بخش سوم
فروپاشی نظم جهانی - ۲ مرداد ۹۵
کیمبرلی کیگن، فردریک کیگن، جنیفر کافرلا، هارلین گامبیر، کاترین زیمرمان
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل نویسندگان ابتدا به این بحث اشاره کردند که حصول اطمینان از ایمنی مردم و کشور آمریکا اولین و اساسیترین وظیفه دولت ایالات متحده است. سیاستهای فعلی چنین وظیفهای را محقق نمیسازد و در صورت تداوم این سیاستها بعید است که به نتیجهای برسد. نویسندگان همچنین به تعریف «میهن» پرداخته و اعلام کردند که آمریکا چیزی بیش از مجموعهای از مردمی است که در درون مرزهای مشخصی زندگی میکنند.
کیمبرلی کیگن، فردریک کیگن، جنیفر کافرلا، هارلین گامبیر، کاترین زیمرمان
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل نویسندگان ابتدا به این بحث اشاره کردند که حصول اطمینان از ایمنی مردم و کشور آمریکا اولین و اساسیترین وظیفه دولت ایالات متحده است. سیاستهای فعلی چنین وظیفهای را محقق نمیسازد و در صورت تداوم این سیاستها بعید است که به نتیجهای برسد. نویسندگان همچنین به تعریف «میهن» پرداخته و اعلام کردند که آمریکا چیزی بیش از مجموعهای از مردمی است که در درون مرزهای مشخصی زندگی میکنند. آمریکا یک ایده، یک روش زندگی و مجموعهای از ارزشهای مشترک است که هنوز پذیرش گستردهای در جامعه دارد.
تهدیدات متقاطع امروز
سازمانهای نظامی سلفی- جهادی، عمدتا القاعده و داعش، قریبالوقوعترین تهدید برای امنیت و ارزشهای آمریکا و اروپا هستند. اگر چه این گروهها در حال حاضر فاقد توانایی لازم برای نابودی ما به لحاظ نظامی هستند اما خطری که آنها به دنبال دارند به همان میزان تهدید موجودیتی برای ماست. اقدامات آنها باعث شده مردم غرب در برابر یکدیگر قرار بگیرند، بترسند و نسبت به همسایگانشان سوء ظن پیدا کرده تا به این وسیله آزادیهای خود را محدود کنند و زندگی روزمرهشان مختل شود. جریان تقریبا بیسابقه پناهندگان از وحشت جنگهای پیوسته و خشونتبار بسیاری از جوامع مسالمتجو را تهدید به ویرانی کرده، باعث نزاعهای جدید شده و نزاعهای قدیمی را دامن زده و دوباره زنده کرده است. القاعده و داعش باعث در هم شکستن دولتها شده، برخی دولتهای دیگر را تضعیف کرده و دولتهای دیگری را تهدید به در هم شکسته شدن، کردهاند. آنها در حال تخریب نظم بینالمللی در خاورمیانه و آفریقا بوده و در جست و جوی گسترش تخریب و ویرانی به اروپا و آسیا هستند. موفقیت این سازمانهای نظامی سلفی- جهادی تا حدی بهدلیل توانایی و مهارتهایشان است. منشأ و محرک این فروپاشی کلی نظم بینالمللی، بخشی بهدلیل عقبنشینی آمریکا از حمایت از آن نظم است، بخشی با انفعال غیرمسوولانه و موجسواری بسیاری از دولتهای اروپایی است و بخشی هم از تلاش فعالانه چین و روسیه برای در هم شکستن تمام یا بخشی از نظم جهانیای است که برای حمایت از ارزشها و منافعمان و جایگزین کردن ارزشهای آنها به جای ما طراحی شده است. چین و روسیه از گروههای سلفی- جهادی میترسند و به شیوههای مختلف با آنها میجنگند. ارزشهای این کشورها نه تنها با یکدیگر که با ارزشهای ما در تضاد است. نه هیچ اتحاد یا ائتلاف آشکاری میان این سه کشور، داعش و القاعده است و نه توطئه هماهنگی برای اختلال در نظم جهانی دیده میشود. با این حال، اقدامات تقویتکننده متقابل آنها در تضعیف کشورها، تخریب اجماع بینالمللی مورد نیاز برای مقابله با چالشهای فعلی و توسعه دائمی نزاع مسلحانه در «اندازه» و «شدت» نمود یافته است. وظیفه مقابله با اتحاد متنوع اما آشکار قدرتهای محور در جنگ جهانی دوم - از نظر فکری- کاملا آسانتر از چالش هدایت نیروهای پیچیده و در حال تغییری است که به واسطه بازیگران کاملا مختلف و دشمن یکدیگر ایجاد شدهاند که ناخواسته به یکدیگر برای همان هدف یاری میرسانند. ایالات متحده نه میتواند چالش داعش، القاعده، روسیه و چین را جدا از یکدیگر درک کند و نه توان طراحی استراتژی یکجانبه برای مقابله با هر یک از اینها در حالت انزوا را دارد و نه میتوانیم یک راه حل کلان واحد را با تمام شرکا برای حل و فصل تمام این مشکلات دنبال کنیم. در عوض، استراتژی کلان آمریکا باید قطعات و اجزای تشکیلدهنده این چالش جهانی که در متن تمام بازیگران جهانی با آن مواجهیم را بررسی و اطمینان یابد که راهحلهای پیشنهادی برای هر جزء راه حل برای تمام اجزای دیگر را تا بیشترین حد ممکن به پیش میبرد. هیچ کشوری تاکنون با وظیفه تدوین کلان استراتژیک به دشواری، پیچیدگی و دلهرهآور بودن این استراتژی مواجه نبوده است.
القاعده، داعش و سلفی- جهادیهای جهانی
برقراری یک استراتژی قدرتمند تعریف دقیق «دشمن» و «مشکل» را میطلبد. ما بر این باوریم که تهدید ایالات متحده از سمت سازمانهای سلفی- جهادی برمیخیزد که القاعده و داعش در صدر این طبقهبندی گسترده قرار دارند. سیاستمداران آمریکایی بهطور اخص تهدید ناشی از القاعده و داعش را در قالب مشکل «ضد تروریسم» مینگرند. آنها راه حل را در نابودی «رهبران» ی میبینند که به این سازمانها دستورالعمل داده و «هسته»هایی که دست به حمله میزنند. آنها همچنین تلاش دارند تا میان گروههای سلفی- جهادی با مقاصد جهانی و محلی بهمنظور محدود کردن مشکل تعیین شده تمایز نهند. این مفهومبندی از تهدید و راهحل آن نادرست است. القاعده و داعش در بهشت امنی موجودیت دارند که سازمانهای نظامی سلفی- جهادی برای آنها تدارک دیدهاند. این پایگاههای حمایتی منطقهای منبعی از توانایی نظامی بوده و به القاعده و داعش ظرفیت بازتولید و بازشکلگیری پس از شکست را میدهد. از این رو، ایالات متحده باید وسعت درک خود را از مشکل گسترش دهد تا یک ارزیابی جامع از بهشت امن را بهمنظور ایجاد سیاستهایی مناسب برای شکست تهدید سلفی- جهادیگری به دست آورد.
القاعده و داعش سازمانهای نظامی سلفی- جهادی هستند که به دنبال تحمیل نگاه رادیکال، خشن، غیرمتساهل و سختگیرانه از اسلام به کل دنیا آن هم با زور هستند. آنها تهدیدهایی بر اهداف امنیت ملی آمریکا وارد میکنند. آنها «قصد» و «توانایی» خود برای انجام مجموعه حملاتی در آمریکا و اروپا را در سطح اندک اما بسیار پیچیده و مرگبار نشان دادهاند. این حملات باعث تغییر در سیاستهای غرب شده و ارزشهای مربوط به آزادی فردی و تکثری را که برای ایده آمریکا و پروژه اروپای مدرن اساسی است تضعیف کرده است. این گروهها همچنین باعث توسعه جنگ در قلب خاورمیانه شده که سه دولت (عراق، سوریه و یمن) را نابود کرده، میلیونها آواره بر جای گذاشته و موجب بحران بیسابقه بشردوستانه شده است. جریان آوارگان در حال تضعیف کارکرد و توانایی اروپا بهعنوان نهادی منسجم است و این یعنی تضعیف و از هم گسستن مهمترین متحد آمریکا است.
ارسال نظر