ایجاد شده بگریزد و بدون حمله به عراق به دستاورد تغییر رژیم دست یابد.

مورد مطالعاتی 3: خطوط قرمز کمرنگ

وقتی در اوایل سال ۲۰۱۲ موج جنگ داخلی در سوریه علیه اسد شد، واشنگتن به شدت دچار نگرانی شد که زرادخانه تسلیحات شیمیایی (CW) این کشور ممکن است به‌دست تروریست‌ها بیفتد یا از سوی رژیم علیه مبارزان اپوزیسیون و حامیانشان به‌کار گرفته شود. در جولای ۲۰۱۲، یکی از سخنگویان دولت سوریه برای اولین بار اذعان کرد که رژیم دارای زرادخانه تسلیحات شیمیایی است. این اظهارات به‌عنوان هشداری تلقی شد که رژیم در حال آماده شدن برای استفاده از این تسلیحات است. در پاسخ، هشدارهایی از سوی مقام‌های ارشد آمریکا از طریق ایران و روسیه به همتایان سوری‌شان منتقل شد. پرزیدنت اوباما هم به همتای سوری خود در اوت ۲۰۱۲ آشکارا هشدار داد که «خط قرمز برای ما مشاهده سلاح‌های شیمیایی، جابه‌جایی آنها یا استفاده از آنها است. استفاده از این تسلیحات محاسبات و ارزیابی‌های مرا تغییر خواهد داد.» در بیانیه‌ها و مواضع بعدی، اوباما اعلام کرد که استفاده از تسلیحات شیمیایی «کاملا غیرقابل پذیرش است» و «تبعاتی» خواهد داشت هرچند او به‌طور مشخص ذکر نکرد این تبعات چه خواهد بود.