نویسنده: آنا بروچوسکایا
گروه اقتصاد بین‌الملل: در تاریخ ۲۳ ژوئن ۲۰۱۵ ابومحمد العدنانی، سخنگوی گروه تروریستی داعش، تشکیل یک ولایت یا فرمانداری جدید در قفقاز شمالی روسیه را اعلام کرد. این مساله یک نقطه عطف بود، همان‌طور که رسانه‌های خبری در آن زمان خاطر نشان کردند پیش از آن هیچ گروهی در داخل روسیه ادعاهای ارضی مطرح نکرده بود. اما این مساله همچنین نشانه‌ای از موضوعی بزرگ‌تر بود، این سخن العدنانی درست چند روز پس از آن گفته شد که هزاران نفر از شبه‌نظامیان در مناطق ناآرام روسیه(داغستان، چچن، اینگوشتیا و کاربادینو-بالکاریا چهار استانی که گروه اسلام‌گرای افراطی«امارات قفقاز» در آن حضور دارند) به‌طور رسمی با گروه داعش بیعت کردند. این اقدام آنها بازتاب بیعت بسیاری از شبه‌نظامیان ارشد امارات قفقاز در دسامبر ۲۰۱۴ با داعش بود. سخنان العدنانی در ماه ژوئن دارای اهمیت است، چون این پرسش را مطرح می‌کند که گروه داعش تاچه میزان در روسیه نفوذ دارد. این مساله همچنین قابل توجه است زیرا به پایان امارات قفقاز اشاره می‌کند. ظهور امارات

مهم‌ترین گروه اسلام‌گرای افراطی روسیه در درگیری‌های فرقه‌ای که طی دو دهه گذشته در قفقاز شمالی روسیه جریان داشته است، ریشه دارد. این درگیری‌ها به نوبه خود نتیجه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تلاش کرملین برای اعمال کنترل بر مناطق ناآرام بود. مطمئنا چالش‌های مسکو با قفقاز شمالی پدیده جدیدی نیست. به لحاظ تاریخی، دولت این منطقه را که قلمرو قبایل و طوایف مستقل است از طریق جا به جایی‌ها و اخراج‌های اجباری کنترل کرده است. مردم این منطقه به‌طور سنتی صوفیان میانه‌رو و به‌طور برجسته از نژاد چچنی، داغستانی و چرکسی هستند که در مقابل حکومت تزاری مقاومت می‌کردند و حتی پس از آنکه کرملین در اواخر دهه 1800 آنها را در امپراتوری روسیه مشارکت داد، باز هم به‌طور متناوب دست به شورش می‌زدند. این مساله به نوبه خود سرکوب‌های شدید از طرف مسکو را درپی داشت. بنابراین در فوریه 1944، جوزف استالین، رهبر اتحاد جماهیر شوروی، به بهانه همکاری با نازی‌ها 4/ 1 میلیون نفر از مردم قفقاز شمالی را به اردوگاه‌های کار اجباری سیبری تبعید کرد. از ده‌ها ملیتی که این گروه را تشکیل می‌دادند، اکثریت با چچنی‌ها بود. اقدام به تبعیدی وحشتناک بود و هویت آنها را تغییر داد: چچنی‌ها خود را به‌عنوان ملیت متمایز چچنی تلقی کردند و نه یک طایفه.

زمانی که اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 فروپاشید، همانند دیگر مناطق، جوهر دودایف، رهبر محلی اعلام استقلال کرد و جمهوری چچنی ایچکریا را به وجود آورد. اما برخلاف جمهوری‌هایی مانند قرقیزستان و ترکمنستان، مسکو به این اعلام استقلال تن نداد و فقط گروه‌های مسلح مخالف از آن استقبال کردند. در آن زمان، مشاوران بوریس یلتسین، رئیس‌جمهوری روسیه، براین باور بودند که نپذیرفتن استقلال چچن برای حفظ یکپارچگی فدراسیون نوپای روسیه ضروری است و کسب پیروزی نظامی در این منطقه پایه‌های لرزان ریاست‌جمهوری یلتسین را تقویت می‌کند. اما مشخص شد این مشاوران اشتباه می‌کردند، جنگی که مسکو درنتیجه نپذیرفتن استقلال چچن متحمل شد پرهزینه و دشوار بود. این جنگ در چچن آنچه را که زمانی نهضت ملی‌گرایی بود به نهضت اسلامی با مولفه‌های افراط‌گرایی تبدیل کرد. پس از یک وقفه کوتاه، درپی یکسری بمبگذاری در آپارتمان‌های مسکو، کرملین در سال 1999 دومین جنگ با چچن را اعلام کرد. گرچه در آن زمان تردیدهایی درمورد مسوول این انفجارها وجود داشت، اما دولت روسیه به سرعت چچن را مقصر دانست. جنگی که در نتیجه این انفجارها درگرفت به داغستان نیز سرایت کرد، گرچه این جنگ در سال 2000 به پایان رسید، اما اشغال نظامی از سوی روسیه و مخالفت اسلام‌گرایان افراطی مدت‌ها پس از آن ادامه داشت.