رنسانس تروریسم

دیوید پترائوس/ رئیس سابق سازمان سیا

تقریبا ۱۵ سال پس از حوادث ۱۱ سپتامبر و ۵ سال پس از کشته شدن بن لادن، رهبر و معمار القاعده، آمریکا و جهان در حال حاضر با تهدید رنسانس گونه‌ای از تروریسم روبه‌رو هستند: تروریسم داعشی. در زمانی که آماده ایم تا فرمانده کل قوای بعدی را انتخاب کنیم این واقعیت تلخ باید بحث ملی را برانگیزد. با در غلتیدن کشورهای خاورمیانه به جنگ داخلی، گروه‌های افراط‌گرا همچون داعش فرصت را برای تسخیر سرزمینی غنیمت شمرده‌اند. آنها از این فرصت برای استخدام نیرو، تحمیل حکومت اقتدارگری خود بر مردمی که در این مناطق گیر افتاده‌اند و حملات تروریستی و توطئه علیه جهان غرب استفاده می‌کنند. یکی از مهم‌ترین مسوولیت‌های رئیس‌جمهور بعدی، که بسیار فوری و پیچیده است، از میان بردن برنامه‌های این تروریست‌ها و تغییر شرایطی است که بستر خیزش ایدئولوژی افراطی آنها را فراهم کرده است.

کوچک جلوه دادن خطر این گروه‌ها اشتباهی بزرگ است. به‌رغم کاهش چشمگیر در صفوف رهبری ارشد القاعده و در حالی که پیشرفت در برابر داعش در عراق و سوریه تا حدودی به دست آمده اما این گروه‌ها خاصیت انطباق‌پذیری داشته و می‌توانند خود را احیا کنند. اگر چه این گروه‌ها تهدیدی حیاتی علیه آمریکا محسوب نمی‌شوند- به‌گونه‌ای که تهدید سلاح‌های هسته‌ای شوروی چنین بود- اما خشونت و میل آنها به نسل کشی، آنها را به بازیگرانی شرور و بی‌رحم در عرصه جهانی تبدیل کرده است. این گروه‌ها را نمی‌توان مهار کرد. در عوض، از افغانستان پیش از ۱۱ سپتامبر تا سوریه و لیبی امروز تاریخ نشان داده که به محض اینکه به این گروه‌ها اجازه تاسیس بهشت داده شود، از آن برای پراکندن بی‌ثباتی و خشونت استفاده خواهند کرد.

افزون بر این، واقعیت این است که جوامع «آزاد» و «باز» مانند جامعه ما به حس اساسی امنیت برای تداوم عملکرد وابسته است. اگر تروریسم بتواند - همان طور که قصد دارد - به تلاش خود برای لطمه وارد کردن به این اصل ادامه دهد و در واقع چرخ دموکراسی ما را پنچر کند، دموکراسی غربی مورد تهدید قرار می‌گیرد. این عنصر اساسی استراتژی تروریستی است. به همین دلیل، من نگرانی‌های جدی در مورد بحث‌های مربوط به برخورد با اسلام و مسلمانان در داخل و در جهان دارم. برخی، از اقدامات تبعیض‌آمیز بر پایه مذهب سخن به میان می‌آورند. برخی دیگر چنین اقداماتی را برای ایمن نگه داشتن‌مان لازم می‌دانند و هرگونه انتقادی را رد می‌کنند. این دعاوی را شعارهای تفرقه‌افکنانه‌ای می‌دانند که از سوی کمپین‌های انتخاباتی افراطی در آمریکا و اروپا مطرح می‌شود و پس از انتخابات دیگر از آنها خبری نخواهد بود.

احساس می‌کنم هیچ کدام درست نیستند؛ تبعات چنین لفاظی‌ای بسیار آسیب‌رسان و البته پایدار خواهد بود. به لحاظ سیاسی، چنین مفاهیمی کاملا غیرسازنده هستند و مخاطرات تروریستی را که پیش از این وجود داشتند به قشری از شهروندان نسبت می‌دهند. به‌عنوان یک ایده می‌توان آنها را ایده‌هایی زهرآگین دانست که آثار آن از جامعه سیاسی پاک نخواهد شد. صرف‌نظر از جنبه‌های اخلاقی موضوع، کسانی که سخنان نفرت پراکن علیه مسلمانان مطرح می‌کنند باید درک کنند که در زمین القاعده و داعش بازی می‌کنند.

تروریست‌ها به وضوح به دنبال برخورد تمدن‌ها هستند و به مسلمانان القا می‌کنند که آمریکا در حال جنگ با آنها و مذهبشان است. زمانی که سیاستمداران غربی شروع به اتخاذ سیاست‌های تبعیض‌آمیز علیه مسلمانان کنند، در واقع، تبلیغ تروریست‌ها را تقویت می‌کنند. از سوی دیگر، چنین اظهاراتی به‌طور مستقیم توانایی ما برای شکست افراطیون اسلامی را تضعیف کرده و متحدانی که کمک‌شان برای پیروزی در این جنگ ضروری است بیگانه و تضعیف خواهند شد. مهم‌ترین متحد همان مسلمانان هستند. در دوران اشغال عراق، آمریکا توانست القاعده و شورش‌های مرتبط با این گروه را عقب براند، چرا که موفق شد عراقی‌ها به‌ویژه اهل تسنن را متقاعد کند که برای مبارزه با افراط‌گرایان با یکدیگر متحد شوند.

به همین ترتیب در افغانستان نیز ساقط کردن طالبان از قدرت تنها در سایه همکاری با مسلمانان افغان میسر شد. در اندونزی به‌عنوان بزرگترین و پرجمعیت‌ترین کشور اسلامی همکاری ما با دولت این کشور بود که باعث شد «جماعت اسلامی»، یکی از زیرشاخه‌های توانمند القاعده، تار و مار شود. امروز خبر خوب این است که صدها هزار نفر از مسلمانان در حال نبرد با تروریست‌هایی هستند که آرزوی کشتن ما را دارند. این مسلمانان شامل سربازان افغان هستند که با داعش و طالبان می‌جنگند و نیروهای کشورهای حاشیه خلیج‌فارس که در یمن علیه القاعده در شبه‌جزیره عربستان می‌جنگند. همچنین باید از نیروهای کرد نیز سخن گفت که در حال نبرد با داعش در عراق و سوریه هستند. در واقع، ما باید حامیان خود را بیشتر مورد حمایت قرار دهیم.

بدون شک بازپس‌گیری سرزمین‌های تسخیر شده، نیازمند نیروی زمینی است. سوال این است که آیا نیروهای آمریکایی باید برای این عملیات وارد سوریه، عراق، یمن، نیجریه، مالی، سومالی و لیبی شوند؟ کسانی که از مسلمانان بدگویی می‌کنند و به آنها سوءظن دارند، بار سنگین عملیات زمینی را به دوش ارتش آمریکا می‌اندازند. باید اذعان کنیم که مسلمانان آمریکایی وطن‌پرست در سیستم اطلاعاتی و نیروهای مسلح ما - که بسیاری از آنها از فرزندان مهاجران هستند- منابع مهمی در نبرد با تندروها بوده‌اند.تعامل نزدیک و اعتماد و همکاری میان نیروهای انتظامی و جوامع مسلمان در آمریکا بود که باعث شد کشور ما در برابر رادیکالیزاسیون و حملات گرگ‌های تنها واکسینه شود و بتوانیم دفاع موثری از کشور به عمل آوریم.

گفتنی است که تمام این سخنان به معنای انکار این حقیقت نیست که ما با افراطیون اسلامگرا در جنگ هستیم نه با دین اسلام. همچنین باید اقدامات هوشمندی اتخاذ کنیم که مانع رسوخ تروریست‌ها به مرزهایمان شود و از سیاست‌های مهاجرتی سوءاستفاده کنیم. از آنجا که خطر تروریسم و افراط‌گرایی بسیار جدی است، سیاستمداران متعصب آمریکایی و اروپایی باید در اظهارات بی‌پایه و متعصبانه خود علیه مسلمانان تجدیدنظر کنند. تحقیر یک باور مذهبی و قائلان به آن، نه تنها با ارزش‌های آمریکایی در تعارض است، بلکه منافع ملی آمریکا را نیز به خطر می‌اندازد.