دست‌نشانده القاعده - ۳ شهریور ۹۵

جنیفر کافارللا
ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش اول مقدمه‌ای در مورد رقابت میان داعش و النصره آورده و گفته شد که اهمیت داعش در سیاست آمریکا تحت‌الشعاع تهدید گروه مشابه قرار گرفته که «جبهه النصره» نامیده می‌شود که به‌تازگی نام خود را به «جبهه فتح‌الشام» تغییر داده است. این گروه اگرچه زیرشاخه‌ القاعده در سوریه است اما چندی پیش اعلام کرد که از این گروه بریده و مستقل عمل می‌کند. همچنین گفته شد که داعش و النصره در یک چیز اشتراک‌نظر دارند و آن برقراری و احیای خلافت اسلامی است. این گروه چراغ خاموش جلو می‌رود و با انتقاد از داعش می‌کوشد خود را «ارتش آزادی بخش» قلمداد کند. نویسنده بر این باور است که تهدید النصره فراتر از تهدید داعش است و اکنون وقت آن است که در سوریه بر النصره تمرکز کنیم، نه داعش.

النصره گروه موذی‌تر و ظریف‌تر از داعش است و بنابراین مهار یا شکست آن دشوارتر است. در حالی که داعش کنترلی مستقیم‌تر، آشکارتر و از بالا به پایین را دنبال می‌کند اما النصره از یک نیروی نظامی نخبه برخوردار است که توانسته در مناطقی از سوریه که نفوذ دولت مرکزی در آنجا اندک یا صفر است، در میان سایر گروه‌های اپوزیسیون بهتر بدرخشد و بتواند مناطق محلی را که در کنترل دارد، مورد حمایت مالی قرار دهد. النصره از فقدان مداخله موثر و کارآمد غرب در سوریه نفع برده است. این گروه همچنین از افراطی شدن اپوزیسیون سوریه پس از سال 2013 نیز بهره برده است یعنی همان زمانی که تصمیم آمریکا مبنی بر عدم مداخله در سوریه باعث تضعیف روحیه بخش‌های بزرگی از اپوزیسیون شد. النصره از جریان مبارزان خارجی بهره‌مند است که به توانمندی‌های «نیروهای ویژه» این گروه به نفع نیروهای مخالف اسد افزوده است و تضمین پیروزی‌های مهم برای اردوگاه شورشیان از طریق کمک‌رسانی به تلاش‌های گسترده‌تر نظامی یاری می‌رساند. اهمیت این کمک‌رسانی در اواخر 2013 و تمام سال 2014 افزایش یافت زیرا فقدان مداخله خارجی در سوریه اهمیت نسبی کمک النصره برای مبارزه را افزایش داد. به همین ترتیب، عملیات نظامی النصره باعث شد این گروه در میان سایر گروه‌های شورشی اعتبار چشمگیری به‌دست آورد. در پایان سال 2014، ظهور داعش محیط جنگ در سوریه را تغییر داد و باعث شد النصره در مواضع خود در سوریه تغییرات معنی‌داری به‌وجود آورد.

این تغییرات به مرور زمان می‌تواند تاثیراتی بر شبکه متحدان شورشی‌اش بر جای بگذارد. با این حال موفقیت‌های النصره در برقراری نفوذ میان گروه‌های دیگر باعث شده این گروه در کوتاه‌مدت بتواند حمایت مردمی را به‌دست آورد، هرچند هنوز در مواضع خود قساوت به خرج داده و تهاجم از رویکردهای اصلی‌اش است. النصره به‌عنوان زیرشاخه سوری «القاعده در عراق» (AQI) شکل گرفت. این گروه سپس به زیرشاخه‌ای مجزا اما قدرتمند از القاعده تبدیل شد که از سوی الظواهری در نیمه اول 2013 به رسمیت شناخته شد. اعضای این گروه هم سوری و هم خارجی هستند و از منابع القاعده مرکزی استفاده می‌کنند. النصره هرگز جهت‌گیری‌های سلفی- جهادی خود پیش از ادغام رسمی در القاعده دست‌کم نگرفت. با این حال، در سال‌های اول ناآرامی ها، النصره از فاش کردن اینکه زیرشاخه‌ای از القاعده است سر باز زد و حتی اعلام نکرد که اهداف واقعی‌اش در سوریه چیست. این باعث شد النصره باعث بیگانه‌سازی مردم محلی سوریه نشود زیرا بعید بود که بومی‌های سوری اهداف بلندمدت و باورهای مذهبی سفت و سخت این گروه در ماه‌های اولیه جنگ را تحمل کنند.

النصره در عوض از خود چهره یک نیروی اپوزیسیون ملی‌گرای سوری را ترسیم کرد که برای برقراری پایگاه برای مبارزان سوری و تضمین حمایت از سایر گروه‌های شورشی به عضوگیری می‌پردازد. موفقیت این استراتژی در سال 2012 رخ نمود آنگاه که قرار گرفتن النصره در لیست سازمان‌های تروریستی از سوی آمریکا باعث تظاهراتی در حمایت از این گروه از سوی اپوزیسیون میانه‌روی سوری شد. 29 گروه اپوزیسیون سوری توماری در محکومیت این اقدام آمریکا امضا کردند. آنها حتی تا جایی پیش‌رفتند که گفتند «ما همگی النصره هستیم» و از سایر حامیان شورشی خود خواستند که پرچم النصره را برافرازند. النصره یک سازمان نظامی، مذهبی و سیاسی است که به دنبال قیام مسلحانه علیه حکومت اسد به نفع جنبش جهانی القاعده است. به‌عنوان یک زیرشاخه قسم‌خورده القاعده، رسوخ بی‌حد و حصر النصره در میان شورشیان سوری تلاش آمریکا برای مقابله با اسد و داعش را به‌طور مستقیم به چالش می‌کشد. النصره علیه تمام گروه‌های شورشی که این گروه را به مثابه تهدید می‌نگرند، می‌جنگد. رشد روزافزون این گروه تهدید مستقیم برای امنیت ملی آمریکا است زیرا باعث تسهیل در حرکت سلول‌ها و هسته‌های پنهانی می‌شود که در توطئه علیه غرب فعالانه سهیم هستند. تلاش‌های النصره محدود به مخالفت مسلحانه با اسد نیست. این گروه در حال توسعه و نفوذ در ساختارهای حکومتی در تمام مناطق فاقد نظم و اقتدار دولت در سوریه است. به تعبیر دیگر، این گروه در حال فعالیت زیرپوستی در تمام قسمت‌هایی سوریه است که نفوذ دولت مرکزی در آنجا یا کم است یا به صفر رسیده است. از طریق این ساختارها، این گروه به تدریج چشم‌انداز خود در مورد سوریه پسااسد را با تفسیر سفت و سخت از قانون شریعت جامی‌اندازد. با توجه به موفقیت النصره، ممکن است القاعده بر چشم‌انداز آینده سوریه حاکم شود مگر اینکه کشورهای غربی فعالانه سوریه‌ای پسااسد را شکل دهند که میانه‌رو بوده و از مشروعیت مردمی برخوردار باشد که البته این‌هم با توجه به رسوخ النصره در بطن جامعه، با دشواری‌هایی مواجه است.

ایدئولوژی و استراتژی کلان

النصره (فتح الشام) به‌عنوان یکی از زیرشاخه‌های القاعده- که البته این گروه مدعی است از آن بریده و رویکرد مستقلی در پیش گرفته است- ارتباط تنگاتنگی با اهداف جهانی با این گروه دارد. النصره نبرد خود در سوریه را به مثابه جهاد گسترده و مستقیم علیه غرب می‌نگرد که از سوی اسامه بن‌لادن مطرح و جنبش جهانی القاعده معرف آن است. ابومحمد الجولانی رهبر النصره این مساله را در بیانیه‌های خود مورد تاکید قرار داده و تبلیغات رسانه‌های اجتماعی این گروه نیز به تقویت این تصویر یاری می‌رساند. النصره با مشارکت در سوریه از مبانی فکری القاعده به‌ویژه نظریه‌پرداز تاثیرگذارش یعنی ابومصعب السوری الهام می‌گیرد. السوری حمایت مردمی در هر عملیاتی را مورد تاکید قرار داده بود. النصره این روش‌شناسی را با اختیار در سوریه به‌کار گرفته و موفقیت‌هایش نشان از پیشرفت خطرناک القاعده دارد.