بخش سوم
پارادوکسهای یک اتحاد - ۲۳ تیر ۹۵
آنتونی کوردزمن
محقق مرکز مطالعات استراتژیک
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل به چند نکته اشاره شد: یکی اینکه نویسنده پیشنهاد میدهد که برای افزایش همکاری میان آمریکا - عربستان باید سطح درک عمومی و کارشناسی طرفین از یکدیگر افزایش یابد. او به همکاریهای عمومی در زمینههای امنیتی، مبارزه با تروریسم، ترغیب صلح و ثبات منطقهای، آموزش، تجارت و امنیت انرژی و نیز دیدارهای متمرکز رسانهای از کشورهای یکدیگر، جلسات مفصل و دقیق آنلاین، استفاده از شبکههای آموزشی و اجتماعی، جلسات کارشناسان و دانشگاهیان اشاره میکند.
آنتونی کوردزمن
محقق مرکز مطالعات استراتژیک
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل به چند نکته اشاره شد: یکی اینکه نویسنده پیشنهاد میدهد که برای افزایش همکاری میان آمریکا - عربستان باید سطح درک عمومی و کارشناسی طرفین از یکدیگر افزایش یابد. او به همکاریهای عمومی در زمینههای امنیتی، مبارزه با تروریسم، ترغیب صلح و ثبات منطقهای، آموزش، تجارت و امنیت انرژی و نیز دیدارهای متمرکز رسانهای از کشورهای یکدیگر، جلسات مفصل و دقیق آنلاین، استفاده از شبکههای آموزشی و اجتماعی، جلسات کارشناسان و دانشگاهیان اشاره میکند. دیگر اینکه، نویسنده به گونهای نظر داد که گویی افراطگرایی را میانهای با سعودیها نیست. در نهایت، نویسنده معتقد است که سعودیها درک بهتری از آمریکا دارند تا آمریکاییها از حکومت سعودی.
در عین حال، تمرکز پیوسته روزافزونی در ایالات متحده در مورد تهدید گستردهتر مربوط به تروریسم افراطگرای اسلامی خشن وجود دارد که با این درک محدود از اسلام و اقدامات مذهبی سعودی همراه است که باعث شده سعودیها با افراطگرایی یکی پنداشته شوند. درک آمریکاییها از سیستم قضایی سعودیها یا سطح اقدام قضایی آنها در صدور حکم اعدام و احکام دیگر برای تروریستها محدود است. بسیاری از سعودیها همچنین ضرورت تغییر جهت این کشور در مورد مسائل حقوق بشری و اشکال لیبرالتری از حکومتورزی را درک میکنند اما آنها پیشرفت عربستان سعودی را نیز درک میکنند.
هر دو کشور باید از نزدیک با یکدیگر همکاری کنند تا روشن شود که عربستان و سایر کشورهای عربی اکنون رهبری مبارزه علیه افراطگرایی و تروریسم در خاورمیانه را در دست گرفتهاند در حالی که آمریکا و متحدان اروپاییاش رهبری این مبارزه در غرب را در دست گرفتهاند. مهم است که افکار عمومی در هر دو سو این همکاری را درک کنند و دریابند که این «درگیری میان تمدنها» نیست بلکه بخشی از مبارزه مشترک مبتنی بر نفی مشترک خشونت و افراطگرایی است.
توسعه درک مشترک از تاثیر اقتصادی و استراتژیک وابستگی متقابل به انرژی
شراکت استراتژیک مبتنی است بر منافع مشترک و استراتژیکِ اساسی. این منافع مشترک روشن است تا جایی که آمریکا یک واردکننده مهم نفت است اما وابستگی متقابل آمریکا در حال تغییر به مجموعهای پیچیده از وابستگی متقابل اقتصادی است. ظرفیت تولید نفت و گاز آمریکا تا جایی افزایش یافته که ایالاتمتحده ممکن است بتواند واردات نفت را قطع کند و حتی به صادرات آن بپردازد البته اگر قیمتهای جهانی نفت به سطوح بالایی برسد که افزایش تولید آمریکا را توجیه کند. با این حال، افت فعلی در رشد اقتصاد جهانی منجر به «خدشه» به رشد تقاضای نفت شده و این هم به کاهش قیمتهای نفت از بشکهای ۱۱۰دلار به کمتر از ۳۰ تا ۴۰ دلار منجر شده و درآمدهای صادراتی نفت را طی ۱۱ ماه گذشته تا ۴۰ درصد کاهش داده است. این تغییرات نشان میدهد استقلال انرژی آمریکا حتی از جنبه واردات مستقیم نامشخص است. هزینههای بالاتر تولید نفت آمریکا نمیتواند با صادرکنندگانی که هزینه کمی دارند رقابت کند تا به این وسیله قیمتهای جهانی را در زمانهای متعادل سازد که تنشها و خطرات درگیری در منطقه خلیجفارس در حال ایجاد خطر فزاینده یک بحران ناگهانی در جریان صادرات نفت این منطقه است. آمریکاییها همچنین باید درک کنند که ایالاتمتحده اکنون به جریان با ثبات صادرات منطقه خلیجفارس به شرکای تجاری مهم آسیایی و اروپایی وابستهتر است تا به واردات مستقیم نفت به آمریکا.
کتاب «حقایق جهانی سازمان سیا» خاطر نشان میسازد که جمع صادرات آمریکا در سال ۲۰۱۵، یک تریلیون و ۵۹۸ میلیارد دلار بود و جمع واردات این کشور ۲ تریلیون و ۳۴۷میلیارد دلار؛ مجموع ۳ تریلیون و ۹۴۵ میلیارد دلار معادل ۲۲ درصد از GDP ۹۷/ ۱۷ تریلیون دلاری آمریکا. حتی در سال ۲۰۰۸، وقتی وابستگی آمریکا به واردات نفت فراتر از اکنون رفت، وابستگی این کشور به واردات نفت خام فقط ۲/ ۸ درصد بود. واردات دیگر شامل محصولات کشاورزی ۹/ ۴ درصد، فرآوردههای صنعتی ۷/ ۲۴ درصد، کالاهای سرمایهای ۴/ ۳۰ درصد (کامپیوتر، تجهیزات ارتباط از راه دور، قطعات وسایل موتوری، ماشینهای اداری، ماشین آلات برقی) و کالاهای مصرفی ۸/ ۳۱ درصد (اتومبیل، لباس، دارو، مبل و متعلقاتش و اسباببازی) میشد. در عوض، تجارت آمریکا در سال ۲۰۱۵ بیشتر وابسته به کالاهای ساخته شده از کشورهایی بود که وابستگی اساسی به نفت خلیجفارس داشتند. حتی اگر به کشورهای آسیایی بنگریم که در میان ۱۵ شریک تجاری آمریکا در سال ۲۰۱۵ بودند - یعنی چین، ژاپن، کره جنوبی، تایوان و هند- آنها ۹/ ۲۷ درصد از کل تجارت آمریکا را شکل میدادند و این درصدها بهطور پیوسته طی سه دهه گذشته افزایش داشته است. بهطور خلاصه، وابستگی انرژی آمریکا دیگر نمیتواند بر نیاز به واردات مستقیم نفت متمرکز باشد.
این کشور در عوض باید بر امنیت استراتژیک خلیجفارس و سایر صادرکنندگان جهانی نفت و تاثیر آنها بر امنیت کلی اقتصاد آمریکا در زمان وابستگی متقابل و روزافزون آمریکا به تجارت جهانی با سایر واردکنندگان مهم نفت متمرکز شود. تولید داخلی و زیادتر آمریکا مزیتهای اقتصادی مهمی دارد تا جایی که با قیمتهای جهانی نفت قابل مقایسه است اما این از اهمیت شراکت استراتژیک آمریکا با سعودی و شرکای دیگر در تضمین جریان صادرات نفت، گاز و بنزین خلیجفارس نمیکاهد. افزون بر این، وابستگی محض این جنبه از وابستگی متقابل جهانی انرژی آن را به یک نفع مهم استراتژیک تبدیل میکند که آمریکا مایل نیست ببیند که کشور دیگری این مسوولیت را بر دوش گرفته است.
اینها مسائلی است که آمریکا و شرکایش در آژانس بینالمللی انرژی (IEA) باید به فراسوی تاکید و تمرکز فعلی شان در واردات مستقیم بنگرند و اینکه آمریکا و عربستان باید درک عمومی کارشناسی و گسترده از ماهیت کامل وابستگی متقابل انرژی را توسعه دهند. یک گزارش مشترک سالانه آمریکایی- عربستانی خدمت زیادی به بالا بردن این نوع درک میکند و با یکی کردن تلاش USCENTCOM و اداره اطلاعات انرژی آمریکا (EIA) میتوان کار زیادی در بهبود تحلیل استراتژیک در آمریکا انجام داد.
ارسال نظر