فروپاشی نظم جهانی - ۱۹ مرداد ۹۵

کیمبرلی کیگن، فردریک کیگن، جنیفر کافرلا، هارلین گامبیر، کاترین زیمرمان
ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش قبل اشاره شد که تفاوت‌های روش شناختی میان داعش- القاعده نباید مشترکات اساسی میان این دو گروه را پنهان کند. هر دو در پی برقراری خلافت جهانی هستند. هر دو تلاش دارند دولت‌های فعلی در جهان اسلام را سرنگون و دولت مدنظر خود را جایگزین آن کنند. هر دو درصدد حمله و شکست غرب هستند. برای مثال، الظواهری باور داشت که «محدود کردن جنگ به دشمن داخلی (در کشورهای عربی) شدنی نخواهد بود.....» در نظر ظواهری دشمنان القاعده ابزارهایی برای مبارزه با اسلام دارند که عبارتند از: سازمان ملل، حاکمانی که در کسوت دوست مردم مسلمان هستند، شرکت‌های چندملیتی، آژانس‌های خبری بین‌المللی و کانال‌های خبری ماهواره‌ای و سازمان‌های امداد‌رسان بین‌المللی که به‌عنوان پوششی برای جاسوسی، تبلیغ، برنامه‌ریزی برای کودتا و جابه‌جایی سلاح استفاده می‌کنند.

القاعده از فاش‌کردن نام و هویت برخی از اعضای خود سر باز زده و کادر رهبری خود را از چشم نهادهای اطلاعاتی غربی و آمریکایی پنهان نگه داشته است. القاعده در شبه‌جزیره عربستان در نیمه دسامبر 2015 ویدئویی منتشر کرد، به نام «حافظان شریعت» که هویت برخی از رهبران ارشدی را که به‌صورت پنهانی در یمن دست به فعالیت می‌زدند، فاش کرد. در این ویدئو از زندانی سابق گوانتانامو «ابراهیم القوسی» سخن به میان آمده بود؛ فردی که در کنار بن لادن در دهه 90 در سودان همکاری کرده بود. همچنین از «ابراهیم‌ابوصالح»، عضو سابق «جهاد اسلامی مصر» ظواهری، نیز سخن رفته بود که برای اولین بار از او با عنوان یکی از پایه‌گذاران القاعده در شبه‌جزیره عربستان نام برده شد. این رهبران اصلی القاعده همچنان به توسعه اهداف جهانی این گروه از پایگاه‌های متمرکز زیرشاخه‌های محلی ادامه می‌دهند.

امتناع زیرشاخه‌های محلی القاعده از مشارکت فعال در جهاد جهانی نقشی که زیرشاخه‌ها برای خود در نبرد جهانی قائلند را کاهش نمی‌دهد. رهبران جهان مسائل جهانی را به بحث می‌گذارند؛ رهبران گروه‌های منطقه‌ای و محلی بر مسائل منطقه‌ای و محلی متمرکز می‌شوند اما این کار را به شیوه‌ای انجام می‌دهند که اهداف جهانی فرماندهان ارشدشان را به پیش می‌برد. وظیفه النصره برقراری دولت القاعده‌ در شام است. اگرچه این گروه ظاهرا از القاعده مرکزی بریده اما به نظر می‌رسد دستور کارهایش برگرفته از فرامین رهبران ارشد القاعده باشد یعنی تبدیل اهداف جهانی الظواهری به اهدافی که باید در منطقه محقق شود. هیچ چیزی به نام زیرشاخه القاعده یا داعش وجود ندارد که با هدف شکست غرب و برقراری خلافت جهانی اشتراک نظر نداشته باشد.

روش‌های جنگی القاعده و داعش

فرماندهان نظامی سلاح‌ها و تاکتیک‌ها را بر اساس برخی عوامل انتخاب می‌کنند:

1- قابلیت‌های مورد نیاز برای به انجام رساندن هدف، 2- ماهیت و کمیت منابع در دسترس، 3- تاثیرات درجه دوم مثبت و منفی استفاده از انواع خاصی از سلاح یا قابلیت‌ها، 4- محدودیت‌های قانونی و اخلاقی، 5- زمان‌بندی و توالی چند عملیات در یک عملیات واحد، 6- نیاز به تخصیص منابع مناسب برای همه عملیات‌ها

القاعده و داعش تفاوتی ندارند. آنها کار خود را - در قیاس با وظایفی که برای خود تعریف کرده بودند و با توجه به منابع در دسترسی که مخالفانشان داشتند- با منابع بسیار محدود شروع کردند. آنها روش‌ها و تاکتیک‌های خود را برای مطابقت با این محدودیت‌ها سازگار کردند. الظواهری مجموعه دستورالعمل‌هایی را برای تعیین نوع سلاحی که باید علیه فلان هدف یا اهداف استفاده شود، تدوین کرد. او نوشت حملات «باید حداکثر تلفات را برای حریف به بار آورد. این زبانی است که غرب آن را می‌فهمد. مهم نیست که این عملیات چقدر زمان بگیرد.»

او اصرار داشت که این جنبش بر بمب‌گذاری‌های انتحاری «به‌عنوان موفق‌ترین راه برای کشتار مردم عادی و نیروهای حریف و کم‌تلفات‌ترین راه برای مجاهدین» متمرکز است. او همچنین علیه برخی از رویکردهایی که زرقاوی در عراق به‌ویژه حملاتی علیه شیعیان به‌کار می‌گرفت و «صحنه‌هایی از کشتار توده‌ای» که از سوی ویدئوهای القاعده در عراق منتشر می‌شد به شدت موضع گرفت. او می‌گفت این روش‌ها توده‌های سنی را که بسیج آنها لازم است سر در گم و دچار بیگانگی می‌کند.

زرقاوی اما مساله را جور دیگری می‌دید چنان‌که در نامه سال 2004 خود به الظواهری شرح داده است. زرقاوی باور داشت که حمله به شیعیان کلیدی برای بسیج توده‌های سنی است: «هدف قرار دادن و لطمه زدن به شیعیان در پایگاه‌های مذهبی، سیاسی و نظامی‌شان آنها را بر خواهد انگیخت تا واکنش خود را نسبت به اهل سنت نشان دهند... و اگر موفق شویم آنها را وارد جنگ فرقه‌ای سازیم، محتمل است که سنی‌های بی‌تفاوت را بیدار کنیم تا خطر فوری و ضربات مرگ‌آوری را که از دست این صائبین می‌خورند احساس کنند.» زرقاوی بی‌تردید عملیات‌های انتحاری را ارج می‌نهاد و از آنها استفاده می‌کرد اما تلاش داشت تا حد امکان به سرعت به جنگ متعارف روی آورد. او «سازوکار همکاری» را ابداع کرد که بر توسعه نیروی مبارز معنی‌داری تمرکز داشت که متشکل از شرکت‌ها و گردان‌هایی با «تخصص، تجربه و استقامت» بود که «مکان را امن خواهد کرد و می‌کوشد تا کشور مربوطه را شناسایی و دشمن - آمریکا، پلیس و سربازان- را در هر جا که دیدند شکار کنند.»

روایت عطف بماسبق داعش از این تحولات میان حملات «نکایه» که «بر وارد آوردن مرگ، آسیب و خسارت به دشمن متمرکز است» و «حملات پیچیده‌تری در مقیاس بزرگ‌تر که «تمکین» نامیده می‌شود یعنی زمینه را برای ادعای سرزمینی آماده کردن» تمایز می‌نهد. این توصیف‌کننده نتیجه‌ای خاص برای آغاز از نقطه شروع تا اعلام خلافتی است که شامل این موارد می‌شود: بهره‌برداری از دولتی ناپایدار و مهاجرت به آنجا برای عضوگیری و آموزش اعضا، وادار کردن اجباری نیروهای مرتد برای عقب‌نشینی از آن سرزمین، بی‌اعتبار کردن ثبات آن دولت به منظور فروپاشی کامل آن رژیم مرتد و در نهایت پر کردن خلأ امنیتی تا حدی که خلافت قدرت حاکم را در دست گرفته و فرصت توسعه یافتن داشته باشد.