بخش چهاردهم
بازگشت به خاورمیانه - ۱۸ مهر ۹۵
جیمز اف. جفری/ دیپلمات آمریکایی
مایکل آیزنشتات/ محقق نظامی
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل عملیاتهای نظامی آمریکا مورد تحلیل قرار گرفت. در این تحلیل، عملیاتهای نظامی (اعم از هوایی و زمینی) در نقاط مختلف منطقه مورد بررسی قرار گرفت. نویسندگان در بخش دیگر اشاره کردند که فقط سه مورد از این عملیاتها موفقیتآمیز نبود: برنامه «آموزش و تجهیز» در عراق پس از ۲۰۱۱، مبارزه علیه داعش (که نتایج آن هنوز مبهم است) و برنامه «آموزش و تجهیز» شورشیان سوری. در این بخش به تروریسم و شکستهای استراتژیک آمریکا در خاورمیانه اشاره میشود.
جیمز اف. جفری/ دیپلمات آمریکایی
مایکل آیزنشتات/ محقق نظامی
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل عملیاتهای نظامی آمریکا مورد تحلیل قرار گرفت. در این تحلیل، عملیاتهای نظامی (اعم از هوایی و زمینی) در نقاط مختلف منطقه مورد بررسی قرار گرفت. نویسندگان در بخش دیگر اشاره کردند که فقط سه مورد از این عملیاتها موفقیتآمیز نبود: برنامه «آموزش و تجهیز» در عراق پس از ۲۰۱۱، مبارزه علیه داعش (که نتایج آن هنوز مبهم است) و برنامه «آموزش و تجهیز» شورشیان سوری. در این بخش به تروریسم و شکستهای استراتژیک آمریکا در خاورمیانه اشاره میشود.
برنامه توسعه سلاحهای کشتار جمعی صدام با اقدام نظامی و تحریم بینالمللی و اقدام دیپلماتیک در بازهای ۲۰ ساله مهار شد. در نهایت، لیبی تمام برنامههای هستهایاش را پس از سال ۲۰۰۳ تعطیل کرد.
* تروریسم بهعنوان یک تهدید جهانی و حتی منطقهای تا حد زیادی در سال ۲۰۱۱ نابود شد اما در فاصله ظهور داعش و از سرگیری فعالیت عناصری از القاعده به دنبال آشفتگیهای پس از بهار عربی بار دیگر بازگشت. ایالاتمتحده و شرکای منطقهای که اغلب از سوی جامعه بینالمللی مورد حمایت قرار میگیرند، از منطقه در برابر تلاشهای مکرر ابتدا از سوی شوروی و سپس از سوی این یا آن نیروی منطقهای برای تسلط بر خاورمیانه محافظت کردهاند. تلاشهای مهم موفقیتآمیز عبارتند از: تلاشهای ابتدایی طبق دکترین ترومن برای تضمین دادن به منطقه، نجات اسرائیل و بازدارندگی شوروی در جنگ یوم کیپور، شکست شوروی در افغانستان، حمایت از عراق در برابر ایران، آزادی کویت، مهار صدام، سقوط رژیمهای مخالف غرب در افغانستان و عراق، بیاعتباری توانایی القاعده برای آغاز حملات استراتژیک و مهار «دولت اسلامی» .
ایالاتمتحده و شرکایش بهطور پیوسته تضمین امنیتی برای ثبات کل منطقه و آینده سیستم دولت- ملتسازی شان که به شدت تحت فشار است دادهاند. امروزه، ایالاتمتحده میتواند بیشتر دولتهای منطقه را در قالب متحد (ترکیه)، شرکای ویژه (اسرائیل) یا شرکا (پاکستان، افغانستان، عراق، ۶ کشور حاشیه خلیجفارس، اردن، مصر و مراکش) تقسیمبندی کند. همه این دولتها دریافتکنندگان تجهیزات نظامی آمریکایی هستند و در برخی موارد، کمکهای اقتصادی و مالی، تضمینهای امنیتی دوفاکتو یا دو ژوره دریافت میکنند، برنامهریزی یا آموزش نظامی مشترک با نیروهای آمریکایی یا پایگاههای آمریکایی در ۱۲ دولت برگزار میکنند و به آنها در عربستان«دسترسی» دارند. دو دولت دیگر، الجزایر و لبنان، تا حدودی با آمریکا در مسائل مختلف امنیتی هماهنگ هستند. مجموعهای از دولتهای آفریقایی جنوب مدیترانه عربی، معمولا از طریق فرانسه یا دولتهای آفریقایی دیگر، حمایت نظامی مستقیم یا غیرمستقیم از آمریکا دریافت میکنند. تنها دو دولت در منطقه دشمن هستند: سوریه و ایران؛ در حالی که سه دولت دیگر بهعنوان مناطق فاقد حکمرانی به هرج و مرج در غلتیدهاند: سومالی، یمن و لیبی در کنار بخشهایی از لبنان، مصر، پاکستان، افغانستان و بخشهایی از عراق نیز اکنون یا در کنترل سازمانهای تروریستی یا در کنترل دولت است.
شکستهای استراتژیک
در بالاترین سطح استراتژیک، مشارکت آمریکا از سال ۱۹۴۵ به این سو، نتوانسته بهعنوان عنصر قدرتمندتر، لیبرالتر، موفقتر و سیاسیتر در یک نظام ادغام شده جهانی ویلسونی کارآمدی موثر منطقهای داشته باشد؛ نظام ادغام شده جهانی ویلسونی هدف اصلی سیاست خارجی آمریکا بوده است.
این با تجربه آمریکا در جاهای دیگر از اروپای غربی تا آسیای شرقی و در نهایت در آسیای جنوب شرقی (با وجود ویتنام)، آمریکای مرکزی و کارائیب، اروپای شرقی و بالکان طی ۷ سال گذشته در تضاد بوده است. مقاومت اساسی منطقه در برابر نفوذ خارجی زمانی آشکار شد - پس از چند دهه مشارکت موفقیتآمیز در آنجا (۲۰۰۱- ۱۹۸۷)، با شکست مکرر عملیاتهای تهاجمی و مصالحه با جبهه عرب/ اسرائیلی- که منطقه و بیشتر جهان با حملات شبکه تروریستی القاعده متحمل خسارت شد. تقریبا بهطور همزمان، برنامه توسعه سازمان ملل در سال ۲۰۰۲ مطالعهای نگرانکننده در مورد وضعیت اجتماعی، فکری و فرهنگی جهان عرب منتشر کرد که - در میان مسائل دیگر- شامل مسائل زیر است: «شکاف اساسی میان کشورهای عربی و سایر مناطق در مورد حکومت مشارکتی وجود دارد. در نتیجه، بیش از نیمی از زنان عرب بیسواد هستند. نرخ مرگ و میر مادران در منطقه دو برابر از آمریکای لاتین و کارائیب و چهار برابر آسیای شرقی است. منطقه عربی پایینترین سطح دسترسی به ICT (اطلاعات و تکنولوژی ارتباطی) را در تمام مناطق جهان دارد، حتی پایینتر از آفریقای صحرا.»
منطق نهایی سیاست خارجی آمریکا در قرن گذشته مبارزه با این فجایع انسانی اساسی به دلایل اخلاقی و نیز به این دلیل بوده که این فجایع موجب زاده شدن خشونت و هرج و مرج میشود. ایالاتمتحده برای چند دهه در درون منطقه به دلیل ممانعت از تجاوزات کلاسیک موفق بوده است، اما در تعامل با خشونت و بیثباتی به وجود آمده در دولتهای منطقه به خاطر مردمانشان (و بعضا به دلیل رویکردهای افراطی مذهبیشان) چندان موفق نبوده است. افزون بر این، با وجود موفقیتهای ترکیبی در برابر القاعده و داعش و تلاشهای گسترده از سوی آمریکا، دولتهای منطقهای و سایرین در نظام بینالمللی برای فعالیت در برابر ایدئولوژیهای افراطی خشن، احساسات مردمی در حمایت از گروههای تندروی سُنی در تمام منطقه نگرانکننده است، هرچند فقط اقلیت کوچکی مدافع داعش هستند.
این شکست نهایی سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک در سطح استراتژیک، در سطح تاکتیکی هم با شکستهای مکرر در دولت- ملتسازی و مصالحه در منطقه، خواه بهعنوان بخشی از اقدامات ضد شورشی (COIN) یا جدا از آن، بازتاب مییابد. ایالاتمتحده نتوانسته روی پیروزیهای نظامی در مواردی که شامل تغییر رژیم برای تاسیس دولتها و جوامع با ثبات برای در نغلتیدن آنها به سوی هرج و مرج منطقهای بوده سرمایهگذاری کند: افغانستان پسا ۱۹۸۹ و بار دیگر پسا ۲۰۰۱، عراق پسا ۲۰۰۳ و لیبی پسا ۲۰۱۱. تنها استثنا کردستان عراق در پسا ۱۹۹۱ بوده است. نمونههای دیگر این الگوی شکست ورای شکست نظامی عبارت است از: تلاشهای توسعهای در غزه، مصر و پاکستان و صلحسازی در نزاع اسرائیل و فلسطین - با وجود مجموعهای از پیروزیهای تاکتیکی دیپلماتیک- مناقشه کشمیر، بحرین (۲۰۱۱) و یمن (۲۰۱۵).
ارسال نظر