دست‌نشانده القاعده - ۲۳ شهریور ۹۵

جنیفر کافارلا
ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش قبل به مراحل تطور و تکوین النصره در سوریه پرداخته شد. این مراحل به تفکیک و به تفصیل توضیح می‌دهد که چه شد النصره از دل بحران سوریه سر برآورد. در شماره‌های قبل به دو مرحله اشاره شد و در این قسمت به مرحله سوم و چهارم پرداخته می‌شود که باعث جدایی میان النصره و داعش و بیعت الجولانی رهبر النصره با الظواهری رهبر القاعده شد.

۳- اوت ۲۰۱۲- مارس ۲۰۱۳: ادغام انقلابی

وقتی درگیری در سوریه تشدید شد و طغیان اپوزیسیون بر سر اصل اساسی انقلاب که کنار زدن اسد از قدرت بود، شدت گرفت، النصره تطور و تکامل اساسی خود از سازمانی تروریستی به بازیگری طغیانگر و شورشی را شروع کرد. النصره از طریق یک استراتژی هماهنگ مشارکتی با گروه‌های اپوزیسیون در مناطق جنگی فعال که خود در آنجا حضور داشت، شکل‌گیری اتحاد عملیاتی رسمی و غیررسمی را به مذاکره گذاشت که در آن، این نیروی ترکیبی می‌تواند علیه رژیم به‌کار گرفته شود. با افزایش سطح و دامنه نبرد در سوریه، اتحادسازی اهمیتی استراتژیک به حساب آمد و النصره نماینده نیرویی مناسب و پرتوان برای اپوزیسیون غالبا متفرق و محلی بود. از دیرالزور در شرق تا دمشق و حلب (بزرگترین شهر سوریه)، این اتحادها و قابلیت‌های غالبا برتر مبارزاتی النصره تضمین کرد که تا پایان زمستان 2013- 2012 نیروهای جولانی به نیرویی غیرقابل منفک برای جریان اپوزیسیون سوریه تبدیل شده بودند.

در نتیجه‌ همین مساله، رژیم اسد متحمل شکست‌های استراتژیک در تمام سوریه از سپتامبر 2012 تا مارس 2013 شد و النصره نقش خط مقدم در تضمین پیروزی اپوزیسیون را بر عهده گرفت. النصره در هماهنگی با قدرت‌نمایی نظامی برجسته‌ خود از آغاز درگیری شدید در حلب برای تشکیل اجزای غیرنظامی پروژه جهادی خود استفاده کرد. تاسیس «قسم العقاطه» (اداره رفاه یا امداد) از آغاز تلاش‌های رهبران النصره برای ارائه خدمات به غیرنظامیان بود که در مناطقی می‌زیستند که تحت نفوذ یا کنترل این گروه بود. شروع زمستان در حلب در اواخر 2012 نشان داد که این گروه کنترل نانوایی‌ها و تولید نان یارانه‌ای را در کنار تحویل گاز، آب و خدمات بهداشتی و درمانی و سایر کمک‌های انسانی را بر عهده گرفته است. به دلیل کارآمدی و ماهیت غیرفسادی خدمات قسم العقاطه، النصره به سرعت به یاری غیرنظامیان به ویژه در مناطق نبرد مانند حلب رفت. النصره با بهره‌برداری از نفوذ تازه کسب شده و تحکیم روابط همکاری جویانه‌اش با جریان اصلی گروه‌های مسلح اپوزیسیون در حلب به تاسیس « هیات الشریعه» (کمیسیون شریعت) به‌عنوان منبع اصلی حکومت اپوزیسیون در این شهر مبادرت کرد. این اولین تجربه اپوزیسیون در مدیریت شهری بود؛ این واقعیت که این تجربه شامل النصره هم می‌شد حد و اندازه‌ای که این گروه جایگاه خود به‌عنوان بازیگر اپوزیسیون پذیرفته را نشان می‌داد. یک مدل مشابه بعدها در شرق دیرالزور تکرار شد جایی که النصره روابط نزدیکی با گروه‌های اپوزیسیون و مهم‌تر از آن با قبایل برقرار کرد که از آن جمله می‌توان به شاخه‌های «شیطاط» و «الشهیل» قبیله عُقَیدات اشاره کرد. مهم‌تر از همه، به شهرت رسیدن النصره در بحبوحه افول ارتش آزاد سوریه» (FSA) به‌عنوان تنها سازمان قابل تشخیص رخ داد. در عوض، ارتش آزاد سوریه همچون چتری بود که زیر آن چند صد گروه کوچک و مسلح محلی نیز حضور داشتند که خود را به این وسیله می‌شناساندند. این مساله ظرفیت اپوزیسیون مسلح واقعا «میانه رو» و ملی‌گرا را برای یکی شدن در قالب جسمی واحد و قدرتمند کاهش داد. در عین حال، توسعه و گسترش گروه‌های اپوزیسیون اسلامگرای سوری گام به گام با موفقیت روبه‌رو می‌شد و در واقع همین رویکرد بود که ادغام انقلابی النصره در سوریه را تسهیل کرد. شکل‌گیری «جبهه اسلامی سوریه» (SIF) در دسامبر 2012 و ظهور گروه بعدی به نام «کتائب احرارالشام» باعث شد النصره در سوریه یک متحد قدرتمند سوری بیابد که این گروه در کنار آن در ماه‌های آینده شروع به رشد کرد. در واقع، النصره تنها نفع برنده جهادی از نبرد شدت یافته و ظهور اسلامگرایان سوری نبود. در تابستان 2012، تعداد رو به فزونی از ستیزه جویان خارجی برای بهره‌برداری از قیامی به نفع جهان بینی آخرالزمانی و بین‌المللی خود به تدریج وارد شمال سوریه شدند. ورود زندانیان سابق و متعدد گوانتانامو و سایر داوطلبان القاعده نشان داد که سوریه به مکانی برای جبهه جدید جهاد تبدیل شده است. ورود نیروهای شیعی به جنگ در سوریه و ورود زندانیان گوانتانامو و سایر نیروهای القاعده‌ نشان داد که سوریه به جبهه جدید و مهمی تبدیل شده است.

۴- آوریل- دسامبر ۲۰۱۳: شکاف القاعده - داعش

در اواخر 2012، ادغام موفقیت‌آمیز النصره در نزاع سوریه روشن شد. برآوردهای آمریکا نشان می‌داد که در آن زمان النصره هنوز بخشی از «دولت اسلامی عراق» بود و تقریبا 50 درصد از بودجه خود را از عراق دریافت می‌کرد. با این حال، ابوبکر البغدادی در اوایل نوامبر 2012 شروع به ترساندن زیرمجموعه سوری خود - النصره- کرد زیرا به قدرتی تبدیل شده بود و دیگر کاملا تحت فرمان البغدادی نبود. اولین نشانه از این نگرانی در نامه‌ای مخفی که البغدادی در نوامبر یا دسامبر 2012 برای جولانی فرستاد، نمود یافت. البغدادی در آن نامه از رهبر النصره خواسته بود تا وفاداری خود به «دولت اسلامی عراق» را رسما اعلام کند. این درخواست از سوی مجلس شورای النصره مورد بحث قرار گرفت اما با نگرانی رد شد چرا که انجام این کار می‌توانست پیشرفت به دست آمده در انقلاب سوریه و نفوذ النصره در این انقلاب را با خطر مواجه سازد. وقتی این درخواست رد شد، البغدادی نماینده خود «حاجی بکر» - که نام مستعار او «شوالیه خاموش گر» بود زیرا نقش او در هماهنگی ترورهای گسترده فرماندهان دولت اسلامی عراق که احتمال نافرمانی شان می‌رفت بسیار برجسته بود- را به سوریه فرستاد تا این مساله را با جولانی جدا مطرح کند. حاجی بکر با برقراری کمپی در شهر تل عفر در شمال حلب، شروع به دیدار با وفاداران «دولت اسلامی عراق» کرد؛ یعنی آن دسته از وفادارانی که در سلسله مراتب نظامی و مذهبی النصره بودند. او با تضمین وفاداری «نیروهای اثرگذار»ی مانند عمر العبسی و عمر الشیشانی و بخش‌های قابل توجهی از مبارزان خارجی النصره سعی در تضعیف این گروه از درون داشت. او حتی جاسوسانی برای جاسوسی از نشست‌های جولانی فرستاد. در واقع، این حاجی بکر بود که ایده تشکیل شاخه دولت اسلامی عراق را در سوریه مطرح کرد و جبهه النصره با فرماندهی ابومحمد جولانی شکل گرفت. گسترش سریع النصره نگرانی‌های زیادی برای حاجی بکر و البغدادی ایجاد کرد، چرا که نام ابومحمد جولانی و جبهه النصره، معروف تر از ابوبکر بغدادی و داعش می‌شد.