بخش سیزدهم
بازگشت به خاورمیانه - ۱۷ مهر ۹۵
جیمز اف. جفری/ دیپلمات آمریکایی
مایکل آیزنشتات/ محقق نظامی
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل نویسندگان به آن دسته از عملیاتهای آمریکا اشاره کردند که فاقد ظرفیت رزمی بود. این نوع عملیاتها به سه بخش موفق، نیمه موفق و شکست تقسیم شدند. همچنین به جنبه سیاسی این عملیاتها در داخل آمریکا نیز اشاره و گفته شد که پس از ۱۱ سپتامبر، خشم عمومی از شکست آمریکا البته چشمگیر بود اما این مساله باعث نشد تقصیر به گردن رئیسجمهور بوش یا کلینتون بیفتد بلکه به سوی یک پاسخ تهاجمی از سوی آمریکا هدایت شد.
جیمز اف. جفری/ دیپلمات آمریکایی
مایکل آیزنشتات/ محقق نظامی
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل نویسندگان به آن دسته از عملیاتهای آمریکا اشاره کردند که فاقد ظرفیت رزمی بود. این نوع عملیاتها به سه بخش موفق، نیمه موفق و شکست تقسیم شدند. همچنین به جنبه سیاسی این عملیاتها در داخل آمریکا نیز اشاره و گفته شد که پس از ۱۱ سپتامبر، خشم عمومی از شکست آمریکا البته چشمگیر بود اما این مساله باعث نشد تقصیر به گردن رئیسجمهور بوش یا کلینتون بیفتد بلکه به سوی یک پاسخ تهاجمی از سوی آمریکا هدایت شد. براساس نظرسنجیها، درصد پایینی از مردم مدافع ایفای نقش جهانی کشورشان بودند.
تحلیل عملیاتهای نظامی
طی ۷۰ سال گذشته، بیشتر تلاشهای نظامی غیرمستقیم آمریکا کم و بیش موفقیتآمیز بوده و به شکل زیر قابل تقسیم هستند:
* تهدیدات و اقدامات دیپلماتیک: دکترین ترومن، هشدار جهانی (۱۹۷۳)، هشدارهای هستهای ایران و سلاحهای شیمیایی سوریه
* استقرار نیرو بدون اقدام رزمی: بیروت (۱۹۵۸)، اردن (۱۹۷۰)، حملونقل هوایی به اسرائیل (۱۹۷۳)، MFO و عملیات تامین آسایش (O.P.C).
* حمایت از عوامل نیابتی: دکترین ترومن، سنتو، دکترین کارتر، عملیات افغانستان علیه شوروی، حمایت از عراق در برابر ایران، عناصری از جنگ افغانستان (۲۰۰۱)، عناصری از عملیات ضدشورش در عراق (بیداری اهل سنت، ۲۰۰۸- ۲۰۰۷ و عملیات ارتش عراق در بصره، ۲۰۰۸) و افغانستان (پسا ۲۰۱۲).
فقط سه مورد از این موارد موفقیت آمیز نبود: برنامه «آموزش و تجهیز» در عراق پس از ۲۰۱۱، مبارزه علیه داعش (که نتایج آن هنوز مبهم است) و برنامه «آموزش و تجهیز» شورشیان سوری. حملات هوایی و دریایی و حملات نیروهای ویژه علیه نیروهای متعارف و غیرمتعارف بهطور کلی موفقیتآمیز بود یا در بدترین حالت، حالت ترکیبی داشت مثلا آشیل لارو، لیبی (۱۹۸۶، ۲۰۱۱)، جنگ نفتکشها، عملیات روباه صحرا و مبارزه با دزدان دریایی در سومالی. اما چند استثنا وجود دارد از جمله عملیات نجات گروگانها در ایران، حمله سال ۱۹۸۳ علیه نیروهای هوایی سوریه و برنامههای پیش از ۲۰۰۱ علیه القاعده. عملیاتهای زمینی بهطور مداوم موفقیتآمیز بوده زیرا ایالات متحده زمین را پس از تهاجم در کنترل میگرفت و تلفات کمی در جنگ خلیجفارس، تهاجم به افغانستان و عراق داشت. با این حال، هر پیروزی، یک تلاش نظامی بلندمدت تری علیه نیروهای نامتقارن خلق کرد که یک دهه یا بیشتر به طول انجامید مانند تهدیدات صدام علیه ملت خود و برنامههای سلاحهای کشتار جمعیاش پس از سال ۱۹۹۱ و شورشها در عراق و افغانستان. این تلاشهای بلندمدت پیروزیهایی را باعث نشد و در نهایت موجب آلترناتیوهای دراماتیک شد (تهاجم سال ۲۰۰۳ به عراق، عقبنشینی انجام شده یا اقدام به عقبنشینی نیروهای آمریکایی از عراق و افغانستان) و در مورد آن دو شورش، موجب مخالفتهای عمومی قابل توجهی در آمریکا شد. عملیاتهای زمینی علیه نیروهای غیرمتعارف دائما با شکست مواجه شده یا موفقیت نسبی داشتند. در همین زمینه، اقدامات ضدشورش در سومالی و بیروت در اولین طبقهبندی و افغانستان و عراق در طبقهبندی دوم قرار داشتند. این تا حدودی به دلیل دشواری در هماهنگی اقدامات چندجانبه بوده که طیفی از عملیات نظامی مستقیم علیه شورشیان تا ملتسازی، بهبود وضعیت دولت، توسعه اقتصادی و آشتی فرقهای را شامل میشد که در عراق، افغانستان و سومالی در قالب اقدامات ضدشورش (COIN) طبقهبندی میشدند. شکست در این یا آن سطح مشخصکننده پاسخ دیپلماتیک و نظامی آمریکا به حملات و تهدیدات تروریستی بوده (عمدتا بحران گروگانگیری در ایران، بمبگذاری و آدمربایی در لبنان، بمبگذاری در برج خُبَر و حملات علیه القاعده پیش از ۲۰۰۱) و جنگ جهانی علیه ترور در پسا ۱۱ سپتامبر در زمره موفقترین اما در عین حال مغشوشترین و نیمه موفقترین عملیاتها بوده است. همان طور که قبلا گفته شد، عملیات ضدداعش نیز امتیازی مغشوش دارد اگرچه قضاوت در مورد آن هنوز زود است. یک نتیجهگیری مقدماتی از تمام این تحلیلها این است که هر چه فعالیت نظامی «رزمیمحورتر» باشد، شانس شکست بیشتر میشود. این درست است اما سپس این نتیجهگیری مطرح میشود که «بهترین» سیاست امنیتی آمریکا همانا اتکا بر جنبههای دیگر معماری نظامی است- از برقراری پایگاه تا برنامه تجهیز و آموزش- تا اینکه مشارکت رسمی در عملیات رزمی اشتباه باشد. این بدین دلیل است:۱- با وجود این یافته، بیشتر ماموریتهای رزمی از بزرگ تا کوچک و از حملات هوایی تا مداخلات چشمگیر زمینی موفقیتآمیز بودهاند غیراز اقدامات ضدشورشی (COIN) و عملیاتهای ضدتروریستی آن هم با ماهیت نظامی نامتقارن و پیچیده غیرنظامی ۲- همانطور که در آغاز این فصل اشاره شد، عملیاتهای رزمی- حتی اگر خطرناک هم باشد- تشکیلدهنده نشانههای ضروری تعهد و عزم است که زیربنای کل معماری امنیتی را شکل میدهد. بیمیلی ادراک شده، یا شکست واقعی، برای انجام نبرد کل سیستم را تضعیف میکند اما شکستهای بسیار هنگام مشارکت در نبرد هم چنین است.
موفقیتهای استراتژیک
از زمان جنگ جهانی دوم به اینسو، ایالاتمتحده با استفاده از ترکیبی از استراتژیهای منطقهای و تعهدات، نیروی نظامی و سایر عناصر معماری نظامی مانند فعالیت دیپلماتیک، مشارکت یا مداخله سیاسی داخلی، کمک اقتصادی و سیاست انرژی اهداف اصلی خود را در منطقه تضمین کرده همانطور که از دهان اوباما بیان شد:
* عبور جریان انرژی از منطقه: تقریبا ۴۰ درصد از نفت خام تجارت شده در عرصه بینالمللی در دهههای اخیر بدون توقیف عمده از این منطقه تداوم داشته که موجب رشد زیاد در چشمانداز جهانی شده است.
* سلاحهای هستهای: که دو قدرت منطقهای به آن دست یافتند؛ پاکستان و همانگونه که همه به آن باور دارند اسرائیل که تاثیر منفی بر ثبات منطقهای نداشته است.
* سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی: برنامهها پایان یافتند و برنامه هستهای ایران با دستیابی به برنامه جامع اقدام مشترک به سرانجام رسید. اطلاع آمریکا و حمایت این کشور از حمله اسرائیل به نیروگاه هستهای الکبار در سوریه در سال ۲۰۰۷ به موفقیت اسرائیل و پایان برنامه هستهای سوریه کمک کرد. در سال ۲۰۱۳، تهدید آمریکا مبنی بر بمباران سوریه به دلیل استفاده این کشور از سلاحهای شیمیایی دولت سوریه را واداشت تا پاکسازی زرادخانهاش را مورد مذاکره قرار دهد اما این کار بیشتر برای این بود تا اعتماد منطقهای را به دست آورد و مانع حمله نظامی آمریکا به این کشور شود.
ارسال نظر