بخش بیست و سوم
فروپاشی نظم جهانی - ۳۱ مرداد ۹۵
کیمبرلی کیگن، فردریک کیگن، جنیفر کافرلا، هارلین گامبیر، کاترین زیمرمان
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل گفته شد که چالشهای مربوط به درک تهدیدات القاعده و داعش بسیار زیاد است. این چالشها دست و پنجه نرم کردن با روانشناسی ستیزهجویان انفرادی، بمبگذاران انتحاری، الهیات اسلامی، ایدئولوژی انقلابی، سازمان نظامی، شبکههای هستهای یا سلولی شورشی و تکنولوژی ترور را میطلبد. این چالش بررسی دقیق نزاعهای درونی و پیچیده در بسیاری از کشورها با تاریخها، قومیتها، لهجهها و سنتهای متفاوت را میطلبد.
کیمبرلی کیگن، فردریک کیگن، جنیفر کافرلا، هارلین گامبیر، کاترین زیمرمان
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل گفته شد که چالشهای مربوط به درک تهدیدات القاعده و داعش بسیار زیاد است. این چالشها دست و پنجه نرم کردن با روانشناسی ستیزهجویان انفرادی، بمبگذاران انتحاری، الهیات اسلامی، ایدئولوژی انقلابی، سازمان نظامی، شبکههای هستهای یا سلولی شورشی و تکنولوژی ترور را میطلبد. این چالش بررسی دقیق نزاعهای درونی و پیچیده در بسیاری از کشورها با تاریخها، قومیتها، لهجهها و سنتهای متفاوت را میطلبد. همچنین اشاره شد که آمریکاییها در کماهمیت جلوه دادن خطر بسیار ماهر شدهاند. آنها ناخواسته در خطر در غلتیدن به سوی یک انزواگرایی جدید هستند. همچنین به نقش روسیه، چین و ایران و همگرایی میان آنها در بحران سوریه نیز اشاره شد.
این پدیدهها- که باید در کنار هم و با هم در نظر گرفته شوند- در حال تغییر شکل دادن به جهان به شیوهای هستند که به شکل بنیادینی زندگی روزمره آمریکاییها را در طول زمان دگرگون خواهد کرد. القاعده و داعش سطح قابلتوجهی از خشونت را به خیابانها و خانههای ما میآورند و موجب پاسخهای امنیتی داخلی خواهند شد که آزادی مدنی آمریکایی را محدود کرده و تنشهای قومی- مذهبی را تشدید خواهد کرد و بهطور فزاینده باعث تکهتکه شدن در جامعه ما خواهند شد. نابودی یک نظم جهانی مسالمتآمیز که آزادی تحرک مردم، کالاها و ایدهها را ارج مینهد به شدت بر اقتصاد آمریکا با تغییر شکل دوباره دسترسیمان به مواد خام، کالاهای تمامشده، شرکای تجاری و جریان آزاد سرمایهگذاری بینالمللی تاثیر خواهد گذاشت. دورهای که آمریکاییها میتوانستند در امنیت و رفاه نسبی زندگی کنند؛ در حالیکه شعلههای ترس از جنگ در حال زبانه کشیدن است و میلیونها نفر را در محاصره خود قرار داده، بهسرعت در حال گذر است.
افزون بر این، حرکت به سوی جنگهای منطقهای عمده به ناگزیر باعث مشارکت آمریکا در آن درگیریها خواهد شد، هر چقدر که ما مصمم به احتراز از چنین دخالتی باشیم. تصور اینکه جهان در شعلههای آتش فرو رود و آمریکاییها خود را از آن جدا بینگارند، مسالهای غیرقابل تصور و ناپایدار است. ما قبلا هم وارد جنگهایی در سوریه، عراق (بار دیگر به دنبال عقب نشینی مان در سال 2011) و افغانستان شدهایم. پرسشی که اکنون پیش روی ما قرار دارد این است که چگونه یک استراتژی محتاطانه برای هدایت مداخلههای آیندهمان در آن درگیریها طراحی کنیم و مهمتر از همه چگونه دنیا را از طریق ابزارهای نظامی و غیرنظامی به سوی نظم پایداری که برای امنیت، آسایش، ارزشها و روش زندگی مان مفید است، حرکت و شکل دهیم.
این پروژه نه تنها بر مقابله با تهدید جهانی داعش و القاعده بلکه بهطور اخص بر عراق و سوریه هم متمرکز است، زیرا این فوریترین چالشی است که آمریکای امروز با آن مواجه است. این فوریت از این واقعیت ریشه میگیرد که جنگ در بینالنهرین و شام موجب و محرک نزاع منطقهای چشمگیر، نزاع فرقهای جهانی و بسیج تعداد کثیری از مسلمانان در جهان در پس بیرق افراطگرایی و نفرت شده است. این وضعیت موجب شده که منابع بیسابقهای وارد خزانه و اردوگاههای آموزشی زیرشاخههای داعش و القاعده شود که این هم به نوبه خود باعث میشود برخی از این منابع صرف حملات گسترده در درون اروپا و آمریکا شود. مداخله نظامی روسیه در این درگیریها این بحران را به حملات پوتین به ناتو، اروپا و همسایگانش گره زده است. جنگ در عراق و سوریه تقریبا حلقه پیوند تمام این تهدیدات برای امنیت آمریکا و اروپا و نظم جهانی بوده و باید اولویت هر استراتژی باشد.
نابودی داعش در عراق و سوریه تهدید زیرشاخههای این گروه در آفریقا، مصر و آسیا را پایان نخواهد داد. این زیرشاخهها البته نیروهای مبارز سلفی- جهادی مهمی پیش از پیوستن به داعش بودهاند و حتی اگر از خلافت در حال مرگ هم بگسلند باز هم نیرویی مبارز باقی خواهند ماند. شکست النصره به هیچ وجه مشکل ناشی از شکلگیری دوباره پناهگاه امن القاعده در شبهجزیره عربستان و نیروهای نظامی اش در یمن، تهدید روزافزون ناشی از زیرشاخهها و شبه زیرشاخههای در هم تنیده القاعده در شمال آفریقا، الشباب که تبدیل به غولی در شرق آفریقا شده یا از متحدان فراوان القاعده و گروههای همفکر در پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی را حل نمیکند. ایالاتمتحده استراتژیهایی را بسط و به اجرا در آورد تا با این خطرات مقابله کند.
مجموعه تهدیدات و امکان نداشتن نابودی تمام یا حتی برخی از این گروهها با ضربهای قاطع منجر به استدلالهایی علیه مشارکت در این نوع درگیریها و بهطور اخص در مبارزه به شدت پیچیده در سوریه شد. حامیان بازمانده این نزاعها میتوانند پرسشهای معقولی مطرح کنند که پاسخهایی جدی میطلبد.
آیا به اجرا در آوردن قدرت ملیمان در جنگهای شام و بینالنهرین ما را از انعطافپذیری برای پاسخ به بسیاری از تهدیدات پیشرویمان محروم نمیسازد؟
مقیاس الزام برای تامین منافع اساسیمان در عراق و سوریه به هیچ روی روشن نیست. ما واقعا نمیتوانیم خطرات، هزینهها و منافع درگیر شدن در این جنگها را دریابیم تا زمانی که بزرگی تلاشی را که لازم است بدانیم.
اگر شکست داعش و النصره در عراق و سوریه تهدید زیرشاخههای این دو گروه را پایان نخواهد داد، چرا تلاش میکنیم؟
شکست داعش و النصره در عراق و سوریه شرط لازم است؛ اما برای موفقیت و ایجاد امنیت جهانی کافی نیست. نیروهای سلفی- جهادی در این بازیها به مراتب قویتر، دارای منابع بهتر و به لحاظ نظامی پیشرفتهتر از هر نیروی دیگری هستند. داعش در عراق خلافتی برقرار کرد و حفظ این سرزمینها مستلزم مشروعیت در برابر القاعده است؛ زیرا این دو گروه در عرصه جهانی برای رهبری جنبش سلفی- جهادی با یکدیگر رقابت دارند. محروم کردن داعش از سرزمینهایش این گروه را مجبور به بازسازی خواهد کرد و بار دیگر خود را به سازمان دیگری تبدیل خواهد کرد که توانمندی کمتری برای کسب منابع و بهکارگیری منابع دارد. عراق و سوریه مکانهایی هستند که شکست داعش در آنها تاثیری زنجیرهای بر شبکه و برند جهانی داعش خواهد داشت.
ارسال نظر