بخش سوم
نزاع برادرانه - ۶ اردیبهشت ۹۵
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش دوم اشاره شد که ابو قتاده و المقدیسی دو تن از روحانیون برجسته القاعده نسبت به توحش گروه داعش و عصیانگری این گروه خشمگین هستند. آنها معتقدند رهبری داعش احترامی برای آنها و هیچکس قائل نیست. این دو نظریهپرداز داعش را «غدهای سرطانی» در درون جنبش به اصطلاح جهادی مینامند که کل جنبش جهانی جهاد را آلوده کرده است.
ثمره مبارزه داعش با القاعده را تلاش برای به زیر کشیدن گروهی استخوان دار و دامن زدن به نزاع درونی در القاعده توصیف میکند: «در این لحظه، ما معتقدیم که کودتایی در درون القاعده علیه خود این گروه جریان دارد.
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش دوم اشاره شد که ابو قتاده و المقدیسی دو تن از روحانیون برجسته القاعده نسبت به توحش گروه داعش و عصیانگری این گروه خشمگین هستند. آنها معتقدند رهبری داعش احترامی برای آنها و هیچکس قائل نیست. این دو نظریهپرداز داعش را «غدهای سرطانی» در درون جنبش به اصطلاح جهادی مینامند که کل جنبش جهانی جهاد را آلوده کرده است.
ثمره مبارزه داعش با القاعده را تلاش برای به زیر کشیدن گروهی استخوان دار و دامن زدن به نزاع درونی در القاعده توصیف میکند: «در این لحظه، ما معتقدیم که کودتایی در درون القاعده علیه خود این گروه جریان دارد.»
در دهه پس از 11 سپتامبر 2001، القاعده به گونهای پول، اعتبار و پرستیژ جذب کرد که هیچ گروه جهادی تا پیش از آن در تاریخ به دست نیاورده بود. این گروه به حدی رشد کرد که وفاداری شبکه گستردهای از شاخههای تروریستی و زیرشاخههای آنها را به دست آورد که از اروپا تا آفریقا و آسیای جنوبی گسترده بودند. تا پیش از آن هرگز سابقه نداشت که گروههایی که به لحاظ جغرافیایی آنقدر پراکنده بودند زیر یک بیرق گرد آیند. بنلادن تا حدودی این شاهکار را به دلیل انعطافپذیری ایدئولوژیک خود به دست آورد. او در مورد مسائل کوچک ایمانی حساسیت به خرج نمیداد و از مشاجراتی که باعث انشقاق و جدایی میان سایر گروههای جهادی در گذشته شده بود، اجتناب میکرد. القاعده در همراهی با نام رسمیاش «تنظیم قاعدات الجهاد» همچون مرکزی برای شبهنظامیان جهت برقراری ارتباطات و دریافت کمکهای مالی و سازمانی عمل میکرد. به فرماندهان محلی حجم زیادی از آزادی عمل و آزادی عملیاتی داده شد.
در عوض، رهبری القاعده یک چیز را بیش از همه چیز میطلبد: وفاداری. صلاحیت فرماندهانش پیش از انتخاب شدن به شدت بررسی و کنترل میشود؛ تنها کسانی که در میدانهای جنگ افغانستان، بوسنی یا چچن شناخته شدهاند- و تصور میشود از دانش اسلامی کافی برخوردار هستند- به ردههای بالای این گروه ارتقا مییابند. هنگام انتخابشان، این فرماندهان ارشد «سوگند خون» به نام شخص بن لادن میخورند. وقتی پس از مرگ بنلادن در سال 2011، ظواهری به جای وی نشست، دریافت که به لحاظ جغرافیایی منزوی شده است. به گفته منابع متعدد، آنگاه که ظواهری در کوههای افغانستان یا مرز پاکستان با افغانستان به دنبال مفری برای فرار یا پناه گرفتن بود، مرکز ثقل فعالیت جهادی هزاران مایل آنسوتر یعنی به عراق و سوریه رفت. آنگاه که ارتش پاکستان و هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی عملیاتهای خود پیرامون القاعده مرکزی را شدت بخشیدند، برای ظواهری بسیار سختتر شد که تماس خود با فرماندهان در میدان نبرد را حفظ کند. ثمره میپرسد: «وقتی رهبر شما در افغانستان است و سربازانتان در عراق، پس رهبری یعنی چه؟»
در واقع، شاخه اصلی القاعده در خاورمیانه یعنی «دولت اسلامی عراق» (ISI) مدتها منبع و منشأ دشواری بوده است. «دولت اسلامی عراق» از بدو تاسیس خود در سال 2003 و زیر لوای ابو مصعب الزرقاوی از این امر خوشحال بوده که از «برند» و «پول» القاعده استفاده کرده اما همواره درخواست برای ارتباطات نزدیکتر با فرماندهی مرکزی را رد کرده است، حتی وقتی قاصدانی از شخص بنلادن به سوی آنها گسیل شدند. در سال 2010، آنها از خط عبور کردند: «دولت اسلامی عراق» بدون تایید اولیه از سوی القاعده، رهبر جدیدی به نام ابوبکر البغدادی انتخاب کرد که رهبران ارشدش تقریبا هیچ چیز در مورد این مرد نمیدانستند: اینکه البغدادی زاده کجاست، تجربه نظامی او چقدر است یا اینکه آیا میتوان به او اعتماد کرد یا خیر.
در اطلاعیهای کشف شده هنگام حمله به مخفیگاه بنلادن در ابوتآباد، «آدم غدن»- عضو آمریکایی القاعده و سخنگوی این گروه- انزجار خود را از بیاحترامی «دولت اسلامی عراق» ابراز کرد. او در نامهای به بنلادن در ژانویه 2011 پرسید که چرا باید به «دولت اسلامی عراق» اجازه داده شود که نام القاعده را با کشتار بیرویه خود لکهدار کند آن هم در زمانی که این گروه حتی زحمت حفظ رابطه با رهبران القاعده مرکزی را نمیدهد. او نوشت: «شاید برای آنها بهتر باشد که در رسته مجاهدین قرار نگیرند زیرا آنها همچون لکه ننگی هستند که باید نامشان از این رسته پاک شود.» کمتر از 6 ماه پس از این نامه بنلادن کشته شد. اکنون مسوولیت به دوش ظواهری افتاده- مردی که از جایگاه بنلادن برخوردار نیست- که با این قضیه دست و پنجه نرم کند.
در این زمان، «دولت اسلامی عراق» با فشار نیروهای آمریکایی و عراقی تا آستانه فروپاشی پیش رفت اما تحولات سوریه فرصت احیا و بازسازی دوباره به این گروه را داد. با تشدید این نزاع، البغدادی در اواخر 2011 به آرامی یکی از افسران میانی خود به نام «ابو محمد الجولانی» را به مرز فرستاد تا از این هرج و مرج پیش آمده بهرهبرداری کند. گروه جولانی که به پول، سلاح و برخی از بهترین سربازان «دولت اسلامی عراق» مجهز شده بود به سرعت به یکی از توانمندترین نیروها در سوریه تبدیل شد؛ گروه جولانی بعدها به «جبهه النصره لاهل الشام» تغییر نام داد و از «دولت اسلامی عراق» برید. در سال 2013، جولانی به چنان فرمانده قدرتمندی تبدیل شد که البغدادی بیم آن داشت وی در آستانه کسب حمایت ظواهری قرار گرفته و به رهبر شاخه مستقل القاعده در سوریه تبدیل شود.
در 8 آوریل 2013، البغدادی حملهای پیشگیرانه را شروع کرد که پیامدهایش از هم گسیختن بیرق وحدتی بود که سالها بر جنبش جهادی حاکم بود. بغدادی در یک پیام صوتی آنلاین اعلام کرد که جبهه النصره و دولت اسلامی عراق به یک سازمان تبدیل شدهاند و بیرق جنگی النصره که بر مقر تازه تسخیر شده این گروه در شهرهای سوریه مانند رقه، حلب و حمص به اهتزاز در آمده بود عوض میشود. بغدادی در این پیام صوتی با اعلام ادغام این دو گروه افزوده بود که از این پس نام این دو سازمان «دولت اسلامی در عراق و شام» (ISIS) خواهد بود. این نامگذاری و ادغام بسیار سریع اتفاق افتاد. دو روز بعد، جولانی پیام صوتی خود را منتشر کرد. او «دعوت» بغدادی برای ادغام را رد و مستقیما سوگند وفاداری به ظواهری یاد کرد و او را «شیخ جهاد» نامید تا بتواند به این وسیله مناقشه را حلوفصل کند.
ارسال نظر