بخش سیزدهم
هژمونی آنلاین - ۱ تیر ۹۵
نویسنده: چارلی وینتر
محقق بنیاد کویلیام
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل به «مروجان» و «نوگرویدگان» اشاره و گفته شد که «نوگرویدگان بینالمللی» این سازمان که به شکل ناشناس در اینترنت دست به فعالیت میزنند در نوعی «جهاد سبک» درگیر میشوند؛ جهادی که کمتر مخاطرهآمیز بوده، اما هنوز هم شکلی از حمایت است که از اقصی نقاط دنیا میتوان در آن مشارکت کرد. در این بخش به عضوگیران غیرمستقیم اشاره میشود و توضیحاتی در مورد فلسفه این گروه میدهد.
مبلغان «خود انتخاب شده»، «خود گمارده شده» مولفههای کلیدی استراتژی پیشدستانهای است که شبیه به شبکهای پر از گره است یعنی رشتههای در همآمیختهای که همان تبلیغات هستند.
نویسنده: چارلی وینتر
محقق بنیاد کویلیام
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل به «مروجان» و «نوگرویدگان» اشاره و گفته شد که «نوگرویدگان بینالمللی» این سازمان که به شکل ناشناس در اینترنت دست به فعالیت میزنند در نوعی «جهاد سبک» درگیر میشوند؛ جهادی که کمتر مخاطرهآمیز بوده، اما هنوز هم شکلی از حمایت است که از اقصی نقاط دنیا میتوان در آن مشارکت کرد. در این بخش به عضوگیران غیرمستقیم اشاره میشود و توضیحاتی در مورد فلسفه این گروه میدهد.
مبلغان «خود انتخاب شده»، «خود گمارده شده» مولفههای کلیدی استراتژی پیشدستانهای است که شبیه به شبکهای پر از گره است یعنی رشتههای در همآمیختهای که همان تبلیغات هستند. به ندرت کسی اتفاقی در این شبکه گرفتار میشود اما - به خاطر ماهیت این استراتژی پیشدستانهای که داعش بهکار میگیرد- یافتن کسانی که فقط نظاره میکنند، دشوار نیست. بیشتر کسانی که وارد آن میشوند به سادگی از آن عبور میکنند اما یک اقلیتی در آن تور گیر میافتند. هرچه بیشتر افراد در این تور گرفتار شوند، کمتر در معرض کانالهای اطلاع رسانی دیگر قرار گرفته و بیشتر جذب و گرفتار محیط و تبلیغات خاص این گروه میشوند. هر چه گرفتاریشان طولانیتر شود، این احتمال کمتر میشود که گرفتارشدگان بتوانند از سویی دیگر خارج شوند، زیرا وقتی بهطور کامل محاصره شدند، در یک حس شدید اما به دقت پرورش یافته رفاقت سازمانی جذب میشوند. ورود به حصار سوژه تبلیغ دشوار است اما ترک آن دشوارتر است. همان طور که الول مینویسد همچون «حامیان یک تیم فوتبال- هرچند به لحاظ فیزیکی در مسابقه نباشند- آنها کاری میکنند که حضورشان با حمایت از بازیکنان به لحاظ روانی احساس شود.» و همچون حامیان یک تیم فوتبال، این مبلغان با یک حس بودن و ضرورت ابراز - تقریبا رقابتی - تعهدشان به آن علت اصلی به هم پیوند میخورند. چنین وضعیتی تنها در حضور رسانههای اجتماعی بروز مییابد که نه تنها این نوع «مشارکت منفعل بهدست آمده از طریق تبلیغات» را ارتقا، بلکه پرورش میدهد.
عضوگیران غیرمستقیم
در این مرحله، درک این مساله مهم است که اگرچه برخی در این طبقهبندی بالا نقشی به وضوح قابل شناسایی در فرآیند عضوگیری دارند، اما در معنای سنتی کلمه «عضوگیر» نیستند. آنها افرادی هستند که به جای آنکه دیگران را جذب علت یا انگیزه اصلی کنند، جذب «ایده» اصلی میکنند. اگرچه درست است که آنها «الهام بخش غیرمستقیم» هستند، افراد کنجکاو و آسیبپذیر را جذب میکنند و ارتباط میان آنها و اعضای فعال داعش را تسهیل میکنند، اما مسوول این نیستند که افراد را بهطور مستقیم وارد نقش مشارکتجویانه سازند. این چیزی است که از سوی افرادی در طبقهبندی اعضای فعال انجام میگیرد؛ خارجیان «دولت به اصطلاح اسلامی در عراق و شام» که فعالانه خود را در رسانههای اجتماعی بهعنوان منبع اطلاعرسانی لجستیک و توصیه به مهاجران احتمالی آینده تبلیغ میکنند. همچون «نوگرویدگان»- اما به لحاظ تعداد بسیار اندک- این افراد از محیط عظیم تبلیغات «دولت اسلامی» بهعنوان «شاهد» مدینه فاضلهای که در حال تقلا برای قالب کردن و جا انداختن آن هستند، استفاده میکنند. آنها با اشاره به تبلیغات، هرآنچه که میگویند را مستدل میگویند. آنها مشاورههای خاص و تخصصی به نیروهایی که قرار است ملحق شوند ارائه میدهند. اطلاعاتی که نیروهای بالقوه از تعاملات خصوصی و چهره به چهره با این افراد بهدست میآورند اغلب- اما نه همیشه- چیزی است که باعث نگرانی آنها میشود؛ این فاصله میان اتاق خواب و میدان جنگ را به گونهای از میان میبرد که تبلیغات صرف نمیتواند. بدون چنین «شواهدی»، عضوگیران مستقیم قادر به حمایت از ادعاهای خود نیستند. در این معنا، تبلیغات «دولت اسلامی» همچون سوختی عمل میکند که باعث فعال نگه داشته شدن آرام ماشین عضوگیری داعش میشود. همانطور که در سطور پیشین اشاره شد، ابزاری که به واسطه آن مخاطبان مختلف در معرض تبلیغات «دولت اسلامی» قرار میگیرند بسیار متفاوت است چنانکه روشی که در آن مبلغان «دولت اسلامی» به تعامل با این مخاطبان میپردازند گسترده است: مخالفان- که آن را غیرارادی مینگرند- با آن تهدید میشوند؛ افکار عمومی دشمن - که از طریق رسانهها در معرض آن قرار میگیرند- از آن خشمگین میشوند؛ فعالانی که آن را میطلبند از آن احساس رضایت و مشروعیت میکنند؛ نیروهای بالقوه به شکل سازمانی وارد آن شده و به واسطه آن حرکت شان به سوی عضو فعال تسریع میشود؛ و عضوگیران غیرمستقیم از آن بهعنوان «شاهدی» برای اقناع همکاران احتمالی آینده برای جذب آنها استفاده میکنند. «مروجان» و «مبلغان»- دو گروهی که میان آنها همپوشانی وجود دارد- هم در جست و جوی آن بوده و باز همچون اعضا، از آن رضایت دارند. با این حال، برای این افراد، پاداش در ترویج، انتشار و مشارکت وجود دارد به همان اندازه که در مصرف است. در ضمن بسیاری- البته نه همه- نیروهای جدید «دولت اسلامی» از صفوف این دو دسته ظاهر میشوند. در هر صورت، همان طور که مخاطبان «دولتاسلامی» تفاوت قابل ملاحظهای دارند، پیام تبلیغات آنها هم تفاوت قابل ملاحظهای دارد؛ هیچ ساختار، روایت یا بن مایهای وجود ندارد.
7- نتیجهگیری
در کتاب ابوبکر ناجی، استراتژیست جهادی، با عنوان «مدیریت توحش» متنی هست که گفته میشود یکی از «برجسته ترین» تاثیرات را بر ایدئولوژی و عمل «دولتاسلامی» گذاشته است. او در مورد استفاده ابرقدرت از «هاله فریبنده رسانهای» سخن میگوید؛ یک تصویر رسانهای به دقت مدیریت شده که حس شکستناپذیری را ایجاد میکند، حسی که «قدرتی همهجانبه و فراوان دارد و مردم نه تنها به واسطه ترس، بلکه از طریق عشق به آن تمکین میکنند زیرا آزادی، عدالت و برابری و سایر شعارهای دیگر را میان بشریت میگستراند». به یک معنا، «دولت به اصطلاح اسلامی» از آنچه به ادعای ناجی یکی از منابع کلیدی موفقیت «صلیبیون» بوده تقلید کرده است. این گروه با سرعتی چشمگیر در سال گذشته، بهطور سیستماتیک یک تصویر جذاب، جامع و به راحتی در دسترس از خود را تصویر کرده که اینترنت را «قُرُق» کرده و با شیوع سریع خود بهعنوان نیرویی جان بخش در کالبد این گروه عمل کرده است.
ارسال نظر