در پایتخت خلافت اسلامی چه میگذرد؟
استالینگراد سوریه
۹ مسافری که با آنها ملاقات داشتم در مورد دو چیز مطمئن بودند؛ اول اینکه داعش به آنها اجازه ورود خواهد داد. آنها کسی را در آنجا میشناختند که قرار است آنها را تحویل بگیرد؛ اما در مورد جزئیات آن اشاره بیشتری نداشتند. دوم اینکه، آنها به کسی اجازه نمیدادند از آنها فیلم یا عکس بگیرد. همچنین آنها نام خود را به کسی نمیگفتند. در این سفر ترس به مغز استخوانتان نفوذ میکند، زیرا دقیقا میدانید چرا کسی حاضر است خود را برای چنین سفری آماده کند. آخرین سیگارها کشیده شد. چیزی که آنها را نگران کرده، این نیست که زنده میمانند یا نه. موضوع سیگاری است که داعش استعمال آن را در مناطق تحت تصرف خود ممنوع اعلام کرده است. آنها همچنین موسیقی و برخی چیزهای یک زندگی معمولی در دنیای مدرن را ممنوع اعلام کردهاند. اگر شما قوانین اخلاقی آنها را بشکنید با شلاق یا حتی ممکن است با اعدام از نوع سر بریدن مواجه شوید. یک روند پاکسازی عجیب در رقه وجود دارد. افراد سیگاری سریعا سیگار خود را دور میریزند و به خود عطر میزنند. موسیقی، عکسهای جلف و زننده و نام دوستانی که طرفدار بشار اسد هستند از موبایلها حذف میشود. داعش در بدو ورود تمامی این موارد را بررسی میکند.
مدیر این گروه قوانین سفر را شرح میدهد و میگوید رعایت این موارد ضروری است. او بلند بلند این قوانین را میگوید: زنی که لباس مناسب نداشته باشد به کمپهای تربیتی فرستاده میشود. او همچنین نیاز به یک محرم دارد تا وی را در خیابان مشایعت کند. مردان نیز باید محاسن خود را بهطور طبیعی بلند کنند، دست بردن در محاسن و مرتب کردن آن ممنوع است. شلوار نباید تنگ باشد و باید تا روی کفش بیاید. البته داعش میداند همه کسانی که به رقه سفر میکنند همواره مانند این قوانین خودساختهشان نیستند، لذا برای ورود با آنها کنار میآیند. اتوبوس به مقصد رقه همواره خالی از مسافر باز میگردد. داعش به ندرت به کسی اجازه خروج میدهد. این پرسشی است که همواره مطرح میشود: «چرا آنها با این شرایط کنار آمده و خود را محصور چنین زندگی سخت و طاقتفرسایی کردهاند.» یک گروه از مسافران به خوبی میدانستند برای چه به رقه سفر میکنند. آنها برای بردن جنازه یکی از نزدیکان خود به رقه میرفتند تا او را در شهر خود به خاک بسپارند. برخی از آنها اشک میریختند. او به خاطر حمله قلبی مرده است. فرآیند بازگشت بیشتر شبیه یک کابوس است. آنها باید یک اجازهنامه مخصوص دریافت میکردند تا بتوانند جسد را خارج کنند.
خطرات واقعی در این سفر به شکل پچپچ در اتوبوس منعکس میشود. برخی از جتهای جنگی به فاصله چند ده متری اتوبوس میآیند و در ارتفاع بسیار پایین پرواز میکنند. برخی اوقات ممکن است اتوبوس مورد هدف تکتیراندازان قرار بگیرد. بیشتر مواقع رانندهها ترجیح میدهند نایستند و به مسیر خود ادامه دهند. مدیر این سفر در مورد خطرات احتمالی این سفر به ما چنین میگوید: یک جت جنگی ممکن است در نزدیکی ما بمبهای خود را خالی کند، این طبیعی است. همچنین زمانی که یک تکتیرانداز به سوی اتوبوس شلیک کرد، همگی سر خودشان را تا زیر پنجره پایین ببرند. اینجا جایی بود که بیشتر مسافران از این اتوبوس یک سره ترسیدند. از یکی از مسافران پرسیدم اصلا کسی میتواند از رقه خارج شود. این سوال بسیار مهمی بود که باید پاسخ آن را دریافت میکردیم. در اینجا ما با دو گونه پاسخ مواجه شدیم: گفته شد کسانی که مریض احوال باشند برای مدت ۱۵ روز میتوانند شهر را به خاطر درمان ترک کنند. اگر آنها دیر برگردند، اموال و خانه و کاشانه آنها توسط داعش مصادره میشود. یک زنی که همراه ما بود میگفت دخترش در شهر رقه زندگی میکند. در این سفر او تاکید داشت که دخترش قصد دارد از شهر خارج شود اما نمیتواند. او میگوید خانهاش در یکی از کشورهای حاشیه خلیجفارس است و قصد دارد تا دخترش را به خانه بازگرداند. عدم تناسب مسافران در این اتوبوس، مشخصه اصلی آن بود. یک مردی که همراه ما بود برای شهر و دیار خود افسوس میخورد و میگفت: فرزند وی ۴ سال است پای خود را از خانه بیرون نگذاشته و به مدرسه نرفته است. او ادامه داد: این شهر پیش از اینکه توسط داعش تصرف شود، بهشت من بود. آنها علیه این بهشت جنگیدند، فقر را به خانههای آن آوردند و خیابانهای شهر را تبدیل به یک زبالهدانی کردهاند. الان آن شهر جهنم من شده است.
ارسال نظر