بخش نهم
پادشاهی عزلتنشین - ۲۳ اردیبهشت ۹۵
گرائم وود
تحلیلگر آتلانتیک
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش هشتم گفته شد که ایدئولوگهای داعش معتقدند جهاد ابتدایی بدون خلافت و خلیفه غیرقابل اجرا است. آنها بر این باورند که «دولت اسلامی» موظف است دشمنانش را بترساند. آنها معتقدند سر بریدن و مصلوب کردن و به بردگی گرفتن زنان و کودکان فرمانی مقدس است که برای پاک کردن آنها از آلودگی و گناه صورت میگیرد. ایدئولوگها و رهبران داعش بر این باورند که پذیرش هرگونه مرز جغرافیایی کفرآمیز است و اگر خلیفه به یک صلح طولانیمدت یا مرز دائمی رضایت دهد، در خطا خواهد بود.
گرائم وود
تحلیلگر آتلانتیک
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش هشتم گفته شد که ایدئولوگهای داعش معتقدند جهاد ابتدایی بدون خلافت و خلیفه غیرقابل اجرا است. آنها بر این باورند که «دولت اسلامی» موظف است دشمنانش را بترساند. آنها معتقدند سر بریدن و مصلوب کردن و به بردگی گرفتن زنان و کودکان فرمانی مقدس است که برای پاک کردن آنها از آلودگی و گناه صورت میگیرد. ایدئولوگها و رهبران داعش بر این باورند که پذیرش هرگونه مرز جغرافیایی کفرآمیز است و اگر خلیفه به یک صلح طولانیمدت یا مرز دائمی رضایت دهد، در خطا خواهد بود. خلیفه باید لااقل سالی یکبار اعلام جهاد کند. او استراحت ندارد در غیر این صورت در وضعیت گناه قرار میگیرد. ابوبراء میگوید: «اعزام سفیر به سازمان ملل یعنی شناسایی مرجعی غیر از خداوند.» او میگوید این نوع دیپلماسی «شرک» است و انگیزهای فوری برای مرتد شناختن البغدادی و کنار زدن او به دست میدهد.
اگر ما زودتر به نیت «دولت اسلامی» پی میبردیم و متوجه میشدیم که خلأ سوریه و عراق به این گروه فضای کافی برای عمل میدهد، حداقل ممکن بود به گونهای بر عراق فشار آوریم که مرزهای خود با سوریه را مستحکم کرده و به شکل پیشگیرانه با سنیهای آن منطقه معامله کند. این میتوانست از تاثیر تبلیغات فوری ایجاد شده با اعلام خلافت درست پس از فتح سومین شهر بزرگ عراق بکاهد.
با این حال، درست یک سال پیش، اوباما به نیویورکر گفت که داعش را شریک ضعیفتر از القاعده میپندارد. شکست ما در استفاده از شکاف میان داعش و القاعده و تفاوتهای اساسی میان این دو، به تصمیمات خطرناکی منجر شده است. بهطور مثال، پاییز ۲۰۱۴ (آبان ۱۳۹۳) دولت آمریکا طرحی ناقص برای نجات «پیتر کاسیج» را تصویب کرد. این طرح تعامل با برخی از چهرههای کلیدی داعش و القاعده را تسهیل- و در واقع الزامی- میکرد.
نامهای موجود در این طرح شامل ابومحمد المقدیسی (معلم و مراد زرقاوی و بزرگان القاعده) میشد که باید به ترکی البنعلی (ایدئولوگ اصلی داعش و شاگرد سابق المقدیسی) نزدیک میشد اگرچه این دو نفر به دلیل انتقاد مقدیسی از داعش از هم جدا شده بودند. مقدیسی از داعش خواسته بود که «الن هنینگ»، یک مددکار انگلیسی که برای کمک به کودکان وارد سوریه شده بود را بخشیده و آزاد کند. در ماه دسامبر، گاردین گزارش داد که دولت آمریکا - از طریق یک واسط- از مقدیسی خواسته تا به نمایندگی از کاسیج شفاعت او را نزد «دولت اسلامی» بکند.
مقدیسی آزادانه در اردن زندگی میکرد اما از ارتباط با تروریستها در خارج منع شده بود و تحت نظر بود. پس از اینکه اردن به آمریکا اجازه داد تا مقدیسی را به بنعلی معرفی کند، مقدیسی با پول آمریکاییها یک تلفن خرید و به او اجازه داده شد تا با شاگرد سابقش برای چند روز در تماس باشد، پیش از اینکه دولت اردن این تماس را متوقف و از آن بهعنوان بهانهای برای زندانی کردن مقدیسی استفاده کند. چند روز بعد ویدئوی سر ذبح شده کاسیج در مجله دابق خودنمایی کرد.
مقدیسی از سوی هواداران داعش در توییتر به شدت مورد تمسخر قرار گرفت و القاعده هم در گامی که تحقیری بزرگ تلقی میشد از تایید خلافت امتناع ورزید. «کول بونزل» محققی که ایدئولوژی «دولت اسلامی» را مورد مطالعه قرار داده، برداشت مقدیسی در مورد جایگاه هنینگ را مطالعه کرده و تصور میکرد که این کار مرگ وی و اسرای دیگر را تسریع خواهد کرد. مقدیسی به من میگفت: «اگر از سوی داعش اسیر شوم و کشته نشوم باید خدا را شکر کنم.» مرگ کاسیج یک تراژدی بود اما اگر این طرح موفق میشد، موفقیتی بزرگ بود.
آشتی میان مقدسی و بنعلی شکاف اصلی میان دو تا از بزرگترین سازمانهای تروریستی در جهان را التیام میداد. محتمل است که دولت فقط میخواست بنعلی را جلب اهداف اطلاعاتی کرده یا ترور کند (تلاشهای متعدد برای دریافت نظر افبیآی ناموفق بود). با توجه به اینکه داعش از بیتفاوتی اولیه ما پیش رفته اما ما این گروه را از زاویه نگاه کردها و عراقیها در میدان نبرد میبینیم و گاه هم با حملات هوایی منظم به سراغشان میرویم.
این استراتژیها داعش را از هیچیک از متصرفاتش خارج نکرده هرچند باعث شده آنها بهطور مستقیم به بغداد حمله نکنند و نتوانند شیعیان و کردها را سلاخی کنند. برخی ناظران البته خواستار شدت عمل شدهاند مانند برخی راستگرایان مداخلهجو (مکس بوت و فردریک کیگِن) که بر بهکارگیری دهها هزار سرباز آمریکایی اصرار میورزند. این درخواستها نباید به سرعت رد شود: داعش سازمانی است که آشکارا نسلکشی میکند و بهطور روزانه در سرزمینهای تحت کنترلش مرتکب جنایت میشود.
یک راه برای بیاعتبار کردن «دولت اسلامی» در برابر پیروانش همانا غلبه نظامی بر این گروه و اشغال بخشهایی از عراق و سوریه است که در تصرف خلافت قرار دارد. القاعده ریشهکنشدنی نیست زیرا میتواند همچون سوسک به زیرزمین رفته و بقای خود را حفظ کند. خلافت نمیتواند بهعنوان جنبشی زیرزمینی عمل کند زیرا اقتدار سرزمینی برایش یک الزام است: از میان بردن فرمانده سرزمینی و تمام آن سوگندهای وفاداری (در این صورت) دیگر الزامآور نیست.
وعدههای سابق میتواند البته غرب را مورد حمله قرار دهد و دشمنانش را همچون روزنامهنگاران ذبح کند. اما ارزش تبلیغاتی خلافت و همراه با آن وظیفه شرعی برای مهاجرت و خدمت به خلافت نیز از میان میرود. اگر قرار بود ایالاتمتحده حمله کند، دغدغه «دولت اسلامی» برای نبرد در دابق نشان میدهد که این گروه منابع گستردهای را در آنجا بسیج میکرد، گویی یک نبرد واقعا متعارف است. اگر «دولت اسلامی» نیروهای خود را بهصورت کامل در دابق جمع کند- فقط برای اینکه نابود شوند- هرگز توان خود را دوباره به دست نخواهد آورد.
ارسال نظر