پادشاهی عزلت‌نشین - ۲۷ اردیبهشت ۹۵

گرائم وود
تحلیلگر آتلانتیک
ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش قبل گفته شد که «برتون پوکیوس»۲۸ ساله، پیش‌نماز مسجدی در فیلادلفیا ، معتقد است آنچه وی در مسجدش انجام می‌دهد ترغیب بندگان خداوند برای داشتن یک «زندگی حلال» است. وی معتقد است آنچه سایر سلفی‌ها در مورد نماز، پوشش و... می‌گویند همان چیزی است که من می‌گویم. اما ظهور به اصطلاح «دولت اسلامی» باعث شد پوکیوس راه خود را جدا کند. پوکیوس می‌گفت: «عصر پیامبر، عصر درگیری‌های بزرگ بود. بغدادی می‌دانست که بدترین شرایط ممکن برای همگان هرج‌و مرج به‌ویژه در درون امت است.» البغدادی با رویکردی که در پیش گرفت نه تنها تمام محاسبات پوکیوس را بر هم زد بلکه باعث کاشتن بذر تفرقه در میان سایر فرقه‌های اسلامی هم شده است.

در عوض پوکیوس مانند بسیاری از سلفی‌ها معتقد است که مسلمانان باید خود را از بند سیاست برهند. این دسته از سلفی‌ها با این برداشت «دولت اسلامی» موافقند که قانون خداوند تنها قانون است و از اقداماتی مانند رأی دادن و ایجاد احزاب سیاسی پرهیز می‌کنند. اما آنها دستور قرآن مبنی بر دوری از اختلاف و هرج و مرج را به گونه‌ای تفسیر می‌کنند که آنها را ملزم می‌دارد تا با هر رهبری کنار آیند از جمله رهبرانی که آشکارا گناهکارند. پوکیوس می‌گفت: پیامبر می‌فرمود: تا زمانی که حاکم وارد کفر آشکار نشده باشد، از او اطاعت کنید و «کتاب‌های اندیشه‌ای» کلاسیک همگی در برابر برانگیختن تحول و ناآرامی اجتماعی هشدار می‌دهند. «سلفی‌های اهل سکوت» به شدت از تفرقه و شکاف میان مسلمانان - مثلا به واسطه تکفیر جمعی- منع شده‌اند. پوکیوس می‌گفت زندگی بدون بیعت باعث می‌شود فرد نادان و عقب‌مانده بماند. اما بیعت به معنای وفاداری و بیعت مستقیم با خلیفه نیست و بی‌تردید خلیفه نیز ابوبکر البغدادی نیست. این بیعت می‌تواند بیعت با قرارداد اجتماعی- مذهبی و تعهد به جامعه مسلمانان باشد خواه از سوی خلیفه اداره شود خواه نشود. «سلفی‌های اهل سکوت» معتقدند مسلمانان باید انرژی خود را به سوی تکمیل زندگی شخصی، از جمله نماز، مناسک مذهبی و بهداشت هدایت کنند. این دسته از سلفی‌ها وقت زیادی را صرف این می‌کنند که اطمینان یابند شلوارشان خیلی بلند نیست و ریش شان در برخی جاهای صورت شان کوتاه و در برخی جاها بلند است. از طریق این رعایت سختگیرانه آنها معتقدند که خداوند به آنها «قدرت» و «تکثر نفوس» اعطا خواهد کرد و شاید خلافت آنها به وجود آید. در آن زمان، مسلمانان انتقام می‌گیرند و، بله، به پیروزی با شکوه در «دابق» نایل خواهند شد. اما پوکیوس به تعدادی از علمای مدرن سلفی اشاره می‌کند که استدلال می‌کنند خلافت نمی‌تواند در مسیر درست قرار گیرد مگر به واسطه اراده آشکار خداوند. البته «دولت اسلامی» هم موافق است و مدعی است که خداوند البغدادی را قابل تقدیس و مسیحایی کرده است. پوکیوس روایتی از «ابن عباس»- یکی از صحابه پیامبر، نقل می‌کند که با مخالفان نشسته بود و از آنها می‌پرسید چگونه به عنوان اقلیت جرأت دارید که به اکثریت بگویید در اشتباه هستید. نفس اختلاف، تا حد خونریزی یا شکاف در میان امت، ممنوع است. او می‌گوید نحوه استقرار خلافت البغدادی بر خلاف انتظارات بود. پوکیوس می‌گوید:«خلافت چیزی است که خداوند آن را تاسیس خواهد کرد و شامل اجماع دانشمندان مکه و مدینه هم می‌شود. این چیزی نیست که رخ داده است. داعش از ناکجاآباد زاده شد.»«دولت اسلامی» از صحبت‌هایی از این دست بیزار است و حامیانش در توییتر علیه سلفی‌های اهل سکوت سخن سرایی می‌کنند و آنها را به سخره می‌گیرند. به‌دلیل برداشت مبهم این دسته از سلفی‌ها در مورد دوران قاعدگی زنان و اینکه آنها چه زمانی پاک می‌شوند (و مسائل دیگر) داعشی‌ها آنها را هجو می‌کنند. یکی از داعشی‌ها با تمسخر چنین توییت کرد:«آنچه اکنون به آن نیازمندیم فتوایی است در مورد اینکه چگونه و چرا دوچرخه‌سواری در سیاره مشتری حرام است. این چیزی است که اندیشمندان می‌توانند بر آن تمرکز یابند و این مهمتر از وضعیت امت است».

انجم چودهری، هم به نوبه خود می‌گوید: هیچ گناهی به اندازه گناه «غصب قانون الهی» شایستگی مخالفت گسترده را ندارد و افراط گرایی در دفاع از توحید، گناه یا فسق و فجور یا عیب و نقص نیست. پوکیوس از هیچ نوع حمایت رسمی از سوی آمریکا به عنوان وزنه‌ای در برابر جهادگرایی برخوردار نیست. در واقع، حمایت رسمی تمایل به بی اعتبار کردن او دارد و در هر صورت او نسبت به آمریکا به‌دلیل نوع رفتاری که با وی دارد تلخکام است. به تعبیر خودش او «جایگاهی کمتر از یک شهروند» دارد. (او مدعی است که دولت آمریکا به جاسوسان پول داده تا در مسجد او نفوذ کرده و مادر او را در محل کار با پرسش‌هایی مانند اینکه او یک تروریست بالقوه است مورد آزار و اذیت قرار دهند). با این حال، «سلفی گری اهل سکوت»ی که وی مبلغ آن است همچون پادزهری برای جهادگرایی خاص البغدادی است. کسانی را که وارد این فرقه می‌شوند و به شدت مشتاق درگیری هستند نمی‌توان همه شان را از جهادگرایی بازداشت اما آنهایی که مهمترین انگیزه‌شان یافتن برداشتی اولترا محافظه‌کار و غیرقابل انعطاف از اسلام است در آنجا یک جایگزین در برابر این برداشت می‌یابند. این اسلام میانه رو نیست؛ بسیاری از مسلمانان آن را افراطی می‌یابند. با این حال، شکلی از اسلام است که افراد ساده فکر آن را فی الفور ریاکارانه نمی‌یابند. نفاق و ریاکاری گناهی نیست که به لحاظ ایدئولوژیک جوانان باهوش بتوانند آن را تحمل کنند. مقام‌های غربی سعی می‌کنند از ورود به بحث‌های مربوط به الهیات اسلامی حذر کنند. باراک اوباما آنگاه که «دولت اسلامی» را «غیراسلامی» خواند وارد حیطه تکفیری‌گری شد. طنز سخن اینجاست که او ممکن است به عنوان فرزند غیرمسلمان یک خانواده مسلمان در قالب «مرتد» طبقه‌بندی شود و اکنون هم حکم «تکفیر» علیه مسلمانان صادر می‌کند. غیرمسلمانانی که مسلمانان را تکفیر می‌کنند یا تکفیری می‌نامند باعث سخره جهادیون است . تردید ندارم که بسیاری از مسلمانان از احساسات اوباما قدردانی می‌کنند: رئیس جمهور در کنار مسلمانان و علیه البغدادی و شوونیست‌های غیرمسلمانی که می‌کوشند آنها را به جرم و جنایت وادارند ایستاده است. بیشتر مسلمانان مستعد پیوستن به جهاد نیستند. کسانی که مستعد هستند این سوء ظن را تقویت و تایید می‌کنند که اوباما در پس چهره دین برای خدمت به اهداف آنها قرار دارد. داعش در چارچوب ایدئولوژی و الهیات خشک خود با انرژی و خلاق است. در خارج از آن محدودیت و چارچوب امکان بقا ندارد. یعنی در یک زندگی که در آن اطاعت، نظم و سرنوشت هست نمی‌تواند زندگی کند. زندگی داعشی‌ها جنگل وار است و با نظم میانه‌ای ندارد. نظم یعنی نابودی آنها. ابزارهای ایدئولوژیک داعش ممکن است برخی از نوکیشان را متقاعد کند که پیام‌های این گروه اشتباه است. برای سازمانی غیرقابل نفوذ مانند داعش جنگ ممکن است طولانی باشد البته اگر تا آخرالزمان به طول نینجامد.