کیمبرلی کیگن، فردریک کیگن، جنیفر کافرلا، هارلین گامبیر، کاترین زیمرمان
ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش هفدهم اشاره شد که اگرچه رهبری القاعده و داعش هر یک «گرگ‌های تنها» را به سبک خود سر و سامان داده‌اند اما انتظار ادغام آنها در شرایط فعلی میسر نیست. آنها هسته‌های شبکه‌ای گونه‌ای تشکیل داده‌اند تا برنامه‌های خود را به پیش ببرند هرچند ادغام گرگ‌های تنها در یک سازمان دور از ذهن نیست. در صورت ادغام گرگ‌های تنهای القاعده‌ای و داعشی در سازمان‌هایی بزرگ‌تر، عملیات خرابکارانه یا طغیانگر در طول زمان در غرب افزایش خواهد یافت و این به راستی می‌تواند جنگ را به قلب کشورهای غربی بکشاند.

رهبری القاعده کواشی را به پاریس فرستاد تا هدف را شناسایی کند زیرا «هدف به لحاظ جغرافیایی دور از رهبری بود و اطلاعات مربوط به هدف نیز اندک بود.» در فرانسه، کواشی «به مدت طولانی تمرینات بدنی انجام داد تا برای اجرای عملیات شرایط بدنی مناسب داشته باشد.» او پس از پیشبرد استراتژی مبتنی بر اطلاعاتی که جمع‌آوری کرده بود «شروع به آموزش تیمی برای اجرای عملیات کرد.» او سپس «شروع به جمع‌آوری تمام ملزومات مورد نیاز برای انجام عملیات کرد و زمان مناسب برای حمله را انتخاب کرد.»

القاعده افتخار می‌کرد که «این عملیات نظامی در زمره دشوارترین عملیات‌هایی است که به شکل موفقیت‌آمیزی اجرایی شده است. انتخاب هدف از سوی القاعده مرکزی، برنامه‌ریزی و شروع عملیات در شبه‌جزیره عربستان بود... روش ترور نیز بر عهده اجرا‌کننده عملیات بود...» القاعده پیچیدگی چنین عملیاتی را به تفصیل توصیف کرده است: «برنامه‌ریزی این نوع عملیات گسترده و پیچیده است چون محیط کار اغلب در فضایی بسته محدود شده است. محیط پیرامون نیز تحت نظارت امنیتی است و از سوی سربازانی محافظت می‌شود که در تمام منطقه پراکنده شده و این میزان محافظت از یک ساختمان به ساختمانی دیگر متفاوت است. این وضعیت ساختمان شارلی ابدو بود. به همین دلیل، او از رویکرد سریع پاکسازی اتاق به اتاق استفاده کرد. این تاکتیک مستلزم یک اسلحه گرم است، به منظور بررسی دقیق یک هدف خاص و سلاحی که باعث القای ترس خواهد شد، پوشش و اتاقی برای مانور فراهم خواهد آورد و به‌صورت تصادفی یک هدف را پاکسازی خواهد کرد- البته با استفاده از نارنجک. برادر ما، کواشی، تنها از یک اسلحه استفاده کرد زیرا وضعیتی که او در آن گرفتار بود انتخاب سلاح را به او دیکته کرد. برادران کواشی حاشیه امنیتی را با استفاده از استراتژی «حمله باز» شکستند و این تاکتیک را مرور کردند تا به سرعت به هدف مورد نظر برسند و به سرعت هدف را از میان ببرند. عقب‌نشینی آنها آشکار و نمایان بود.»

رهبران داعش هم حملات چندلایه‌ای و با منابع پیچیده علیه دشمنان بین‌المللی خود را با استفاده از شبکه مبارزان خارجی خود تسهیل می‌کنند. نمونه‌ای از این رویکرد شامل «حمله با سلاح‌های کوچک» و «حملات انتحاری» است: در پاریس در 13 نوامبر 2015 حمله‌ای انتحاری صورت گرفت و به تفریحگاه ساحلی در تونس در 26 ژوئن 2015 هم با سلاح‌های کوچک حمله صورت گرفت. این طرح‌ها خطرناک‌تر است زیرا مستلزم پنهان‌کاری بیشتر و ارتباط میان هسته‌های پراکنده جغرافیایی است. عبدالحمید عبود، رهبر گروه که حمله به پاریس را انجام داد، پیش از نوامبر 2015 چند تلاش ناموفق در مقیاس بزرگ را برای حمله در اروپا انجام داده بود. عبود از شبکه گسترده مبارزان خارجی داعش در فرانسه و بلژیک برای پشتیبانی از این حملات استفاده کرد؛ در عین حالی که از جمعیت گسترده مبارزان و مراکز آموزشی در سوریه هم استفاده می‌کرد. حملات پاریس ثابت کرد که این الگو موفقیت‌آمیز است و داعش ممکن است آن را تکرار کند تا تلاش‌های خود برای بی‌ثبات کردن غرب به پیش ببرد.

شبکه‌های سلولی از چشم‌انداز داعش

حامیان داعش اعلام کردند گرگ‌های تنها ممکن است برای تشکیل یک شورش منسجم گرد هم آیند فرمول‌بندی مفیدی از این مساله ارائه دادند که چگونه شبکه‌های سلولی کار می‌کنند؛ شبکه‌هایی که می‌توانند به‌عنوان آغازی برای درک ساختارهای سازمان‌یافته‌ای تلقی شوند که داعش و القاعده در حال شکل دادن به آن هستند. گرگ‌های تنها مزیت امنیت را پیشنهاد می‌دهند اما در عین حال از محدودیت‌هایی جدی بر توانایی‌هایشان جهت برنامه‌ریزی و انجام حملات واقعا مرگبار یا پشتیبانی از حملات چندگانه طی زمان رنج می‌برند. این هسته‌ها یا سلول‌ها می‌توانند حملات مرگبارتر چشمگیری را با هزینه بیشتر اما خطر احتمالی و کمتر شناسایی شدن توسعه دهند.

هسته‌ها یا سلول‌ها از خصوصیات متمایز اعضایشان بهره‌مندند: یک نفر «ممکن است دست به حمله بزند، دیگری به او کمک کند که بر ترک موتورسیکلت پریده و فرار کند، نفر بعدی به او مکانی برای پنهان شدن می‌دهد و فرد دیگر اسلحه مهاجم را قطعه‌قطعه کرده و آن را به جاهای مختلف پرتاب می‌کند تا از شر شواهد خلاص شوند تا بهانه دست کسی برای شناسایی ندهند.» اما ترس از شناسایی شدن همچنان قدرتمند است و از این‌رو، توانمندی «هسته‌ها در پنهان‌کاری‌شان و تعداد اندک‌شان قرار دارد زیرا هر چه تعداد کمتر باشد، اسرار گروه کمتر به بیرون نشت می‌کند و اختفا راحت‌تر است.» بنابراین این سلول‌ها یا هسته‌ها «به‌طور مستقل اداره شده، منابع مالی و بودجه را خودشان تامین می‌کنند، خودشان برای حملات‌شان برنامه‌ریزی می‌کنند، به اجرای حمله پرداخته و در مکان‌های مخفی خود را پنهان می‌سازند.» این ساختار از محدودیت‌های جدی رنج می‌برد زیرا هسته‌های کوچک اغلب با الزام برای تهیه بودجه، سلاح و اطلاعات برای خود محدود می‌شوند. بنابراین یک استراتژی پیشرفته‌تر شامل چند هسته کوچک است که برای تقسیم مسوولیت‌ها با یکدیگر همکاری می‌کنند. تمرد در بسیاری از این هسته‌ها می‌تواند باعث آسیب شود. «بسیاری از سلول‌ها می‌توانند در حوزه‌های مختلف جنگی تخصص یابند. در جنگ عراق، هسته‌هایی بودند که بمب‌های دست ساز می‌ساختند و هسته‌هایی بودند که این بمب‌ها را جاسازی می‌کردند... هسته دیگر اطلاعاتی در مورد موقعیت و تحرکات دشمن به دست می‌آورد. هسته‌ای دیگر با اسلحه به نبرد با دشمن می‌رفت.» «اما برای اینکه ارتباط میان هسته‌ها به شکلی سازمان یافته باشد، به رهبرانی نیاز دارند» که «پول، مبارز و سلاح» دارد.