بازگشت به خاورمیانه - ۱۵ مهر ۹۵

جیمز اف. جفری/ دیپلمات آمریکایی
مایکل آیزنشتات/ محقق نظامی
ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش قبل به تفصیل به انواع عملیات‌های آمریکا اشاره شد. ایالات‌متحده برای انجام عملیات در منطقه دست به ائتلاف‌‌‌هایی زد. این ائتلاف‌های عملیاتی در قالب «موفقیت‌آمیز»، «نیمه‌موفق» و «شکست» تقسیم بندی شدند. در این بخش به عملیات‌هایی اشاره می‌شود که فاقد جنبه رزمی هستند. همچنین به جنبه‌های سیاسی این عملیات‌ها که باعث نارضایتی در سطح افکار عمومی آمریکا شد نیز اشاره شده و سپس این عملیات‌ها مورد تحلیل
قرار می‌گیرند.

عملیات‌های فاقد جنبه رزمی

موفقیت:

* استقرار نیرو و تلاش آمریکا برای مهار دست‌اندازی‌های شوروی در ترکیه و ایران، 1946 تا 1948

* استقرار نیرو در لبنان، 1985

* استقرار نیرو در اردن، 1970

* حمل‌ونقل هوایی تجهیزات نظامی به اسرائیل، 1973

* هشدار جهانی در مورد جنگ یوم کیپور، اکتبر 1973

* ماموریت آموزش و تجهیز در افغانستان، 1989- 1980

* حمایت آمریکا از عراق در برابر ایران، 1989-1982

* حمایت عملیاتی از پ‌ک‌ک، 2007 تاکنون

* فشار نظامی بر ایران، 2003 تا 2015

نیمه موفق:

* عبور از تهدید و خط قرمز آمریکا در مورد استفاده از سلاح شیمیایی در سوریه، 2003

* موشک‌های پاتریوت، اف 16 و سایر نیروهای مستقر در اردن که به سوی سوریه نشانه رفته بودند، 2013 تاکنون

* واحد پاتریوت آمریکا به‌عنوان بخشی از استقرار ناتو در ترکیه به سوی سوریه نشانه رفته بود، 2013 تا 2015

* استقرار جنگنده‌های اف 15 در پایگاه اینجرلیک در ترکیه

شکست:

هیچ.

از این 5 شکستی که در بالا فهرست شد، سه مورد شامل عقب‌نشینی آمریکا از تعهداتش بدون دستیابی به هدف نظامی و پس از شکست تاکتیکی است. در دو مورد دیگر، ایالات‌متحده نتوانست اقدام نظامی مهم یا دیگری در پاسخ به تهدید حملات تروریستی به اهداف نظامی آمریکا یا اهداف دیگر انجام دهد.

جنبه‌های سیاسی

گذشته از موفقیت تاکتیکی نظامی یا شکست و تاثیر بر اهداف سیاسی اما عملیات نظامی، استقرار نیرو و سیاست‌ها - به‌ویژه در یک دموکراسی- در معرض مقیاس‌های دیگری هم هست: پاسخگویی به مردم و کنگره. از این منظر، فعالیت‌های نظامی مختلف موفقیت زیادی نداشتند. واکنش عمومی کمتری نسبت به اقدامات نظامی آیزنهاور و نیکسون در منطقه وجود داشت. با این حال، پاسخ کارتر به بحران گروگانگیری ایران و ماموریت نجاتی که با شکست مواجه شد به قیمت از دست دادن ریاست‌جمهوری او در سال 1980 تمام شد. استقرار نیرو در لبنان پس از بمب‌گذاری در سفارت و پادگان نظامی حتی اقدامی منفورتر بود. رسوایی ایران- کنترا که محصول عملیات در لبنان بود، بزرگ‌ترین بحران در کنگره و افکار عمومی در دولت ریگان را موجب شد. غیر از بیروت، عملیات‌ها در دهه 80 هیچ مخالفت مهم داخلی دیگری را به‌وجود نیاورد.

ایران هنوز در آمریکا محبوبیتی ندارد و این به همان بحران گروگانگیری باز‌می‌گردد. تصمیم به ورود به جنگ در ژانویه 1991 برای بیرون کردن نیروهای صدام از کویت منجر به بحث‌های ملی مهمی شد. دولت بوش باید به دقت و به‌طور آشکار اهدافش را تعریف می‌کرد و پیش از وراجی برای کسب اکثریت سنا در حمایت از اقدام نظامی ابتدا باید دستور شورای امنیت را دنبال می‌کرد. همه اینها به دلیل تداوم و نگرانی از «سندرم ویتنام» بود. پرزیدنت کلینتون حمایت عمومی زیادی را به دلیل از دست دادن 18 نفر در موگادیشو در سپتامبر 1993 از دست داد. این تجربه بر اراده او برای استفاده از زور در بالکان تاثیر گذاشت اما او مهار نظامی و عملیات جلوگیری از دستیابی صدام به سلاح‌های کشتار جمعی را ادامه و توسعه داد و این کار از طریق عملیات «روباه صحرا »در سال 1998 انجام گرفت که نگرانی عمومی اندکی به دنبال داشت.

پس از 11 سپتامبر، خشم عمومی از شکست آمریکا البته چشمگیر بود اما این مساله باعث نشد تقصیر به گردن رئیس‌جمهور بوش یا کلینتون بیفتد بلکه به سوی یک پاسخ تهاجمی از سوی آمریکا هدایت شد. براساس آرای کنگره در سال 2001 در مورد جنگ علیه ترور و در پاییز 2003 در مورد جنگ علیه عراق، حمایت عمومی برای اقدامات قدرتمند علیه منابع مستقیم و غیرمستقیم تهدید تروریستی عمیق بود. با این حال، همان طور که نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو نشان می‌دهد، پشتیبانی از عملیات عراق به سرعت کاهش یافت؛ حمایت از ماموریت در افغانستان، با توجه به انگیزه متفاوت مداخله آمریکا و تلفات کمتر، با کاهش کمتری مواجه بود اما در نهایت به زیر 50 درصد سقوط کرد. سرخوردگی عمیق مردم آمریکا نسبت به این عملیات‌ها تا سال 2012 به شکل تاریخی خود را این‌گونه جلوه‌گر ساخت: براساس نظرسنجی پیو و شوکای شیکاگو در امور جهانی، درصد پایینی از مردم مدافع ایفای نقش جهانی کشورشان بودند. این سرخوردگی در واکنش عمومی و بسیار قدرتمند عمومی به درخواست رئیس‌جمهوری برای اجازه کنگره به استفاده از زور در سوریه در سال 2013 به دلیل استفاده از سلاح‌های شیمیایی کاملا آشکار بود. اما در سال 2014، واکنش عمومی به داعش به مسیر دیگری رفت و اکثریت قدرتمندی مدافع این یا آن شکل از اقدام نظامی آمریکا بودند.